بازداشت سارقان آزاد راه تهران - ساوه

راننده تریلی به خاطر مقاومت در برابر سارقان کشته شد

رودررو با پسری که به خاطر هیجان، سرقت می‌کرد

خلافکار پولدار

اینجا اتاق مشاوره است. اتاقی که در آن متهمان راحت  سرنوشت خود  را بازگو می‌کنند و از دلایلی می گویند که باعث شد به سمت جرم، اعتیاد و خلاف بروند. موضوعاتی آنها را به سمت خلاف سوق داده که در زندگی بارها با آن رو به رو شدیم و از کنارش گذشتیم. موضوعاتی مثل ، فقر، طلاق، ناتوانی در نه گفتن و دوستان ناباب، نقطه مشترک اغلب مجرمان برای ارتکاب جرایم است.
کد خبر: ۱۴۴۳۴۰۵
نویسنده مژده مظهری - تپش
خلافکار پولدار

این هفته سعید ۱۹ ساله روی به رو ما در اتاق مشاوره نشسته است. متهمی که به خاطر هیجان به سمت سرقت رفت. می‌گوید هیچ نیاز مالی نداشته وبی‌توجهی پدرومادرش به او باعث شد با افرادی دوست و برای تجربه هیجان سرقت با آنها همراه شود. 

تک‌فرزند خانواده است و چندبار به اتهام خرید و فروش لوازم سرقتی وموادمخدر توسط ماموران انتظامی دستگیر شده اما هربار پس از آزادی دوباره کارش را ادامه داده‌است. او درباره خلاف‌هایش می‌گوید: پدرم راننده کامیون سنگین بود و وضعیت مالی خوبی داشت و دغدغه مالی نداشتم اما دله دزدی و کارخلاف توی خونم بود و ازبچگی درهرموقعیتی دزدی می‌کردم. اصلا می‌دانید چه بود؛ ازاین کار وهیجانش لذت می‌بردم. پدرم چون بار به خارج از کشور می‌برد کمتر در خانه حضور داشت و من با مادرم که پرستار بیمارستان بود وعلاوه بر کار روزانه، هفته‌ای دو شب شیفت شب داشت، زندگی می‌کردم. در اوج نوجوانی کسی رفتارهای مرا کنترل نمی‌کرد و هرکاری که دلم می‌خواست، انجام می‌دادم. بیشتر مواقع درخانه تنها بودم و به همین دلیل دوستانم از موقعیتم استفاده می‌کردند و بیشتر در منزل ما جمع بودیم و نقشه‌ها را مرور و هماهنگ می‌کردیم که همین موضوع استارتی بود برای این‌که در راه خلاف و خطا بیفتم. البته ذات خودم هم این جورکارها را می‌طلبید وکارهای هیجانی را دوست داشتم. یادم هست وقتی کوچک بودم ازدوست وهمسایه و فامیل دزدی می‌کردم. با این‌که هوش خوبی داشتم اما در دوران دبیرستان ترک‌تحصیل کردم چون درس خواندن را دوست نداشتم وحوصله‌ام را سرمی‌برد. خلاف جدی‌ام را ازسرقت از منازل شروع کردم. بادوستانم آمار منازلی را که در مناطق بالا و خالی بودند، درمی‌آوردیم و سرفرصت لوازم باارزش را می‌دزدیدیم. یکی از دوستان که چند گام از ما جلوتر و با خلافکارها در ارتباط بود، لوازم را به مالخر می‌فروخت و سهم هر کسی را می‌داد. یک شب به منزلی برای سرقت رفتیم که همسایه متوجه شد و به پلیس اطلاع داد. همگی فرار کردیم اما یکی از بچه‌ها گیر افتاد و همه را لو داد. آن اولین دستگیری‌ام بود. زمانی که مادرم فهمید، داشت سکته می‌کرد و می‌گفت اگر پدرم بفهمد، مرا زنده نمی‌گذارد و باید متوجه این موضوع نشود. مدتی را در زندان سپری کردم و چون اولین بارم بود با جریمه نقدی و تعهد آزاد شدم اما برایم درس عبرت نشد و باز هم به کارهای خلافم ادامه دادم، با این تفاوت که این بار علاوه برسرقت از منازل، خرید و فروش موادمخدر هم انجام می‌دادم ودوباره وچندباره دستگیر شدم. وقتی اززندان آزادمی‌شدم دوباره روز از نو و روزی از نو. پدرم به دلیل فشارهای عصبی دوبار سکته کرد و مادرم وضعیتی بهتر از اونداشت و از هر دری وارد می‌شدند از این کارها دست بردارم، اما فایده‌ای نداشت. آخرین بارهم مرا لو دادند و ماموران وارد منزل شدند وحدود ۲۰۰گرم هروئین و شیشه به همراه مقادیر زیادی لوازم سرقتی کشف کردند. جرمم سنگین است ونمی‌دانم چه حکمی درانتظارم است. اعتراف می‌کنم با تمام وجود از کرده‌ام پشیمانم. با بی‌فکری باعث آزار پدر و مادرم شدم که تمام چشم امیدشان به من بود. با خودم عهد کرده‌ام وقتی آزاد شدم، آن‌طور که پدر و مادرم بخواهند زندگی کنم و اگر بتوانم کمی گذشته را جبران کنم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها