شرق سرزمین افسانههاست و ایران جلوهگاه تمدنی عظیم و کهن در قلمرو بزرگ که همواره همچون مادری بخشنده، الهامبخش تمدنهای شرق بوده است.
ایران زادبوم اسطورههای شگفتی است که درک ژرفای سرشت ایرانی و طنین شرقی آن، وابسته به آنهاست و شکوه و رونق تمدن ایرانی را در دل خود نهفته است. در همه این افسانهها نیکی بر بدی پیروز میشود و عشق بر نفرت و ایثار بر خودخواهی. افسانههای ایرانی حاصل پرواز خیال مردمانی است که عدالت میجستهاند و از ستم بیزار بودهاند، جوانمردی پیشهشان بوده و از نامردی و نامردمی مبرا بودهاند و شجاعت و هوش و چابکی میپسندیدهاند نه زبونی و بلاهت و کسالت.
مقابل این قهرمانان اساطیری و سرچشمههای آرزوهای مردم ایرانزمین، همواره موجودات پلیدی بودهاند که مثل قهرمانهای قصهها، اوج خصلتها و کنشهای قابلتخیل در سیما و سیرتشان تجلی داشته است. به همین دلیل، آنها قادر به اعمالیاند فراتر از دایره توان و کنش انسانی تا تضاد و کشمکش میانشان، خواست و عطش درونی انسانها را برای تجربه کردن آنچه در واقعیت میسر نیست، در خیال و افسانه راضی کند و فروبنشاند.
میراث ادبیات کهن ایران انباشته ارزشمندی از افسانههایی است که منابعی غنی برای شناخت ارتباطات فرهنگی، جامعهشناسی تاریخ استقرار بشر در سرزمین پارس، فعل و انفعال متقابل افسانهها با فرهنگها و سنن ایرانی، رنگ اقوام و اصالت و نمودهای هویتی ایرانیان فراهم میآورند.
شوربختانه، این گنجینه پرمایه کمترین سهم را در تولیدات نمایشی تاریخ تلویزیون به خود اختصاص داده است، حال آنکه قابلیت آن را دارد تا با تولید آثار فانتزی، بازنمود هویت ایرانی را در عرصه رسانه محقق سازد؛ همان رکنرکینی که رسانهملی در دوره جدید مدیریت خود بر لزوم آن پای میفشرد. در واقع این انتظار از سیاستگذاران بخشهای نمایشی رسانهملی، خواه رادیو و خواه تلویزیون میرود که با نگاهی جست وجوگرانه در ادبیات داستانی غنی ایران بهسراغ قصههایی بروند که چه در صورت برگردان نمایشی اصیل و چه در صورت برداشت آزاد از آنها، توجه خانوادهها را به مبادی ادب و فرهنگ کشورمان جلب کند.
بدیهی است که چنانچه این بزرگترین دستگاه فرهنگی کشور هم در شرایطی که حتی ادبیات داستانی کودک و نوجوان و بزرگسال ما نیز با فقر پرداخت مایههای هویتی کهن و تمدنی ایران روبهروست، رویه بیبهرهگی از قوت و غنای افسانههای ایرانی را در پیش داشته باشد و انتظار از دیگر بازیگران این عرصه، انتظاری غیرمنطقی و غیرمتناسب جلوه میکند.
خوشبختانه، اندک آثاری که از مرواریدهای درخشان این دریای بیکران صید کردهاند، آثاری جذاب و پرمخاطب از آب درآمدهاند و با همه ضعف و قوتهایشان، در دل مردم نشستهاند. این گونه پرطرفدار میتواند با به پرواز درآوردن مرغ خیال مخاطب، مضامین بلند اخلاقی و اجتماعی را با رنگ دین درآمیزد و در دل داستانهای فانتزی زیبا با رویآوری به ریشهها و هویت ایرانی گره بزند.
لازمهاش جذب فیلمنامهنویسانی است که از سواد و علاقه غور در اقیانوس پهناور اینگونه طلایی در ادبیات داستانی برخوردار باشند تا آنها را به فیلمنامه سریالهای جذاب فانتزی تبدیل کنند. این میدان مرد خودش را میخواهد و هر کسی را یارای ماندن در آن نیست. هم اشراف و قدرت نگارش ادبیات کلامی جذاب و متناسب با جو قصهها و بستر زمانی شان را میطلبد و هم قدرت تخیل فضاها، پردازش شخصیتها و ترسیم روابط. امید که مدیریت جدید رسانهملی دستاوردهای قابلتأملی در این زمینه به ارمغان آورد و تشخص ایرانی بودن در گونه کمتر پرداخته شده آثار فانتزی و مبتنی بر افسانههای دیرین ایرانی نمودی بیش از پیش بیابد.