انگلیس و امپراتوری بریتانیا هم که میدان را از حریف قدیمی و سرسخت خویش خالی میدید، بر نفوذ نظامی خود افزود و سراسر ایران را به زیر سلطه چکمهپوشان خود درآورد و به این ترتیب، ایران عملا تحت اشغال نظامی انگلستان درآمد و به دنبال آن با تحمیل قرارداد استعماری۱۹۱۹ به دولت ایران، به این حاکمیت خود رسمیت بخشید. پس ازامضای این قرارداد بین وثوقالدوله و سرپرسی کاکس وزیرمختار انگلیس که خبر آن محرمانه نگهداشته شدهبود، انگلستان منتظر تصویب قرارداد از طرف مجلس ایران نشده، یک هیأت نظامی به ریاست ژنرال دیکسون و یک هیأت مالی به سرپرستی آرمیتاژ اسمیت برای تشکیل سازمان جدید ارتش واداره امورمالیه اعزام کردند و مبلغ دو میلیون لیره به عنوان قرض با ربح صدی هفت برای اجرای برنامههای خود در اختیار دولت ایران گذاشتند. امضای قرارداد استعماری۱۹۱۹رسمیت بخشیدن بهخودفروختگیو وابستگیهای عمال بریتانیا به شماررفته و استقلال وحاکمیت ایران را برپرتگاه نیستی قرار داده، کشورما را درجرگه مستعمرات انگلستان قرار میداد. این قرارداد آنچنان خفتبار وتحقیرآمیز بود که کنگره به اصطلاح صلح پاریس، به محض اینکه از انعقاد قرارداد فوق مطلع گشت، نمایندگان ایران را به کنگره مذکور نپذیرفت و دولت ایران را بهعنوان حکومتیمستقل به رسمیت نشناخت.
روحانیت علیه قرارداد ننگین ۱۹۱۹
در آستانه محرم سال ۱۳۳۸هجری قمری که ایران در تب و تاب قرارداد ۱۹۱۹ بود، علما خواستند مساجد را سیاهپوش کنند و عموم مردم را به قیام علیه قرارداد ترغیب و دعوت کنند. عدهای از وعاظ هم در مجالس روضهخوانی و عزاداری در مسجد شیخ عبدالحسین بازار علیه قرارداد سخنرانی کردند و بالاخره هم این کارها و اقدامات علما و مردم باعث شکست قرار داد ۱۹۱۹ شد. پس از این کار حکومت که زیر نظر انگلیس بود، با ورود ارتش هند برای برقراری نظم در ایران موافقت کرد. ارتش هند هم برای ایجاد نظم چند پیشنهاد دادهبود. یکی از آنها این بود بساط عزاداری که خود بزرگترین وسیله برای خنثی کردن سیاست استعماری انگلیس بود، برهم بخورد و جمع شود.
از طرف دیگر نهضت اسلامی جنگل به رهبری روحانی مجاهد، میرزا کوچکخان جنگلی که علیه سلطه استعمار در گیلان قیام کرده بود، با انعقاد قرارداد ۱۹۱۹، بر مبارزه خود و یارانش با دولت کودتایی رضاخان، مصممم تر شد و رژیم وابسته با انگلیس را بیش از پیش، مورد تهاجم خود قرار داد. میرزا کوچکخان، طلبه مبارزی بود که با اندیشههای اسلامی و در ارتباط با هیأت اتحاد اسلام که روحانیونی همچون شهید مدرس، رهبری آن را برعهده داشت، قیام خود را آغاز و گسترش دادهبود.
اعتراف استعمارگران انگلیسی به نقش موثر سیدحسن مدرس در جریان مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹، نشانگر وحشت امپراتوری بریتانیا از روحانی آزادهای بود که از اتاق محقر خانهاش، پایههای آن امپراتوری را در شرق به لرزه درآورده بود. سند گویایی که از گزارش محرمانه سرپرسی کاکس، نماینده امپراتوری بریتانیا و طرف انگلیسی قرارداد ۱۹۱۹ به لندن بر میآید، نشاندهنده آن است که در تحلیل مامورین اطلاعاتی و امنیتی انگلیس، آیتا... سیدحسن مدرس، در صدر مخالفان قرارداد و از رهبران نهضت اسلامی به شمار آمده است. همچنین قیام روحانی مبارز دیگری از خطه آذربایجان به نام شیخمحمد خیابانی علیه قرارداد ننگین ۱۹۱۹ که اکثریت مردم تبریز به حمایت از وی برخاستند، حکایت از گستردگی جنبش اسلامی علما، طلاب و روحانیون مبارز در مقابل اقدامات استعماری رژیم دستنشانده انگلیس در ایران داشت. سرانجام با مخالفتها و مبارزات مردم مسلمان ایران به رهبری و زعامت علما و روحانیت مبارز، از آنجا که بیم آن میرفت با ادامه این مبارزات، انقلاب اسلامی در کشور پا بگیرد و موجودیت حضور بریتانیا و نیروهایش در این سرزمین را به سختی تهدید کند، آنان که محور تعیین سیاست انگلیس بودند، ترجیح دادند ماجرای قرارداد ۱۹۱۹ را مسکوت بگذارند. از همین روی، وثوقالدوله را از صدارت برکنار کرده و قرارداد را مسکوت گذاشتند. قرارداد ۱۹۱۹ در شرایطی توسط لردکرزن و سرپرسی کاکس از سوی دولت مستقر در لندن طراحی شد که از دو سال قبل از آن، گردانندگان اصلی سیاست بریتانیا در شرق که در حکومت موسوم به هند بریتانیا مستقر بوده و عمدتا در ارتباط با شبکههای جهانی مانند امپراتوری روچیلدها عمل میکردند، توسط یکی از عوامل موثر خود به نام «سر اردشیر جی ریپورتر»، روی یک افسر بریگارد قزاق به نام رضا میرپنج سوادکوهی کار میکردند و او را برای ماموریتی خطیر آماده میساختند. براساس وصیتنامه یا خاطرات اردشیر ریپورتر، وی از سال۱۹۱۷ که با رضا میرپنج آشنا شده بود، طی جلسات مکرر و منظمی، وی را تحت آموزشهای فشرده و دقیق خود قرار دادهبود تا سال۱۹۲۱ او را در اختیار ژنرال آیرونساید (فرمانده نیروهای انگلیس در خاورمیانه) گذارده و کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را رقم بزند. کودتایی که اساسا حکومت لندن و لرد کرزن از آن بی خبر بوده و از همین روی بر قرارداد ۱۹۱۹ پافشاری میکردند. در حالی که از طریق رضا میرپنج که بعدا به رضاخان معروف شد و حکومت پهلوی که (به عنوان نخستین دولت دستنشانده درتاریخ ایران) از طریق وی برپا شد و گروه فراماسونهایی که پیرامون او گرد آمدهبودند (همچون محمدعلی فروغی و علی اصغر حکمت و احمد متیندفتری و...) برنامهای دراز مدت طراحی شده بود که سرزمین ایران و منافع و منابع آن را (بسیار عمیقتر و طولانی مدتتر از قرارداد ۱۹۱۹) به طور کامل در اختیار سلطهگران قرار دهد. برنامهای که در ظاهر توسط یک افسر ایرانی انجام میشد و ظاهر استعمارگرانه قرارداد ۱۹۱۹ را نداشت ولی در اصل وازپشت پرده توسط عوامل کانونهای پنهان صهیونی همچون امپراتوری روچیلدها هدایت میشد.
کودتای ۱۲۹۹
کودتای ۱۲۹۹، طرح مورد قبول و تأیید لرد کرزن، وزیر خارجه و رئیس دستگاه رسمی دیپلماسی بریتانیا نبود. او طراح قرارداد۱۹۱۹ بود و تا آخرین لحظه بر تحقق این طرح پافشاری کرد، لیکن تمامی اقدامات او با دسیسه کانون پیشگفته مواجه شد که طرح استقرار سلطنت پهلوی را به طور غیررسمی و پنهان از کرزن پیش میبرد. اردشیر جی ریپورتر در همان خاطراتش مینویسد: «وزارت خارجه انگلیس معتقد بود که کابینه مشیرالدوله سر و صورتی به اوضاع داده است ولی آنچه را من به نایبالسلطنه هند گزارش دادم، این بود که خانه ایران ازپای بند ویران است و قرارداد۱۹۱۹ هم فاقد ارزش است و هرچه زودتر باید به عنوان پیروزی برای ایران باطل و لغو شود.»
طرفه آنکه پیش از اعلام الغای قرارداد ۱۹۱۹ به وسیله سید ضیاءالدین طباطبایی، نورمن(وزیر مختار انگلیس در ایران) به کرزن وزیر خارجه انگلیس، اطمینان داد که الغای قرارداد واجد معنا نخواهدبود؛ زیرا سیدضیاء محتوای قرارداد را از طریق افسران و مستشاران مالی انگلستان به اجرا خواهدگذاشت و قزاقخانه را با افسران انگلیسی تجدید سازمان خواهدکرد!
نورمن همچنین در تاریخ ۲۵ فوریه۱۹۲۱ برابر هفتم اسفند ۱۲۹۹ به کرزن، گزارش داد که سیدضیاء قصد دارد اداره امور دو دستگاه اصلی(مالیه و قشون) را به دست انگلیسیها بسپارد. نورمن معتقد بود، این سیاست نیز در نهایت میتواند بریتانیا را به بیشتر امتیازهایی برساند که انتظار داشت از قرارداد غیر عملی ۱۹۱۹ بهدستآورد.