او عمرخیام نیشابوری بود که او را به نام دانشمندی منجم، ریاضیدانی برجسته و یکی از مشاهیر علم و فلسفه زمان خود میشناختند. شاهکار علمی خیام، محاسبه تقویم جلالی بود که یکی از دقیقترین تقویمهای گاهشماری است که بشر به آن دست یافته است. خیام در زمان سلجوقیان میزیست که یک امپراتوری وسیع و بزرگ در دوران خود بود. سلجوقیان به گسترش دانش توجه زیادی داشتند و نقش ممتاز خواجه نظامالملک در رونق بخشیدن به دانش در زمانه خود، در تاریخ ایران کمنظیر است. او با پایهگذاری مدارس نظامیه در سراسر امپراتوری سلجوقیان، به دانش و اندیشه خدمت بزرگی کرد و در برانگیختن سلطان جلالالدین ملکشاه به تدوین تقویم جلالی نقش برجستهای هم داشت.
خیام در ریاضیات نیز نام بزرگی است و هنوز بسیاری از اکتشافات وی در این عرصه، مورد توجه و معتبر است. به هرحال در زمانهاش خیام را به دانشمندی میشناختند و حتی تا دو قرن بعد هم هروقت قرار بود از دانشمندی مثال بزنند، نام خیام به ذهنشان میآمد. تا دو قرن بعد هم کسی از خیام شاعر سخن نمیگوید. نظامیعروضی هم که در زمان زندگی خیام، او را دیده است در چهار مقاله هنگامی که از دیدارش با «خواجه امام عمر خیامی» در بلخ و پیشبینی خیام از محل آرامگاهش سخن گفته است، ضمن تجلیل از خیام و نام بردن از وی بهعنوان استاد خویش از عبارت «حجهالحق» استفاده میکند ولی در بیان این حکایت که رنگ و بویی شاعرانه هم دارد، اشارهای به شاعر بودن خیام نکرده است.
زنده شدن رباعی به دست خیام
اما بهراستی چه شد که بعد از سالها، رنگ و لعاب شاعری خیام بر وجه دانشی بودن او، برتری یافت؟ آنچه ما درباره زندگی خیام میدانیم این است که او خود هیچوقت بر شاعریاش تکیه نمیکرده است. خیام اهل فکر و دانش بوده است و ذهنی ریاضی و فلسفی داشته است. طبیعی است چنین کسی سری سرشار از سؤال داشته و همه عمر بهدنبال پاسخ دادن به پرسشهای ازلی ابدی بوده است که اندیشه اهل فکر را به خود مشغول میکند. در این مسیر است که میتوان حدس زد، این دانشمند گاهی که زبان علم را در پاسخ به سؤالاتش ناکافی و الکن میدیده است، در خلوت خود به زبان شعر پناه میبرده است. شعر رسمی و حرفهای در زمان خیام، شعر مدحی بوده است که در دربارها رایج بوده است و البته قالب رسمی و مورد استفاده اغلب شاعران هم قصیده بوده است. اما در کنار این شعر رسمی، شعری هم در متن جامعه رایج بوده است که بیان درددلها، اندیشهها و احساسات افراد عادی جامعه بوده است. این شعر که به پهلویات یا فهلویات معروف بوده، تاریخچهای به اندازه شعر و هنر پیش از اسلام داشته است. این شعر که ذاتا کوتاه بوده و دارای موسیقی و وزن خاصی بوده است، در تکوین شعر ایران بعد از اسلام و استفاده از دستاوردهای شعر عرب، تبدیل به قالبهایی چون رباعی و دوبیتی شد. این نکته که رباعی قالبی کاملا ایرانی است در بین نظریهپردازان ادبی یک امر مسلم است و نشاندهنده این است که این قالب ریشه در همان شعر غیررسمی رایج در میان مردم داشته است. خیام از همین قالب رباعی برای بیان حرفها، درددلها و سؤالات مهم خود درباره انسان، هستی و مرگ استفاده کرده است.
موج رباعیسرایی در قرون بعد
شعر خیام تا سالها و شاید تا یکی دو قرن بعد از خود او شناخته شده نبود. یکی از دلایل اصلی این امر هم سایه افکندن خیام عالم بر خیام شاعر بود. تا اینکه در اثر تغییر و تحولات فرهنگی ایران بعد از حمله مغول، قالب رباعی ناگهان مورد توجه قرار گرفت. استاد سیروس شمیسا در کتاب «سیر رباعی»، دلیل اصلی توجه دوباره به رباعی که قالبی حاشیهای و نهچندان رسمی بوده را گسترش تفکر عرفانی و تصوف در قرون ششم و هفتم میدانست. در مجالس صوفیه که حال و وجد، رکن اصلی را بازی میکرد، قالبی مانند رباعی زیاد به کار میآمد. این قالب کوتاه بود و با ضربهای ناگهانی در کوتاهترین زمان، بیشترین تأثیر را بر مخاطبان وارد میکرد. این قالب مناسب مجالس وعظ صوفیان بود و به همین دلیل در قرن ششم به بعد بسیار مورد توجه قرار گرفت. کشف دوباره رباعی، باعث شد شاعران رباعیسرا هم مورد توجه قرار گرفتند. به همین دلیل هم بود که خیام و رباعیهایش مورد توجه قرار گرفت. اما جنس رباعی خیام با همه رباعیهای زمانه خود متفاوت بود. رباعیهای او از جنس شعر عاشقانهای نبود که ضربه نهاییاش بهدلیل تکانههای عاطفی است که شاعر برای مخاطب ایجاد میکند. رباعی خیام، انسان و تنهایی او را در عالم هستی، ناپایداری زندگی مادی و بیوفایی جهان را پیش چشم مخاطب میآورد؛ به همین دلیل است که رباعی خیام، خود ژانری ویژه در رباعی شد و اصطلاح رباعی خیامی در ادبیات رایج شد. اما نکته جالب این است که بعد از به راه افتادن این ژانر ادبی در آن زمان، بسیاری از شاعران سعی کردند این ژانر را تکرار و تجربه کنند. نکته در اینجا بود که اغلب رباعیهایی که بعد از خیام سروده شد، تقلید از حرفهای خیام بود و عجیب اینکه نام بسیاری از شاعران مقلد خیام در طول تاریخ حذف شد و رباعیهای آنان هم به نام خیام مشهور شد. به همین دلیل است که بسیاری از رباعیهای مشهوری که امروز به نام خیام رایج است، در حقیقت سروده شاعران دیگری است.
مثلا بد نیست بدانید رباعی
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
که همه ما آن را به نام خیام میشناسیم ولی در حقیقت از آن عطار است که صد سال با خیام تفاوت زمانی داشته است.
شاعری که جهانی شد
خیام با وجود اینکه خودش هم خود را شاعر نمیدانست اما امروزه بهعنوان یکی از مشهورترین شاعران تاریخ بشریت مشهور است. شاید این سؤال مطرح باشد که چرا خیام و شعرش این همه در جهان مشهور شد و در کشورهای انگلوساکسون محبوبیت یافت؟ شاید خیام خیلی خوششانس بود که یک انگلیسی پولدار و البته علاقهمند به ادبیات و شعر به نام ادوارد فیتزجرالد، با رباعیهای او آشنا شد و آنها را ترجمه کرد و ترجمه او از خیام، جهان ادبیات را تکان داد و خیام و شعرش را جهانی کرد. گرچه ترجمههای فیتزجرالد همواره متهم به این بوده که به متن وفادار نبوده است اما اگر شانس خیام را بسیاری از شاعران دیگر بزرگ فارسیزبان هم داشتند، شعرشان میتوانست به اندازه خیام بر جهان تأثیر بگذارد چرا که اندیشههای بزرگ و پاسخهای بشری به پرسشهای ازلی ابدیاش همیشه مورد توجه مردم در همه زمانها بوده است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد