دقایقی قطعی اینترنت بس بود تا سوژه بسی تیکه و نکته و خنده و دلگشایی سپهر تحریریه شود، اما چرخ فضای مجازی اگر نچرخد به‌راستی چرخ همه کار‌ها نخواهد چرخید. همین هم است که بی‌اینترنت حتی نمی‌توان دیگر نفس کشید یا دم زد! 
کد خبر: ۱۴۴۷۸۲۵
نویسنده علی مظاهری‌ - روزنامه‌نگار

یاد این سخن مارشال مک لوهان تازه شد که: رسانه بی‌بروبرگرد بر ما تأثیر می‌گذارد. تأثیرگذاری رسانه بر ما تا به آن اندازه ژرف و همه‌سویه است که برآیندش را در سپهر شخصی، اجتماعی، سیاسی، روانی، اقتصادی، اخلاقی و قومی‌- فرهنگی‌مان به قول قدما «تا بن دندان» درمی‌یابیم و حس می‌کنیم تأثیری که به‌روشنی هر گوشه و کناری از وجود ما را می‌آکند و هیچ کجای هستی‌مان را / تن و روان ما را دست نخورده باقی نمی‌گذارد.

دوران نارسای پهلوی نیست که با بستن پیچ رادیو جانت را خلاص بکنی و گمان کنی، چون دیگر مثلا موسیقی نمی‌شنوی پس رستگاری دنیا و آخرتت بیمه است و خلاص! 
گذشت! که با خاموش‌کردن ضبط و پیچاندن رادیو از جهان می‌بریدی و آسان می‌شد به جهان خودت برگردی و می‌شد عالم و آدم را از «سپهر زیست» خودت اخراج بکنی و آرامش شخصی‌ات را تا هرزمان که بخواهی بدون یورش بیرون و بدون هجوم «اطراف» ویژه برای خودت نگه‌بداری.

اکنون نمی‌توانی در فضای رسانه و با فضای مجازی نباشی. نمی‌شود از جهان بیرون باشی. نمی‌شود هجوم واقعیت اطراف را با سنگربندی شخصی پاسخ بدهی. چرخ زندگی‌ات با رسانه یعنی فضای مجازی می‌چرخد؛ چه بخواهی چه نخواهی... به‌راستی ناگزیری صعبی است روزگار زندگی در حاشیه‌های پسامدرنیته! 

رسانه‌های مدرن البته فراتر از کارکردشان نیز رسایی و اثرگذاری دارند، هرچند که خوشایندمان نباشد! خوشبینی کودکانه‌ای است که بینگاریم رسانه‌ها فقط ابزار انتقال‌دهنده فرهنگ و پیام‌هایی هستند که ما به‌عنوان مدیران‌شان برای‌شان تعریف کرده یا به خوردشان می‌دهیم. 

رسانه‌ های مدرن به‌راستی توانمندان افسارگسیخته‌ای هستند که دیگر خودشان فرهنگ هستند؛ فرهنگ سنتی را از تپش انداخته تنفس‌اش را شماره‌ای کرده‌اند. چه روشن است که سنت‌های‌مان را وادارساخته‌اند از ژرفاهاشان به نمایش سطح فقط بسنده کنند و اگر هم نمودی و بودی داشته باشند تنها به مناسبت و در ساعاتی از روز تقویمی باشد! یعنی با جان و جهان‌مان مانند گذشته‌ها دیگر سنت و آیین‌های‌مان آمیختگی و همگرایی ندارند، زیرا در تضارب آرا و هجوم داده‌های بیگانه رنگ و رو باخته به‌نظر می‌رسند و به‌ویژه در رسانه تا اندازه‌ای محدود یعنی دقیقه‌ای و ساعتی حضوری فقط گزارشی و تصویری دارند؛ آن هم به‌خاطر ویژگی رسانه (که دستاورد بومی نیست و اختراع غرب است و ابداع شده به‌خاطر رفع نیاز‌های خود آنان) با مخاطبان از دور با فاصله ارتباطی کاملا صوری می‌گیرد و روان‌مان را از زیستن در آن آیین نمی‌آکند و شکوفا نمی‌کند. مثال روشنگر این‌که پای تلویزیون بنشینید و با تصاویر سفره هفت‌سین استودیو به پیشواز نوروز بشتابید. فال حافظ و «حس حضور» و «متافیزیکی» که همین حضور داشتن از آن سرشار بوده برای شما دست‌یافتنی نخواهدبود. نمی‌توانید با همان تصاویر سفره هفت‌سین تلویزیون زندگی کنید و نفس تازه برآرید. فقط به یاد و یادواره‌شان و تماشای‌شان قناعت کردن است و همین! 

اما این به آن معنا نیست که در‌ها را ببندیم و برویم خودمان مدرنیته ویژه فرهنگ دیرینه و کهن‌مان را از نو ابداع کنیم؛ هرگز! هیچ تمدنی با بستن در‌ها و خزیدن در سایه فقط داشته‌های بومی خویش نمی‌تواند شکوفا و تازه بماند. تمدن ایران اسلامی و هر تمدنی بنا به تجربه بشری فقط با باز بودن در‌ها و پذیرش دیگر داشته‌های تمدنی و رفتار مداراگرا و «فروتنی سرافرازانه» می‌تواند افزونی یابد، گسترشش را بیمه بکند و تناور و ریشه‌دار به ثمردهی ادامه بدهد.

در روزگار ما (همان‌گونه که نوشته نیل پستمن، استاد برجسته رسانه به این سخن گواهی می‌دهد) هر فرهنگی ناگزیر است با فناوری مدرن همگرایی کند؛ چه آگاهانه چه ناآگاهانه بایستی با تمدن جهانی رودررو شود و تعامل بورزد. هیچ فرهنگی چاره ندارد که در این رویارویی از برخی داشته‌ها و ویژگی‌هایش دست بکشد و برخی ویژگی‌ها و ادا‌ها را بپذیرد. ما از تک و توک فرهنگی‌هایی هستیم که در تمدن جهانی معاصر نمی‌توانیم فقط محلی زندگی کنیم بلکه فراتر از محلی زیستن و جهانی اندیشیدن بایستی کنشگری داشته باشیم، زیرا ایران فرهنگی مجموعه‌ای همگرا و دلپسند و سرشار از بسیاری قوم و نژاد و فرهنگ است که در فرهنگ مادری خویشتن یعنی فرهنگ بزرگ ایران اسلامی بهم پیوسته و بالیده و پرورده شده و به همین خاطر همیشه بر جهان خویش تأثیر داشته، به آن شکل داده و هماهنگ با خواست خویش آن را پیش برده. [از محلی زیستن سخن گفتیم؛ نمونه‌اش جیپسی کینگ است، نماد فرهنگی محلی که با زبان ویژه خودش که البته متأثر از زبان فرانسه و زبان اسپانیایی شمال‌شرقی است و البته بسیاری ویژگی‌های زبانی و گویشی دیگر توانسته خودش را با کنشگری فرهنگی ویژه خود برای دیگر فرهنگ‌ها جا بیندازد و بر فرهنگ جهان مدرن اثرگذار باشد].

لازم نیست پروا کنیم که فشار فرهنگ مهاجم غربی باعث شده بسیاری از ویژگی‌های زندگی ایرانی‌مان در سویه‌ها و جهات مختلفی دگرگون شده و شکلی دیگر بگیرد، هرچند حیات فرهنگ‌های غیرغربی به‌خاطر دگرگونی و جاگزینی و انقراض آیین‌ها و سنت‌ها تغییر کرده و همواره تهدید می‌شود، اما ایران فرهنگی در دگرگونی روزگاران دراز همواره نشان داده اگر به مو هم برسد هرگز نمی‌برد و قطع نمی‌شود و همانند ققنوس از دل خاکستر خویش نوآورانه و خلاقه برمی‌آید و می‌بالد و اوجی تازه و باشکوه می‌گیرد، بنا‌براین به جای خواب خرگوشی بهتر است به رسانه خودی و چندوچون «طرحی نو درافکندن» در آن همگرا با داشته‌ها و توانایی‌ها و امید‌ها و آرمان‌های‌مان بیندیشیم، کار کنیم و بکوشیم و این‌چنین فقط تأثیرپذیر نباشیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها