حالا چند وقتی است که از سوی تولیدات فرهنگی یک پیام هولناک به مخاطب ایرانی منتقل می‌شود؛ این‌که اگر می‌خواهید به فرجام‌خواهی عادلانه برسید، باید قید قانون را بزنید!
حالا چند وقتی است که از سوی تولیدات فرهنگی یک پیام هولناک به مخاطب ایرانی منتقل می‌شود؛ این‌که اگر می‌خواهید به فرجام‌خواهی عادلانه برسید، باید قید قانون را بزنید!
کد خبر: ۱۴۰۵۸۷۶
نویسنده میثم اسماعیلی - روزنامه‌نگار

نشانه‌های این رویه حداقل در سینمای ایران پیش از این هم بوده است اما این‌که حالا این پیام بارها و بارها در سریال‌ها و فیلم‌ها دیده می‌شود، نشانه چیست؟ نمونه پیشین این موضوع در سینما را می‌توان در فیلم «قیصر» ساخته مسعود کیمیای جست‌وجو کرد، جایی که وقتی قیصر از سفر آبادان می‌آید، به‌ جای این‌که به دادگاه شکایت ببرد و به پلیس رجوع کند به انتقام شخصی رو می‌آورد و هر سه برادر آب‌منگل را می‌کشد. همان زمان هم فیلم فروشی چشمگیر دارد و جامعه‌شناسان را به این فکر وامی‌دارد که در زیر پوست شهر حتما جریانی وجود دارد که با ظاهر آن متفاوت است. این موضوع در سینمای بعد از انقلاب هم گاهی به چشم می‌خورد اما یک تفاوت بنیادین آن در این نکته بود که قانون‌گریز فیلم در شمایل یک قهرمان به تصویر کشیده نمی‌شد. شاید مهم‌ترین این رویه‌ها در فیلم فروشنده ساخته اصغر فرهادی به چشم بیاید، همان زمان اکران فیلم هم بسیاری شخصیت اصلی فیلم را با قیصر مقایسه می‌کردند، این‌که شهاب حسینی به جای فرجام‌خواهی از دستگاه قضا به سمت انتقام شخصی می‌رود. تفاوت مهم این فیلم اما این است که به‌واسطه جایزه اسکار، بستر انتشار گسترده‌ای در جهان پیدا می‌کند و به نوعی این پیام به بیرون از ایران هم صادر می‌شود که قانون در کشوری به نام ایران ناکارآمد است و هرکسی برای رسیدن به عدالت از قرائت شخصی خودش مدد می‌گیرد. این نمونه‌های انگشت‌شمار با ظهور شبکه‌های نمایش خانگی گستردگی معناداری پیدا کرده است. در همین فاصله چند ماهه حالا سریال و فیلم‌هایی منتشرشده که حتی در برخی از آنها این عدالت‌جویی شخصی به نوعی محور اثر قرار گرفته است. در سریال پوست شیر فردی هست که به خاطر مرگ دخترش به تنهایی و بی‌توجه به قانون درپی انتقامجویی است، سریال «خونسرد» اساسا بر پایه همین بی‌قانونی شکل گرفته، این‌که فردی بدون توجه به رویه قانون و طی شدن مراحل اخلاقی، دست به جنایت‌های مشابه می‌زند و این کار البته که در شمایل قهرمان اثر صورت می‌گیرد و به نوعی مخاطب با رفتار جنایتکارانه او همذا‌ت‌پنداری می‌کند و احتمالا دلش خنک می‌شود! حالا هم فیلم تازه هومن سیدی یعنی «جنگ جهانی سوم» درلایه‎های زیرینش این پیام را به مخاطب منتقل می‌کند که برای رسیدن به عدالت نباید چندان به قانون امید بست، می‌توان برای تسکین روانی خود جمعی (آدم بی‌گناه) را به مسلخ مرگ برد. البته که توالی مکرر این اتفاق در آثار هنری (اگر این آثار را آینه‌ای از وضعیت جامعه بدانیم) می‌تواند یک پیام مهم به همراه داشته باشد، این‌که حتما چنین مواردی در جامعه پیرامونی ما بیشتر به چشم آمده که حالا رد آن را بیشتر می‌توان در آثار هنری دید. شاید بتوانیم مصداق‌های رسمی‌تری هم برای چرایی این پدیده بیابیم، افزایش آمار نزاع به گواه آمار منتشرشده از سوی پزشکی‌قانونی یکی از این موارد است. در کنار آن، همه تقصیرات را نباید معطوف به این آثار دانست، چراکه برخی از چالش‌های موجود در راه رسیدن به عدالت دلیلی بر افزایش مواردی این‌گونه است. یکی از آنها را باید طولانی شدن روند دادرسی یا آنچه به نام «اطاله دادرسی» معروف‌شده بدانیم. به قولی عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد، هرچه حکم شود، عین بی‌عدالتی است. همین موضوع باعث افزایش قرائت‌های شخصی از عدالت می‌شود اما هر چقدر هم مراجعه به نهادهای انتظامی را وقت‌گیر بدانیم، انتقال این پیام که این نهادها تاثیری در ایجاد امنیت در جامعه ندارند، می‌تواند پیامدهای به مراتب هولناک‌تری به همراه داشته باشد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها