جام جم آنلاین اصفهان؛ احمد شریعتی، عضو شورای اسلامی شهر اصفهان با حضور در اتاق خبر *اصفهان شورا* از دغدغههای خود در مدیریت شهر سخن گفت. او که سابقه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعیاش به دوران نوجوانی و دفاع مقدس برمیگردد اولویتهایی برای اداره شهر با مشارکت مردم دارد که خواندنی است.
روایت کودکی
متولد کمال آباد جرقویه هستم اما بیش از چهل سال است که در اصفهان زندگی میکنم. افتخارم این است که در یک خانواده کشاورز و مذهبی و با رزق حلال بزرگ شدهام. خاطرم هست که پدرم با چه مشقاتی معیشت ما را دنبال میکرد. اواخر دبستان بودم که انقلاب پیروز شد. اعتصابات آن روزها را یادم هست، مردم در تهیه نان مشکل داشتند که پدرم با نیسان خود نان جمع کرد و به منزل آیت الله خادمی برد و در اختیار اعتصاب کنندگان قرار داد.
آن زمان یکی از همروستاییهای ما به نام حجتالاسلام مبین نژاد اطلاعیهها و اعلامیههای امام را پخش میکرد، رساله امام را همان سال من اولین بار از دست ایشان گرفتم.
حضور در جبهه
با تشکیل کمیته فرهنگی جهاد، عضو این کمیته شدم، سپس به شاخه حزب جمهوری اسلامی که مسئولیت آن در اصفهان برعهده شهید علی اکبر اژهای بود پیوستم. جزوات و مطالب را از ایشان میگرفتیم و در مدارس توزیع میکردیم.
از دوم راهنمایی به جبهه رفتم و در عملیات رمضان حضور پیدا کردم. البته سن و سالم کم بود و سپاه اصفهان من را قبول نکرد، بنابراین به سپاه مبارکه رفتم. آموزشهای اولیه را آنجا دیدم و اعزام شدم. در عملیاتهای رمضان، والفجر مقدماتی و خیبر هم حضور پیدا کردم و در یکی از عملیاتها به افتخار جانبازی نائل شدم.
۶۲ نفر بودیم که از دبیرستان شهید مطهری حسن آباد، احساس وظیفه کردیم که باید به جبهه برویم، در آن زمان کل دبیرستان تعطل شد. اولین آموزشهای امدادگری را در خیابان همدانیان فعلی دیدیم، من نیز به لحاظ اینکه طرح کادر را در بهداری پشت سر میگذاشتم، آموزشهای اولیه را دیده بودم. سپس با آموزش دورههای تکمیلی به جبهه اعزام شدیم. ۳۵ نفر از بچهها در بیمارستان شهید رضاییان مریوان حضور پیدا کردند که در بمباران این بیمارستان چندین نفر از آنها به شهادت رسیدند .
آغاز معلمی
امتحانات سال آخر دبیرستان را در سوسنگرد امتحان دادم، به رشته پزشکی علاقه داشتم اما سال اول قبول نشدم و سال بعد در تربیت معلم پذیرفته شدم که رشته پرورشی را انتخاب کردم. دو سال در تربیت معلم شهید رجایی حضور داشتم، بعد از فارغ التحصیلی به منطقه خود برگشتم، سپس برای معلمی، خدمت در رامشه را انتخاب کردم.
زمستان بود، در یکی از روزهای معلمی، بیمار شدم، در حال رفتن به مدرسه بودم که تصمیم گرفتم به خانه بهداشت بروم و معاینه شوم. پزشکی مسن آنجا دیدم که متعجب شدم، چون اکثرا دانشجویان پزشکی به این مناطق میروند و سن و سال کمی دارند. به محض اینکه گفتم معلم هستم به احترام من بلند شد و گفت من هم معلم بودم. گفت بازنشسته شدم و در کنار معلمی، پزشکی را شروع کردم و اکنون در حال تحصیل هستم. صحبتهای او جهشی در من ایجاد کرد و سبب شد تا در کنار معلمی، درس بخوانم و دوباره در کنکور شرکت کنم، این بار رشته پزشکی قبول شدم. چون معلم رسمی بودم و متاهل و فرزند دار شده بودم باید جایی خدمت میکردم که بتوانم کارم را هم ادامه بدهم. هرچند در کنار آن کارگری هم میکردم تا خرج تحصیل خود را در بیاوریم، بنابراین شهرکرد را انتخاب کردم چون مسافتش نزدیک بود. خوشبختانه قبول شدم و درسم را شروع کردم. در آن سالها با سختی زیاد برای طی مسیر از شهرکرد به جرقویه، ۴ روز درس میخواندم و دو روز کار میکردم.
ایجاد دانشگاه پیام نور در حسن آباد جرقویه
بعد از پزشکی به جرقویه رفتم و ۱۲ هزار نفر از فرهنگیان و دانش آموزان را رایگان درمان کردم. در دولت نهم، اعلام شد که در روستاها نیز میتوان دانشگاه ایجاد کرد. پیگیری کردم و برای شکوفا شدن استعداد دختران روستایی، مجوز ایجاد دانشگاه پیام نور حسن آباد را دریافت کردم. از این دانشگاه نزدیک به ۱۲۰۰ نفر فارغ التحصیل شدند.
ورود به شورای اسلامی شهر
در کنار کار معلمی و پزشکی، علاقه به خدمت به زائران خانه خدا را نیز داشتم، بنابراین در دورههای توریسم زیارتی شرکت کردم و به عنوان پزشک راهی شدم و چندین مرتبه در خدمت زائران حج عمره و تمتع، سوریه و عتبات عالیات بوده و خادمی آنها را بر عهده داشتم. در اولین طوافی که در مکه انجام دادم دعایم این بود که خدایا لباس خدمت به خلقت را در هر زمینهای که باشد از من نگیر، چه معلم، چه پزشک، چه مدیر حج. الحمدالله خداوند توفیق خدمت در معلمی، جبهه، پزشکی و.. را داد. بنابراین آمدم و در دوره سوم شورای اسلامی شهر، در لیست قرار گرفتم. آن زمان کسی من را نمیشناخت و رأی کمی آوردم. در مرحله بعد کاندیدای نمایندگی مجلس شدم و ۸۲ هزار رأی آوردم که نفر ششم شدم و به مجلس راه پیدا نکردم. سپس در دوره چهارم شورای اسلامی شهر شرکت کردم. آن زمان مسئولیت دانشگاه پیام نور خوراسگان را برعهده داشتم که در این دوره با ۳۰ هزار رأی مردم برای حضور در شورا انتخاب شدم.
آب از اولویتهای شهر در دوره چهارم شورا
بعد از انتخاب به عنوان عضو شورا، به دنبال این بودم که بدانم اولویت شهر چیست. در همان زمان هم اولویت اول شهر را آب میدانستم. آن زمان کمیته مطالبهگری آب اصفهان راه اندازی شد، به اتفاق آقای آذربایجانی در آن کمیته عضو شدیم و آن را فعال کردیم. مقدمه ایجاد کمیسیون آب و مناطق کم برخوردار همین بود که بنایش آن زمان گذاشته شده بود و این کمیسیون در نهایت در شورای ششم ایجاد شد.
همیشه به دنبال حفظ ارتباط با مردم بودم. بنابراین تصمیم گرفتیم که شورایاریها را فعال کنم. آن زمان شهرداری خوراسگان جدا بود و مشاوران محلی داشت، از جمله پدر من، او با چند نفر دیگر از محلات جلسات گروهی و مساوران محلی داشتند و به شورای شهر خوراک فکری میدادند. از این طریق ارتباط شورا با مردم حفظ میشد و رابطان محل مشکلات را بیان میکردند. همان زمان هستههای محلی در شهر اصفهان نیز در حال شکل گیری بود. کمیتهای تشکیل دادیم، چندین ساعت وقت گذاشتیم و شورایاری را با هدف نظارت، مشورت و اجرا ایجاد کردیم. یعنی شهرداری یک اتاق شیشهای شود که مردم از اقدامات با خبر باشند.
در دوره چهارم، طرح منزلت را هم شروع کردیم. ایده آن را من دادم که الگو گرفته از کلانشهر تهران بود. از میان طرحهایی که عنوان کردم دو مورد ادامه پیدا کرد اما شورایاریها ادامه نیافت.
و جمله پایانی
این خدمات و پیشرفتی را که در طول این سالها داشتم مرهون لطف خدا، دعای پدر و مادر به ویژه مادرم، دعای مردم و همراهی و همگامی همسرم بوده که حق و انصاف از وقت و زندگی خود و حق و حقوق آنها وقف خدمت به مردم نموده و مینمایم که به حتم ایشان هم در ثواب این خدمات شریک هستند و ثواب آن هم نصیب روح مرحوم پدرم که از جانبازان شیمیایی بودن و همینطور سلامتی مادرم و فرزندانم میشود.
هاجر مقضی خبرنگار جام جم آنلاین
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد