نگاهی به فیلم سینمایی اتاقک گلی ساخته محمد عسگری

تجربه ای موفق با روایتی کلاسیک

سال 1367 و جنگ ایران و عراق؛ همزمان با پذیرش قطعنامه از سوی ایران و آغاز عملیات مرضاد از سوی منافقین است.
کد خبر: ۱۳۹۷۵۵۳
نویسنده نساء نیکو

لشگر محمد رسول الله در سه راهی اسلام آباد برای جلوگیری از پیشروی و مبارزه با منافقین مستقر شده و در پی منهدم ساخت ادوات جنگی آنان است. منافقین نیز به روستاهای اطراف پناه برده اند و در این بین اهالی یک روستا اسیر منافقین می شوند. شاهو راننده کامیونی که دل در گرو عشق دختر دایی اش خزال داشته و با کامیونش رزمندگان را برای مبارزه با منافقین جابجا کرده از آنان برای نجات اهالی روستا کمک می خواهد.

اتاقک گلی فیلمی است درباره عشق و جنگ، مرگ و تولد، امید و یاس و هرآنچه در زندگی عادی هرکس جریان دارد. سکانس ابتدایی فیلم جذاب است: خواستگاری شاهو از خزال که با مخالفت پدر خزال مراد به اتمام می رسد. روایت کلاسیک فیلم آغاز خوبی دارد و به تدریج اطلاعات درباره اشخاص در سکانس های نخستین به بیننده داده می شود: شاهو فردی است عاشق پیشه که ترسو هم هست و برای فرار از سربازی در دوران جنگ هرکاری کرده و به دلیل نداشتن کارت پایان خدمت گواهینامه ندارد و غیرقانونی پشت کامیونی می نشیند که بخاطر اعتبار پدرش به او داده شده. شاهو راننده کارخانه گچ است، دخترکی را دوست دارد که خزال است و یک زن روستایی است با همه مشخصاتی که از اینگونه زنان در ذهن داریم: قالی می بافد و کار می کند و روی حرف پدرش حرفی نمی زند. پدر خزال فرزندش را از دست داده؛ خسرو با شاهو در خارج از کشور مشغول به کار شده و مرده و همسر باردارش تنها مانده و همه امید این خانواده این است که فرزند خسرو که از قضا پسر هم هست به دنیا بیاید و در جامعه سنتی جایگاه پدرش را پر کند. این افراد به زندگی عادی و روزمره خود می رسند تا اینکه یک اتفاق مسیر زندگی همه آنها را عوض می کند: حمله گروهک منافقین بعد از امضای قطعنامه جنگ ایران و عراق به قصد تصرف تهران. شاهو به صورت اتفاقی با رزمندگان مواجه و همراه می شود و در می یابد که روستای کوچکشان به تسخیر افراد منافق درآمده است. از اینجا به بعد داستان نجات و فرار و جنگ از شاهوی ترسو فردی قهرمان می سازد که البته قوه محرکه اش عشق است: عشق به مادر و عشق به خزال که در پایان عشق به وطن هم به آن اضافه می شود. سوای پرداخت تکراری به مقوله جنگ و رشادت ها و از خودگذشتگی های سربازان وطن، و ارائه یک تصویر همیشگی از منافقین و دیالوگ های تکراری در این زمینه، فیلم می تواند تماشاگر خود را تا پایان همراه نگاه دارد و البته که در برخی جاها، ریتم کند باعث خستگی می شود اما در نهایت می توان گفت که فیلم اتاقک گلی از تجربه های موفق فیلم هایی با بودجه اندک است که به نظرم یکی از نقاط قوت فیلم هم همین است: به جز چند بازیگر که البته چهره یا به قول معروف سلبریتی نیستند باقی بازیگران فیلم در واقع نابازیگرانی هستند که در ارائه نقش خود موفق بوده اند و می توان به جرات گفت که در سینمای فعلی ایران که تماشاگر چندانی ندارد شاید همین فیلم های به اصطلاح لوباجت بتوانند سینمای رو به ورشکستگی ایران را نجات دهند یعنی فیلم هایی که بودجه پایین برای ساخت داشته اند و در صورت داشتن یک فروش متوسط هم هزینه های فیلم را جبران کنند و حتی سودرسان هم باشند.

نکته دیگری که می توان به عنوان نقطه قوت فیلم از آن یاد کرد زبان فیلم است. فراموش نکنیم که سینمای ایران می تواند از زبان قوم های مختلف در کل فیلم استفاده کند که اتفاقا یکی از تجربیات مثبت آن فیلم موقعیت مهدی است که در جشنواره گذشته به نمایش درآمد و مورد اقبال تماشاگران و منتقدان هم قرار گرفت و کل فیلم به زبان ترکی بود. اینجا زبان شیرین کردی زبان اصلی فیلم است که برای تماشاگری که زبان کردی نمی داند زیرنویس فارسی گذاشته شده تا از جریان اصلی فیلم عقب نیفتد. این خود هم پرداختن به زبان های دیگری است که جمعیت زیادی آن را می دانند و هم زنده نگاه داشتن زبان و فرهنگ های قدیمی ایران.

به هر روی به جرات می توان گفت که این فیلم برای کریمی نویسنده و عسگری کارگردان گام رو به جلویی است که در کار خود کم نقص ظاهر شده اند و در میان خیل فیلم های پرستاره و پر هزینه امسال، فیلم آبرومند ساخته اند که تماشاگر جوانی که هیچ از عملیات مرصاد نمی داند را علاقه مند به خواندن این بخش از تاریخ معاصر می کند و این خود یعنی موفقیت و رسیدن به اهدافی که در نظر داشته اند. چرا که هم داستان چفت و بست روایی خوبی دارد و آغاز، میانه؛ نقطه عطف اول و پایان بندی مناسبی دارد و نیز کارگردانی قابل قبول در بازی گرفتن از بازیگرانی که تعدادشان کم نیست و میزانسن نسبتا درست و حرکات اکتیو دوربین و طراحی صحنه و لباس و گریم منطبق بر جریان کلی فیلم.

آن پایان امید بخش هم به نظرم کاملا با منطق داستان جور در می آید: امید و عشقی که از میان نمی رود و نسلی که قرار است ادامه دهنده راه افرادی باشند که جان برکف، نگذاشته اند ایران گزندی ببیند. ایرانی که همیشه مورد تهاجم قرار گرفته و قطعا این تهاجم تمام نشدنی است و همیشه نیاز به افرادی دارد که سرباز وطن باشند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها