چرایی این اتفاق هم از زبان بسیاری از جامعهپژوهان ثابت است؛ به این معنا که آنها دلایل اصلی افزایش شتاب تند طلاق در جامعه را میدانند و بارها هم گفتهاند اما تلخی ماجرا این است که براساس این دلایل قوانین سفت و سختی وجود ندارد. بهعنوان مثال حالا چند سالی است که مشاورههای پیش از ازدواج را یکی از شروط ازدواج در ایران میدانستند اما همین دیروز رئیس سازمان روانشناسی و مشاوره اعلام کرده است تنها ۳درصد از خانوادهها به اتاق این مشاورهها پا میگذارند! به این معنا که بیتوجهی ۹۷درصدی خانوادهها به این سیاست، یکی از دلایل افزایش طلاق در ایران است. آن هم وقتی بدانیم اساسا میزان طلاق در سالهای ابتدایی ازدواج به شکل معناداری بالاتر است. دلایل افزایش طلاق مؤلفههای متنوع و بسیاری دارد و تنزل آن به چند مورد به نوعی سادهانگاری در این موضوع است.
هر جامعهشناسی از منظر مورد علاقه خود به واکاوی دلایل افزایش طلاق میپردازد و البته که این تکثر دلیل میتواند یک ظرفیت برای فهم درست چرایی این اتفاق باشد. بهعنوان مثال دستهای از جامعهشناسان معتقدند جامعه ایرانی، این روزها کمتر گفتوگو میکند و سطح روابط انسانی سالم تقلیل پیدا کرده است. همین موضوع به فردگرایی و از دست رفتن روابط انسانی منتهی میشود. به همین دلیل کانون همه معضلات همین افزایش سطح فردگرایی است. از پژوهشهای صورت گرفته پیرامون این موضوع هم میتوان به دلایل مستند خوبی رسید. بهعنوان مثال پژوهشی که در دانشگاه الزهرا صورت گرفته و با بررسی نتایج پژوهشهای دو دهه اخیر، مشخص شده «همسرگزینی نادرست»، «نقص دانش و مهارت همسران»، «عملکرد نامطلوب همسران» و «شرایط نامطلوب اقتصادی» باعث طلاق در خانوادهها شده است. دیدگاه جامعهشناسان دیگری هم هست که به طلاق همچون شیوع یک فراگیری ویروسی نگاه میکنند، به این معنا که معتقدند این شیوع باید به نوعی همهگیر شود تا جامعه با آن کنار بیاید! آنها معتقدند عواقب کوتاهمدت طلاق آزاردهنده است اما در بلندمدت، جامعه با تجربه افزایش طلاق کنار خواهد آمد. جامعه ایرانی چارهای نخواهد داشت بهجز این که طلاقهای متعدد و فراگیر را تجربه کند و پس از آن زندگی را به شیوهای جدید ادامه دهد! این طلاقها باید به اوج خود برسد و سپس دید که چه باید کرد.