جوانان در میدان جهاد علیه کرونا
سریال «آزادی مشروط» جدیدترین ساخته مسعود دهنمکی نیز جوانان را محور قرار داده است. اما این سریال، نسل جدید را در موقعیت متفاوتی به نمایش درآورده است. میدان مقابله با ویروس کرونا! از اواخر سال 98 تا سه سال بعد از آن، کشور ما دوره ویژهای را گذراند. دورانی توأم با رعایت دستورالعملهای بهداشتی و ماسک و مواد ضدعفونی کننده و قرنطینه و از همه تلخ تر، فوت برخی از مردم در أثر ابتلا به این ویروس منحوس. این اتفاقات، دستمایه سریال «آزادی مشروط» است. البته در این سریال علاوه بر تراژدی که در ذات شرایط شیوع کرونا بود، طنز و حماسه هم در این کار جریان دارد. به ویژه از خودگذشتگی برخی جوانان چه به عنوان کادر درمان و چه جهادگر، هدف اصلی این سریال است. ضمن اینکه «آزادی مشروط» را میتوان یکی از سریالهای پربازیگر دانست. طوری که در این سریال، حدود۲۴۰ نفر بازی کرده اند. بسیاری از آنها چهرههای نام آشنا و مطرح هستند و تعداد زیادی هم بازیگرانی ناآشنا که استعداد خود را در معرض دید عموم میگذارند.
مسعود ده نمکی، به عنوان کارگردان و تهیه کننده سریال «آزادی مشروط» درباره آن میگوید: طی دو سه سالی که کرونا شایع بود یک حماسه توسط مردم ایران خلق شد؛ به ویژه توسط گروههای جهادی و کادر درمان. این حماسه باید در تاریخ ثبت شود. مثل دفاع مقدس که ساخت فیلمهای جنگی الزاما محدود به آن دوران نیست و شاید کار درباره آن دوران بعد از پایان جنگ، هم سختتر و هم لازم تر است. به هر حال درباره این مقطع سه ساله شیوع و اپیدمی ویروس کرونا در کشور ما کارهای خارقالعادهای صورت پذیرفت. ما اینجا سعی کردیم با زبان طنز به برخی از این تلخیها و شیرینیها بپردازیم. اما حتما باید آثار هنری مختلفی در ژانرهای گوناگون ساخته شود تا این مساله به نوعی برای آیندگان ثبت شود. اینکه ممکن بود کرونا کنترل شود و یا نه در تولید این سریال، مسئلهای فرعی است. در «آزادی مشروط» هم یک مقوله عرفانی با زبان طنز مطرح شده است، مثل کاری که مولانا در «مثنوی معنوی» انجام داده بود و با زبان تمثیل و گاهی با طنز مفاهیم پیچیده را طرح میکرد. به هر حال من انتخابم زبان طنز است.
وی درباره واکنش مخاطبان به این سریال نیز بیان میکند: فکر میکنم «آزادی مشروط» در همان قسمتهای اول، ارتباط خوبی با مردم برقرار کرده؛ بازخوردها را که میبینیم، مشخص است، علی رغم این که خیلیها داغدار عزیزانشان هستند اما به هر حال خودشان را در قاب این سریال میبینند. البته مردم ما خودشان طنازان قهاری هستند. در دوران کرونا دیدیم که مردم برای شاد کردن یکدیگر و بیرونکردن غم از دلها و آرامش دادن به همنوعانشان چه کلیپها و اشعار طنز و لطایفی را در فضای مجازی خلق میکردند. اتفاقا «آزادی مشروط» الهام گرفته شده از همه این شوخیها و تراژدیهاست. در «آزادی مشروط» هم خاطرات، شنیدهها، مطالعات، تحقیقات میدانی و آدمهایی که در این زمینه بودند در خلق فیلمنامه نقش داشتند.
دهنمکی درباره این که چرا مانند خیلی از آثار قبلیاش باز هم سراغ زندان رفته است هم توضیح میدهد: در «اخراجیها 1» همان طور که عرض کردم، یک مفهوم عرفانی مطرح میشود. مجید سوزوکی در این فیلم یک سالک است که باید از یک زندان رها شود تا به پرواز در بیاید و یک سلوک معنوی را طی کند. آن گامهایی را که شما در موقع آزادی زندان از مجید میبینید که با ای ول، ای ولهایی که زندانیان به او میگویند همراه میشود، در سکانس شهادت مجید هم میبینید که این بار برای فداکاری قدم برمیدارد و ازخودگذشتگی را نشان میدهد. اینها لایههای پنهان فیلم است که باید با ضمیر مخاطب ارتباط برقرار کند که البته مردم ما این نکات را به خوبی میفهمیدند. در اینجا هم یک الگو هست؛ آدمهای متفاوتی در شرایط متفاوتی قرار میگیرند که هم خودش میتواند باعث ایجاد موقعیت طنز شود و هم بحث تحول آدمی را مطرح میکند. «تحول» مانیفست کارهای من است. تحول آدمیو عبور از برخی مرزها و به صفر و صدی به آدمها نگاه نکردن، مضمون همه آثار من است.
کارگردان سریال «آزادی مشروط» درباره حضور قومیتها در این سریال هم میگوید: محوریت قصه در سریال «آزادی مشروط» مسجد است. مسجد هم خانه خداست و در فضای آن مرز بین قومیتها برداشته میشود. البته به نوعی هم نمادی از ایران و فداکاری همه اقوام است و مطرحکردن این حضور، در جهت همگرایی و وحدت ملی است. به همین دلیل هم شما میبینید اکثر آدمها در این سریال با لهجه یکی از اقوام صحبت میکنند و هر بازیگری که تعلقی به یکی از قومیتها داشت، از او خواستم تا با لهجه آن قومیت نقش خودش را ایفا کند.
او پیرامون حضور پرتعداد بازیگران در «آزادی مشروط» نیز بیان میکند: چهرههای متفاوتی در این سریال بازی میکنند و شاهد حضور 240 بازیگر هستیم که اتفاقا خیلی از آنها قبلا تجربه کار در کنار یکدیگر را نداشتند. برخی از آنها برای اولین بار جلوی دوربین قرار میگیرند و از طریق این سریال به دنیای بازیگری معرفی میشوند و برخی هم افراد شناخته شده و باتجربه هستند. بعضی نیز برای اولین بار است که در یک کار طنز بازی میکنند، مثل پرویز فلاحی پور که ظاهرا تاکنون کار طنز نداشته است و اینجا به خوبی از پس نقش خودش برامده و میتوان بازی این چهره را متفاوت ترین کار وی دانست.
عاشقانهای در دل تاریخ
گیلدخت، جدیدترین سریال سیما در ژانر تاریخی است. در این سریال هم جوانان حضور پررنگی دارند، اما این بار روایتی از تاریخ معاصر کشورمان دستمایه قرار گرفته است.
در خلاصه داستان سریال گیلدخت آمده است: حکایت گلنار و اسماعیل که در میان هیاهو و مهلکه قجری تارو پود دلهاشان با مهر و محبت هم بافته میشود قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا میکنند و… ماجراهای این سریال در فضای سرسبز گیلان میگذرد و این بر جذابیت بصری آن افزوده است. اما یکی از مضامین مهم «گیلدخت» درخشش بانوی ایرانی در متن کشمکشهای تاریخی است. «گلنار» نمادی از زن ایرانی است که دلاوریهای او در این سریال به نمایش در میآید. او از جمله زنانی است که «ایران» را در عصر تاریک قاجار روشن کردند.
در سریال «گیلدخت» هم بازیگرانی چون سعید راد، شقایق فراهانی، محمود پاک نیت، سعید چنگیزیان، رامتین خدا پناهی، ثریا قاسمی، پریوش نظریه، میترا رفیع، محمد فیلی، حبیب دهقان نسب، فخرالدین صدیق شریف و... نقشآفرینی میکنند. مجموعه تلویزیونی «گیلدخت» به کارگردانی مجید اسماعیلی در معاونت برون مرزی صداوسیما تولید شده است. طراحی داستان و نگارش فیلمنامه برعهده مجید آسودگان بوده است و تهیهکنندگی این سریال را محمدرضا شفیعی برعهده دارد.
جوانان در معرض آزمایش
مجموعه «آتش سرد» به کارگردانی رضا ابوفاضلی و به تهیهکنندگی علی مهام نیز از دیگر سریالهای اخیر سیماست که از محورهای اصلی آن نسل جوان و مسائل این نسل است. این سریال یک ملودرام خانوادگی است که در پس زمینه آن، مضامین اخلاقی و مذهبی قرار دارد؛ از تأثیر مال حرام گرفته تا امانتداری و توجه به حق و حقوق یتیمان و... البته انتخاب همسر و ازدواج هم از موضوعات اصلی داستان این سریال است. در این سریال شاهد وصلت فرزندان دو خانواده هستیم که از نظر فرهنگی و اعتقادی با هم اختلافاتی دارند و همین مسئله چالشهایی را پدیدار میکند.
«آتش سرد» داستان دو شریک قدیمی است؛ محسن تاجیک که قیم برادرزاده همسرش است و سعید مفخّم. داستان از مراسم عقد پسر مفخم با دختر تاجیک آغاز میشود، شبی که رویا-همسر حسابدار شرکت-به خانه تاجیک رفته و از کلاهبرداری و پولشویی بزرگ مفخم در شرکت پرده برمیدارد. با آشکار شدن خلافکاری مفخم برای تاجیک رابطه این دو دوست به هم میخورد و سرنوشت ازدواج فرزندانشان تحت الشعاع قرار میگیرد.
آنچه موجب حرکت درام در این سریال میشود، قرار گرفتن پیدرپی شخصیتها به ویژه جوانان در معرض انواع چالشها و انتخابهاست. در این سریال هم خانواده نقش و جایگاهی برتر و ممتاز دارد. علی مهام، تهیهکننده «آتش سرد» در این باره میگوید: «ما در رسانه ملی سعی داریم الگوسازی کنیم، به عنوان مثال بحث احترام به پدر و مادر که بسیار مهم است در سریال ما یک خط قرمز بود. سعید (شخصیت سریال) بدترین رفتارها را به فرزندش میکند اما مخاطب حتی یک جمله هم از طرف پسر نمیشنود که به پدر توهین کند. ما نمیتوانیم نشانههای بد و غیراخلاقی را به مخاطب ارائه دهیم و در تلویزیون سعی بر این است که با نشان دادن سفیدیها الگوسازی کرد و این مثبت و منفی بودن مطلق دلیلش همین است.من در برخی موارد با این نگاه مطلقنگرانه موافق هستم، کانون خانواده آنقدر در حوزه فرهنگی کشورهای دیگر مهم است که حتی در فیلمهای آمریکایی حریم خانواده و احترام جزو خط قرمزهای آنهاست و این باید برای ما که احترام به پدر و مادر جزو آموزههای دینی است، مسالهای مهمتر و جدیتر باشد که متأسفانه بعضی از فیلمسازان از آن غافل ماندهاند. من به شخصه توجه به خانواده و روابط آن را بسیار مهم میدانم و در سریال «آتش سرد» این مساله را کاملا مدنظر داشتهام.»
در سریال «آتش سرد» نیز تعداد قابل توجهی از بازیگران مطرح و شناختهشده حضور دارند، ازجمله این بازیگران عبدالرضا اکبری، پرویز فلاحیپور، شاهد احمدلو، فریبا متخصص، جعفر دهقان، شیوا خسرومهر، مهدی سلوکی، بهزاد خداویسی، مهسا کرامتی، پویا امینی، مهدی فقیه و... هستند.
چالشهای اجتماعی جوانان
سریال «بیهمگان» در ژانر درام اجتماعی و خانوادگی طی 37 قسمت درحال پخش از شبکه سه سیماست. این سریال علاوه بر روایت داستانی چندلایه و با کاراکترهای متفاوت و متکثر، موضوع نخبگان جوان و چالشهای پیش روی آنها را به نمایش درآورده است.
سریال «بیهمگان» روایتگر بیم و امیدهای نسل جوان از قشرها و طبقات گوناگون اجتماعی در جامعه امروز است. این سریال به کارگردانی بهرنگ توفیقی و مهدیهاشمی، ماجرای جوان نخبهای به نام امیرعلی است که به خاطر مشکلاتی که خارج از کشور به طور ناخواسته برایش پیش آمد، زندانی شده بود و به کشور برمیگردد تا به زندگیاش ادامه دهد. اما عواقب گذشته و روابط دوستانهای که داشته همچنان گریبانگیر اوست. طوری که این بار هم به خاطر درگیری و قتل غیرعمد باز هم زندانی میشود. اما اتفاقاتی پیش میآید که او به مدار زندگی عادی بر میگردد و حتی به تلاش برای احیای یک کارخانه رو به تعطیلی میپردازد و در مسیر موفقیت است اما باز هم موانع و مشکلات پی در پی سر راه او قرار میگیرد.
ترکیب بازیگرانی از نسلهای مختلف، از شاخصههای سریال «بی همگان» است. در این سریال، هم چهرههای باتجربه ای چون مهدی سلطانی و کاظم هژیر آزاد و جلیل فرجاد حضور دارند و هم بازیگرانی شناخته شده چون کاوه خداشناس، مرحوم زهره فکورصبور، سپند امیرسلیمانی، کمند امیرسلیمانی، سمیرا حسنپور و هم چهرههای جوان و نوخاستهای چون محمد صادقی و میترا رفیع و... روایت سریال بی همگان دارای پیچ و خم بسیاری است. برخورد مکرر و پی در پی شخصیت محوری این سریال (امیرعلی) با موانع و گرههای مختلف، فضای دراماتیک متراکمی به این سریال بخشیده است. به گونهای که در هر قسمت، مخاطب با موقعیتهای تعلیق آمیز و مهیجی مواجه میشود. به همین دلیل هم پربیراه نیست که «بیهمگان» پربینندهترین سریال فصل پاییز لقب گرفته است. به غیر از این، فضای جوانانه این سریال و نمایش بسیاری از واقعیاتی که جوانان در زندگی روزمره خود با آن مواجه میشوند نیز از دیگر دلایل جذابیت این سریال است. از مسائل مربوط به انتخاب همسر و ازدواج گرفته تا اشتغال و دغدغههای اقتصادی و تحصیل و دانشگاه و کار علمی و تخصصی؛ همه در این سریال به طور دراماتیک پرداخته شده است. در این سریال میبینیم که شکست، پایان کار نیست و ای بسا مقدمه و زمینه موفقیتهای بزرگتر باشد و پیروزی نیز بدون سرزنش و تحمل مرارتهای مختلف به دست نمیآید و حفظ موقعیت موفقیتآمیز از بهدستآوردن آن هم سختتر است. چنان که جوان اول سریال «بیهمگان» در میان ناکامی و نومیدی به دستاوردهایی میرسد که فکرش را هم نمیکرد و در اوج موفقیت، با چالشهایی خانمانبرانداز مواجه میشود.
این سریال به خوبی یادآور میشود که نخبگان لزوما بیاشتباه نیستند و حتی یک فارغالتحصیل ممتاز مهندسی هم در اثر خطا و سهلانگاری، زندگیاش دچار التهاب و دشواریهای متعدد میشود.
خانواده و ارزشهای آن، محور اصلی سریال «بیهمگان» است. در این سریال میبینیم که بزرگترین منجی آدمها خانوادهاش هستند و تنها پدر و مادر و سایر نزدیکان هستند که در شرایط بحران، پناه فرد بحران زده هستند. امیرعلی داستان ما هر چقدر از سوی دوستان و رفقا آسیب میبینید و زخم میخورد اما به خاطر تکیه بر خانواده و تعهد به زندگی زناشوییاش میتواند همه این دردها را درمان کند و به افقهای جدیدی در زندگیاش دست یابد.
منبع: ضمیمه قابکوچک روزنامه جامجم