آمدن پله به کاسموس هم ماجرا و داستان جالبی داشت. هنری کیسینجر، مرد شماره یک سیاست خارجه آمریکا در آن سالها ملاقاتی با پله داشت و او را متقاعد کرد که با نبوغ و استعداد مثالزدنیاش به آمریکا برود. او قبول کرد به تیم شهر نیویورک برود و آنطور که ورزشینویسان آمریکایی میگویند، ورود پله شادی و شعف عجیبی به مردم این شهر داد. دو سال حضور اعجوبه برزیلی در این تیم، روزهای خوشی را برای طرفداران کاسموس رقم زد تا اینکه اول اکتبر۱۹۷۷ رسید.
آخرین بازی و خداحافظی پله هم برای خودش ماجرای جالبی داشت. قرار شد بین کاسموس به عنوان آخرین تیم دوران فوتبال پله و سانتوس برزیل به عنوان اولین تیم ستاره برزیلی، یک بازی دوستانه برگزار شود. در نیمه اول پله با لباس سانتوس به زمین رفت و تک گل تیم برزیلی را به ثمر رساند تا به این ترتیب آخرین گل دوران فوتبال او با پیراهن تیم اولش رقم بخورد. با آن گل، تعداد گلهای پله در تمام بازیها به عدد۱۲۸۱ رسید. نیمه دوم وقتی پله خواست با پیراهن کاسموس بازی را شروع کند، اشکهایش سرازیر شد؛ بهطوریکه روز بعد یک روزنامه برزیلی با چاپ آن صحنه نوشت: «حتی آسمان هم به گریه افتاد.»
در نیمه دوم این تیم نیویورکی بود که بازی را به نفع خودش رقم زد و در نهایت با نتیجه ۲ بر یک به پیروزی رسید. بعد از آنکه سوت پایان بازی زده شد، تنها چیزی که در ذهن میلیونها هوادار فوتبال ماند، تصاویری از پله بود که روی دوش بازیکنان کاسموس دور افتخار میزد. در آن روز ۷۷ هزار نفر این بازی خاطرهانگیز را از نزدیک تماشا کردند که در میان آنها چهرههای بنام و مشهوری نیز در ورزشگاه حضور داشتند. یکی از آن چهرهها، محمد علی کِلِی بود که پیش از آغاز بازی سراغ پله رفت و با او روبوسی کرد.
نبرد بزرگ در مانیل
روز یکم اکتبر برای محمدعلی کلی هم یادآور یک پیروزی دلچسب بود. دقیقا دو سال قبل از بازی خداحافظی پله در این روز (۱۹۷۵)، او آخرین و سومین مبارزهاش را با جو فریزر انجام داد. محمد علی و جو فریزر؛ دو بوکسور قهرمان در دوران حرفهای خود سهبار با هم مبارزه کردند که سومین و آخرین مبارزه آنها درست ۴۷ سال پیش در این روز در مانیل، پایتخت فیلیپین برگزار شد. این در واقع آخرین مبارزه این دو قهرمان بوکس بود که در دو مسابقه قبلی یک بار محمدعلی و یک بار هم فریزر برنده شده بودند. این مسابقه به قدری برای مردم جذاب بود که رکورد جهانی بیننده تلویزیونی را زد و یک میلیارد نفر در سراسر دنیا آن را تماشا کردند. این مسابقات سهگانه چهار سال طول کشید. اولین مبارزه آنها سال ۱۹۷۱ برگزار شد که بعدها به «نبرد قرن» شهرت پیدا کرد و دلیل آن هم این بود که محمدعلی اولین شکست دوران حرفهایاش را در آن مبارزه متحمل شد. مسابقه دوم سه سال بعد در حالی برگزار شد که هر دوی آنها چند شکست را مقابل حریفانشان متحمل شده بودند و در نهایت محمدعلی پیروز از رینگ خارج شد.
آنچه که بیشتر مفسران ورزشی در مورد مسابقه مانیل میگویند، حواشی و جنگهای لفظی است که بیشتر محمدعلی در آن نقش داشت. این جنگ لفظی حتی تا شروع مسابقه هم ادامه داشت و وقتی داور دو بوکسور را مقابل هم قرار داد، محمدعلی با صدای بلند داد زد: «جو! امروز به تو ثابت میکنم که هیچ چیز نیستی.» و فریزر هم به آرامی جواب داد: «خواهیم دید!» این مسابقه ۱۴ راند طول کشید و بعد از آن پایان یافت که اِدی فوچ، مربی فریزر از داور مسابقه میخواهد پایان مبارزه را اعلام کند، زیرا ورزشکارش دیگر توان جنگیدن نداشت. فریزر گرچه در آن لحظه چشمانش به دلیل شدت ضربات محمدعلی کِلِی کاملا بسته شده بود و به سختی جایی را میدید، اما همچنان اصرار به ادامه مسابقه داشت که البته این اصرارها نتیجهای نداشت. بعدها فریزر گفت: «هرگز مربیام را به دلیل این تصمیم نمیبخشم!»
روزنامه جام جم