مستندی کوتاه که فقط در یک روز بیش از سه میلیون بازدید گرفت

ببینید | از بی حجابی تا برهنگی در ایران

پای صحبت‌های زنی که تمام‌قد پای اسلام ایستاده‌ است

قانونی که تغییر کرد، حجابی که باقی ماند

وچه خلوت است و برای پیداکردن منزل خانم اسعد شماره پلاک منازل را از نظر می‌گذرانیم که مردی روحانی و بلندقامت، در کوچه می‌پیچد. حدس می‌زنم باید شیخ پاز باشد. می‌آید و به ما می‌رسد. بعد از سلام و احوالپرسی، معلوم می‌شود منتظر ماست و در جریان بوده که برای مصاحبه با همسرش آمده‌ایم. وارد حیاط می‌شویم. حیاط نقلی‌تر از آن است که در تصور ماست، با صفایی غیرقابل توصیف. بعد وارد خانه‌ای که در همکف قرار دارد می‌شویم. سادگی و بی‌آلایشی خانه چشمم را می‌گیرد. خانم معصومه اسعد هم برای خوشامد‌گویی وارد می‌شود. می‌دانم در برابر شیخ عبدالکریم پاز، مسئول مسجد توحید در بوئنوس‌آیرس و اداره مسلمانان در آرژانتین نشسته‌ام و وی مسلط به زبان‌های عربی، انگلیسی، اسپانیولی و فارسی است. او در سابق مسیحی بوده اما همزمان با انقلاب اسلامی، آشنایی با مذاهب و فرق گوناگون را به شکل تحقیقی آغاز کرده و درحال‌حاضر شیعه است. آنچنان زیبا و راحت فارسی حرف می‌زند که به نظر می‌آید زبان مادری‌اش باشد. شرح حال این خانواده فرهنگی و مهاجر را کم‌وبیش مطالعه کرده‌ام و اطلاع دارم که خانم معصومه اسعدپاز سال 1966 میلادی در آرژانتین متولد شده‌است. او سه سال در رشته پزشکی درس خوانده و پس از ازدواج، همراه همسرش به ایران آمده و حدود سه سال در جامعه‌الزهرا (علیهاالسلام) تحصیل کرده. سال 1993 به آرژانتین بازگشته و به‌عنوان مبلغ در مسجدالتوحید مشغول تدریس و تبلیغ علوم دینی و قرآنی شده. خانم اسعدپاز مادر سه فرزند به نام‌های فاطمه‌معصومه، مریم و زهراست. او با زبان‌های انگلیسی، عربی و فارسی آشنا و به زبان اسپانیولی مسلط است. خانم اسعدپاز ریاست سازمان زنان مسلمان در آرژانتین OA، مسئولیت بخش زنان روزنامه مؤذن، مسئولیت کمیته اسلامی امدادهای اجتماعی AIAS و مسئولیت انستیتوی آرژانتین فرهنگ اسلامی را برعهده دارد.
کد خبر: ۱۳۸۵۹۶۱
نویسنده محمدمهدی عبدا...‌زاده - چاردیواری

خانم اسعد، از خانواده‌تان بگویید.
من معصومه اسعد، فرزند احمد مصطفی، اهل آرژانتین هستم. یک خواهر و دو برادر دارم. پدرم مغازه‌دار بود و لوازم شکار و میوه‌فروشی داشت. خانواده من به دین اسلام خیلی اهمیت می‌داد. پدرم لبنانی‌الاصل است. با این‌که تمام روز را کار می‌کرد، ولی هر روز بعد از غذاخوردن با صوتی دلنشین و لحنی دوست‌داشتنی قرآن تلاوت می‌کرد. وقتی مسلمانی از دنیا می‌رفت از وی دعوت می‌شد که در مجالس عزاداری قرآن بخواند. پدربزرگ مادری‌ام نیز فردی معنوی بود. وی 10 فرزند داشت، در منزل کفش می‌دوخت و همزمان قرآن می‌خواند و برای ما توضیح می‌داد. او فرد خیری بود و به هر متقاضی، چه مسلمان و چه‌غیرمسلمان کمک می‌کرد.

از دین مردم آرژانتین بگویید.
بیشترین جمعیت آرژانتین از اروپا آمده‌اند. پایتخت آن بوئنوس‌آیرس و زبان رسمی آن اسپانیولی است. اکثر مهاجرین از اسپانیا، ایتالیا و آلمان هستند. بیشتر مردم آرژانتین مسیحی کاتولیک هستند، ولی با کلیسا ارتباط ندارند و حتی خواهان جدایی از کلیسا هستند. مردم مسلمان آرژانتین بیشتر لبنانی یا سوری‌اند. در کل تعداد شیعیان حدود 500هزار نفر و تعداد اهل سنت حدود یک‌میلیون نفر است. اکثر این تعداد هم مهاجرانی از سوریه و لبنان هستند. آنجا شیعیان مظلومند

درباره چگونگی گسترش اسلام در آرژانتین اطلاعی دارید؟
با تشریف‌فرمایی حجت‌الاسلام‌ربانی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی به آرژانتین، همه چیز دگرگون شد. وی جهت تبلیغ به کشور ما آمده‌بود. تا آن زمان ما حتی مسجد و کتاب مذهبی به زبان اسپانیولی نداشتیم. اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران در آرژانتین آقای سالاری بود. وی نیز کمک کرد تا توانستیم زمینی را برای ایجاد مرکز اسلامی و مسجدالتوحید بخریم. این مرکز برای ما خیلی ارزش داشت. چون همه برای نمازخواندن به آنجا می‌رفتیم. بسیاری افراد نمازخواندن را در مسجد یاد گرفتند. در آنجا همه فعالیت‌ها در مسجد است. ترجمه فروغ ابدیت، و رساله احکام امام‌خمینی (قدس‌سره) را در مسجد انجام دادیم.

چطور با آقای پاز آشنا شدید؟ در همان مسجد؟
بله. در سال ۱۹۸۳ که مسجدالتوحید تشکیل شد از اولین طلاب آقای‌کریم پاز بودم. برای من ایشان مهم بود چون خودم از یک خانواده مسلمان بودم اما نماز نمی‌خواندم و حجاب هم نداشتم ولی می‌دیدم آقای پاز که مسلمان شده، همه چیز را رعایت می‌کند. در مسجدالتوحید هم امام‌جماعت بود و هم تبلیغ می‌کرد. آقای پاز اولین طلبه آرژانتینی در سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۶ در مسجد بود. آشنایی با روحانیون اعزامی از ایران ایشان را علاقه‌مند به حوزه کرد و بعد راهی ایران شد. وی به مدت چهار سال در ایران مشغول تحصیل در حوزه شد. من نیز در این مدت پزشکی می‌خواندم. وقتی برگشت من هم طلبه مسجد شده‌بودم. ایشان مدیریت مسجد توحید را در اختیار داشت. آقای پاز غیر از آرژانتین در کشورهای شیلی، کلمبیا، کاستاریکا و جاهای دیگر هم کار تبلیغی می‌کرد.

چطور شد که با آقای پاز ازدواج کردید؟
وقتی آقای پاز برای خواستگاری‌ام آمد چون آلمانی و تازه مسلمان بود، پدرم ایشان را نمی‌شناخت و جواب منفی داد. پس از بازگشت ایشان به آرژانتین پدرم به ازدواج ما راضی شد و با هم ازدواج کردیم.

راستی، چرا طلبه شدید؟
وقتی دانشجوی پزشکی بودم، به‌طور مستمر به مسجد می‌رفتم و در کلاس‌های آن شرکت می‌کردم. با توجه به نیازی که به تبلیغ و معرفی اسلام وجود داشت، به این نتیجه رسیدم که اگر نصف وقتم را صرف خواندن دروس پزشکی کنم و نصف آن را به مطالعات حوزوی و دینی اختصاص دهم، کافی نیست و بهتر است که تمام‌وقت، توان و استعدادم را در راه کسب علوم اسلامی و تبلیغ اسلام صرف کنم. حاج‌آقای ربانی من را تشویق کرد که برای تحصیل در جامعه‌الزهرا(علیهاالسلام) به ایران بیایم، ولی پدرم اجازه نمی‌داد اما با مشکلات بسیار تصمیم گرفتم برای تحصیل علوم حوزوی به ایران‌بیایم.

چرا ایران؟
آن زمان می‌گفتند زن ایرانی خیلی تحت ظلم است و نمی‌تواند از خانه بیرون بیاید. در حالی‌که من در آرژانتین با خانم‌های ایرانی آشنا شدم و خلاف این را مشاهده کردم. آنها در آرژانتین مشغول تحصیل در رشته‌های مختلف پزشکی بودند. من تعجب می‌کردم چطور زنانی برای تحصیل آمده‌اند؛ برخی از آنها با حجاب فعالیت علمی و اجتماعی داشتند و این مسأله به‌دلیل تبلیغ منفی که شده‌بود تعجب‌آور بود که چگونه زن‌های مسلمان ایرانی به دانشگاه می‌روند. برای همین علاقه‌مند شدم به ایران بیایم، به‌ویژه این‌که آقای پاز هم از ایران خوب تعریف می‌کرد. پس از ازدواج به ایران آمدیم. ابتدا مشغول یادگیری زبان فارسی شدم و پس از آن ادبیات عربی خواندم. 

اولین سفرتان به ایران چقدر طول کشید؟
پس از سه سال تحصیل در جامعه‌الزهرا(علیها‌السلام) جهت پرداختن به امر تبلیغ دین و نیاز شدیدی که جامعه خودمان داشت به آرژانتین بازگشتم. همچنین آن زمان اولین دخترم که نامش فاطمه معصومه است، به دنیا آمده‌بود و باید با خانواده دیدار می‌کردم. ابتدا علوم‌سیاسی می‌خواندم که برایم جالب نبود. برای همین تغییر رشته دادم و در رشته علوم اجتماعی ادامه تحصیل دادم تا از محتوای آن بیشتر در امر تبلیغ استفاده کنم. لیسانس جامعه‌شناسی‌ام را گرفتم. در آن زمان حاج‌آقای ربانی و همسرشان هنوز مشغول امر تبلیغ در آرژانتین بودند. زمانی که ایشان دیپلمات ایران در آرژانتین شد، مسجد التوحید بدون روحانی ماند. سکونت ما در بوئنوس‌آیرس و تحصیل همسرم در حوزه، شرایط مناسبی را فراهم کرد و ما برای فعالیت در مسجد انتخاب شدیم. حدود دو سال مشغول فعالیت تبلیغی و فرهنگی بودیم.

فعالیت‌های تبلیغی در آرژانتین سخت نبود؟
در آرژانتین مسلمان، مسیحی و یهودی زندگی می‌کنند. یهودی‌ها جمعیت‌شان زیاد نیست اما خیلی قوی هستند و با دولت ارتباط زیادی دارند. آنها فشار زیادی بر مسلمان‌ها وارد می‌کنند. وقتی به آنجا رفتیم در کمیته مرکزی یهود انفجار صورت گرفت. این کار را به ایرانی‌ها نسبت دادند. از آن پس مشکلات سیاسی و اجتماعی ما زیادتر شد. دیگر به مسلمان‌ها کار نمی‌دادند. وضع ایرانی‌های مسلمان بدتر بود. شایع کردند که انفجار به‌دست افراد مسجد التوحید و آقای ربانی انجام شده‌است. از رادیو و تلویزیون برای پرس‌و‌جو در مورد این انفجار آمدند. روابط ایران و آرژانتین هم قطع شد. حاج‌آقای ربانی را هم اخراج کردند و دیگر اجازه ندادند که از ایران روحانی بیاید. ما مقاومت کردیم و آنجا ماندیم.  با این‌که وقتی از ایران می‌رفتیم قصد یکی دو سال ماندن در آرژانتین را داشتیم، ولی 12 سال اقامت ما طول کشید. وضعیت آنجا خیلی سخت بود. پلیس بین‌الملل برای پیدا کردن افرادی که از نظر آنها متهم بودند، تلاش می‌کرد. با وجود این ما مقاومت کردیم و بنا به فرمایش امام راحل که فرمود این سختی‌ها به نفع اسلام است، این مسأله هم به نفع ما تمام شد، چون مسجد التوحید خیلی مشهور شد. پس از این جریان مردم زیادی به‌سوی ما آمدند.

در مسجد چه فعالیت‌هایی انجام می‌دادید؟
ابتدا احکام و ادبیات عرب را تدریس می‌کردم. مدتی بعد موفق شدیم سازمانی برای زنان مسلمان آرژانتین به نام اُمّه OMA تشکیل دهیم که هنوز هم مشغول فعالیت است. زمانی که به‌مناسبت روز زن، در کنفرانسی که در کشور پرو برگزار شد شرکت کردم، در ملاقات با نمایندگان ادیان دیگر، کمیته امداد تشکیل دادیم. اینها همه لطف خدا بود چون خودم قصد انجام چنین کاری را نداشتم اما یک‌بار که به اتفاق همسرم برای تبلیغ به شهر بالکالسه در 300 کیلو‌متری بوئنوس‌آیرس رفته‌بودیم، فقر شدید مردم مسلمان و غیرمسلمان بسیار ناراحت‌مان کرد. به فکر افتادیم که شاید مسلمان‌های پایتخت بتوانند به اینها کمک کنند. از طریق شبکه رادیویی اسلامی اعلام کردیم که افراد علاقه‌مند می‌توانند کمک‌هایشان را به مسجد بیاورند تا به نیازمندان برسانیم ولی باور نمی‌کردیم که آن همه کمک و اعانه جمع شود. شکرخدا هنوز هم این کار ادامه دارد. مسلمان‌ها به این کمیته کمک‌های مالی می‌کنند اما اگر از مسیحی‌ها نیز افراد نیازمندی باشند تحت پوشش امداد قرارمی‌گیرند. اوایل تنها 11 کیسه غذا برای 11‌خانواده جمع‌آوری می‌شد اما اکنون حدود 50 کیسه آذوقه با کمک مردم مسلمان تهیه می‌شود. دولت هم به ما کمک می‌کند. یک‌بار از من در جلسه‌ای دعوت شد. در آنجا با خانمی که از شورای آرژانتین آمده‌بود، آشنا شدم. پس از این ملاقات از طرف شورا در هر ماه حدود 40 صندوق غذا ارسال می‌شود.

شما الان در آرژانتین هم حجاب دارید. رفتار مردم با خانم‌های با‌حجاب در آرژانتین چطور است؟
در آرژانتین متأسفانه در مراکز دولتی و غیردولتی نسبت به استخدام و حضور زنان محجبه سختگیری می‌شود. در آنجا همه باید کارت شناسایی و کارت هویت داشته‌باشند. وقتی برای گرفتن کارت شناسایی اقدام کردم و عکس باحجابم را با مدارک دیگر تحویل دادم، قبول نکردند. گفتند قانونی در آرژانتین است که باید عکس بدون کلاه، عینک و موی مصنوعی باشد. به آنها گفتم: برای زنان راهبه چه؟ قانونی دارید، آنها که پوشش دارند؟ گفتند: آنها روحانی هستند و فرق می‌کنند.گفتم: من هم روحانی هستم. علاوه بر این زنان مسلمان باید حجاب داشته‌باشند ولی آنها مخالفت کردند. به یکی از دوستان قاضی مراجعه کردم. او گفت: در این قانون آمده که روحانی‌ها می‌توانند حجاب داشته‌باشند. کلمه روحانی در آرژانتین دو معنا دارد؛ یکی این‌که شخص شأن روحانیت داشته‌باشد و یک معنا هم مردم با‌ایمان را می‌گویند. جهت مخالفت با من آنها این کلمه روحانی را فقط به معنای شأن روحانی مطرح کردند. به تلاش‌هایم ادامه دادم و یک نامه به یکی از روزنامه‌ها نوشتم. چاپ این نامه سر و صدای زیادی ایجاد کرد. مردم خیلی تعجب کردند که دولت آرژانتین با مسلمان‌ها این‌گونه رفتار می‌کند. این را عقل هم قبول نمی‌کند که با پوشیدن روسری که کاملا چهره فرد مشخص است، مخالفت شود. مردم خیلی با دولت مخالفت کردند و شکرخدا نتیجه داد. مسئول مربوط دستور داد که کشور ما برای همه ادیان آزاد است و به این ترتیب من توانستم مدارکم را با حجاب بگیرم.

آیا با ماجرایی خاص در سفرهای تبلیغی‌تان مواجه شده‌اید؟
11 سپتامبر با همسرم در چیله بودیم و می‌خواستیم به آرژانتین برگردیم. سوار هواپیما که شدیم قبل از حرکت من مشغول نمازخواندن شدم. بسم‌ا... الرحمن الرحیم را که گفتم، مهماندار فکر کرد من همراه خود یک بمب دارم. فورا به کاپیتان هواپیما اطلاع داد. آنها آمدند و به همسرم گفتند می‌خواهند با او صحبت کنند. همسرم پس از 20 دقیقه با نگرانی آمد به زبان انگلیسی و اسپانیولی فریاد می‌زد: اینها می‌خواهند ما را از هواپیما بیرون کنند. برای من تعجب‌آور بود چرا شوهر من که فردی آرام است، این‌قدر ناراحت شده‌است؟ معلوم شد مسئول پرواز به او گفته‌بود چون مسلمان هستید، نمی‌توانید سوار هواپیمای لوفت‌هانزا شوید. اعتراض همسر من باعث شد تمام مسافران با ما همراهی کنند و همه از هواپیما خارج شوند. این ماجرا در فرودگاه انعکاس پیدا کرد و از شبکه‌های خبری برای تهیه خبر آمدند. خلاصه این مسأله به رادیو و تلویزیون و جراید کشیده شد و آنها مجبور شدند هواپیمای دیگری غیر از شرکت لوفت‌هانزا برای پرواز آماده کنند. پس از این جریان، شرکت لوفت‌هانزا مجبور شد به خاطر این حرکت، از ما عذرخواهی کند. با این‌که مؤسس این مسجد یعنی آقای ربانی را به خاطر فشارهای سیاسی از آرژانتین اخراج کردند و ما پس از ایشان یتیم ماندیم و تنها شدیم، اما به لطف خدا کارها را ادامه دادیم و با تلاش و توکل هنوز پابرجا هستیم.

الان چه نوع فعالیت تبلیغی در آرژانتین دارید؟
ما مجوز کارهای فرهنگی را به اسم موسسه دوازده امامی گرفته‌ایم. فعالیت‌های فرهنگی ما در میان مسلمانان و غیرمسلمانان است. با مسلمانان هر هفته جلسه داریم. افراد زیادی در آن شرکت می‌کنند به گونه‌ای که مسجد از جمعیت پر می‌شود. تعدادی از خواهران محجبه شده‌اند و بچه‌هایشان را نیز برای آموزش قرآن به مسجد می‌فرستند. فعالیت‌های فرهنگی ما به صورت تیمی است. یکی از افراد شاخص آن حاجیه خانم ربانی است. ما به طور مستمر مطالب و کتاب‌های موردنیاز را در حد توان برای شیعیان و مسلمانان آرژانتینی و به طور کلی آمریکای لاتین ترجمه می‌کنیم. اخیرا کتاب ریحانه بهشتی را با کمک حاجیه خانم ربانی به زبان اسپانیولی ترجمه و منتشر کردیم که مورد استقبال قرار گرفت. از دیگر فعالیت‌های مستمر ما انتشار مجله ماهانه کوثر به زبان اسپانیولی است. در جریان این ترجمه‌هاست که خودم خیلی مطالب را یاد می‌گیرم. مثلا در ترجمه رساله احکام هر مطالبی را که نمی‌فهمیدم از حجت‌الاسلام ربانی توضیح می‌خواستم و ایشان نیز با حوصله برایم توضیح می‌داد. یکی دیگر از فعالیت‌هایم در فضای مجازی و به زبان اسپانیولی است که مخاطبان قابل‌توجهی دارم. در بخش کودک نیز کتاب تولید و منتشر می‌کنیم.

برای ماه محرم و صفر هم برنامه دارید؟
قبل از این‌که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی برسد و سفیر جمهوری اسلامی و حجت‌الاسلام ربانی به آرژانتین بیایند ما چیز زیادی از شیعه نمی‌دانستیم. گاهی اگر از پدر و پدربزرگ‌مان می‌پرسیدیم تفاوت شیعه و اهل‌تسنن در چیست. جواب‌مان این بود فرقی ندارند و اختلافی در صدر اسلام بوده و ما به آن کاری نداریم. برگزاری مراسم محرم در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در آرژانتین خیلی ضعیف بود. اصلا نمی‌دانستیم روضه‌خواندن و سینه‌زدن چگونه است. ابتدا حدود 60‌نفر بودیم. در محرم پدرم و فرد دیگری هر روز دهه اول محرم برای مردم مقتل می‌خواندند. مقتل به زبان عربی بود و ما متوجه نمی‌شدیم، ولی گریه آنها روی ما تأثیر داشت. متوجه می‌شدیم پسر پیامبر(ص) مقتول شده‌است. بعدا مطالب مقتل توضیح داده می‌شد. همه لباس مشکی می‌پوشیدیم و حال و هوایی عاشورایی پیدا می‌کردیم. 

خاطره‌ای هم دارید؟
یادم هست یک خانم مسیحی مشکلی داشت، ایام محرم بود، به او گفتم تقاضایت را از امام‌حسین(ع) بخواه. او به امام‌حسین(ع) متوسل و مشکلش حل شد. از آن زمان هر سال در این ده روز لباس مشکی با حجاب می‌پوشید و مسلمان هم شد و بالاخره در روز عاشورا هم از دنیا رفت و در قبرستان مسلمان‌ها دفن شد.

و به عنوان سؤال آخر، شما الان به صورت دائم در ایران زندگی می‌کنید.‌چرا؟
چون سه دختر داریم. احساس کردیم آرژانتین شرایط برای زندگی مناسب نیست. می‌خواستیم دخترهای‌مان را در محیط اسلامی بزرگ کنیم برای همین به ایران آمدیم. البته هرسال برای تبلیغ سه چهار ماه به آرژانتین می‌رویم.

منبع: ضمیمه چاردیواری روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها