در این میان، کاخسفید و اتحادیه اروپا نیز با هیجان خاصی مشغول هدایت این روند هستند. اما سؤال اصلی اینجاست که اصرار بر آشوب و اغتشاش در کشور چه عواقب و تبعاتی برای کشورمان داشته و نتیجه ژست ظاهرا دموکراتیک و در واقع ابزاری بانیان فتنه اخیر چه بوده است؟
واقعیت این است طی سالهای اخیر، اعمال انواع تحریمهای اولیه و ثانویه از سوی دشمنان قسمخورده نظام و ملت ایران منجر به وقوع انواع آسیبهای فردی و اجتماعی در کشورمان شده است. بسیاری از شهروندان ایرانی بر اثر تحریم دارو و لوازم پزشکی متاسفانه جان خود را از دست داده و برخی دیگر، دچار آسیبهای جبرانناپذیر شدهاند.
از سوی دیگر، بازیگران غربی و در راس آنها ایالات متحده آمریکا (در دوران ترامپ و بایدن) با گرو گرفتن معیشت ملت ایران و اعمال انواع فشارهای اقتصادی بر کشورمان، درصدد عقبنشینی کشورمان از اصول خود برآمدهاند.
در دوران ریاستجمهوری ترامپ، شاهد اعمال استراتژی فشار حداکثری علیه کشورمان را شاهد بودیم. در دوران ریاستجمهوری بایدن نیز همان استراتژی با تاکتیکهایی دیگر علیه مردم ایران اعمال شد. آشوبهای اخیر، تیر خلاصی به آن انگارههاست که تفاوت ماهوی بین سیاستهای دموکراتها و جمهوریخواهان علیه ایران را تبلیغ میکردند. تفاوتی هم اگر هست، صرفا در سطح تاکتیک است و آن هم نه برای همیشه.
کسانی که سخنرانی جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل را شنیدهاند حتما این را هم شنیدهاند که او علنی از آشوبها و اغتشاشات اخیر در ایران حمایت کرد. حتی رابرت مالی، مسئول امور ایران در وزارت خارجه آمریکا و دیگر مقامات این کشور نیز تاکید کردند واشنگتن تمامی توان و امکانات خود را در راستای تشدید دامنه بحران در کشورما به کار خواهند گرفت.
جلادانی که دموکرات شدهاند
در این معادله، نمیتوان نقش گروههای ضدانقلاب را نادیده انگاشت. گروه تروریستی کومله در اقلیم کردستان عراق که در دوران ابتدای پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی و حتی پس از آن وحشیانهترین جنایات را علیه فرزندان آب و خاک ما صورت داده است، اکنون به اتاق عملیات اصلی آشوب و بحرانسازی در استانهای غربی کشور تبدیل شده و حتی گزارشهایی از تحرکات آنها در دیگر نقاط ایران منتشر شده است.
درخصوص منافقین که پرونده آنها با خون و جنایت عجین شده است، جای هیچگونه حرفی باقی نمیماند؛ منافقانی که ۱۷هزار نفر از مردم عزیز کشورمان را با توحش و وقاحت به شهادت رسانده و حتی در راستای نابودسازی کشورمان حاضر به همپیمانی با صدام (در دوران جنگ تحمیلی) شدهاند. در حال حاضر نیز منافقین با بوجه نهادهای امنیتی آمریکا، فرانسه و عربستان سعودی درصدد تنفس مصنوعی به آشوبها در کشورمان برآمدهاند. سلطنتطلبان نیز در حالی ژست دموکراسی و آزادی به خود میگیرند که همراهی آنها با دولت ترامپ در اعمال انواع تحریمهای غیرانسانی درکشورمان برهمگان محرز است. بهراستی در چنین شرایطی چه توجیهی برای باور ادعای این جلادان دروغپرداز باقی میماند؟
آثار همراهی با جریانهای معاند
بدون شک هدف اصلی غرب و جریانهای ضدانقلاب، پیگیری استراتژی فشار حداکثری و دیگری مهار حداکثری ایران قدرتمند است. در این معادله، جان بیش از ۸۰میلیون شهروند ایرانی کمترین اهمیتی برای مدعیان آزادی و دموکراسی ندارد. بدیهی است آثار و تبعات بازی در زمین ضدانقلاب، تحمیل فشارهای اقتصادی و معیشتی جدید به کشور به بهانههای واهی و دیگری، استمرار بحرانهای امنیتی پایدار در برخی نقاط کشور است. فراموش نکنیم دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی غربی و بهویژه آمریکایی، هرلحظه در کمین بحرانآفرینی برای ایران هستند، رویکردی که ایجاد آشوب اخیر در کشور تنها میتواند یک مصداق آن باشد. بدونشک، پیگیری پرونده درگذشت مرحوم مهسا امینی، موضوعی است که بزرگان و دلسوزان نظام و انقلاب نسبت به آن تاکید دارند. با این حال، خلق بحرانهای امنیتی مزمن به بهانه این ماجرا، آدرسی غلط است که از سوی جریانات ضدانقلاب و معاند به کشور و جامعه ما مخابره میشود. باید گفت دشمنان ایران درصددند از توان عدهای معدود از شهروندان فریبخورده علیه کل کشور (از جمله خود آن افراد) استفاده کنند. این بازی غرب در دیگر کشورهای دنیا مسبوق به سابقه بوده و صرفا باید با آگاهی، رصد هوشمندانه و اقدام بههنگام در برابر این بازی خطرناک، آثار و تبعات آن را خنثی و مهار کرد. بدیهی است نظام و ملت ایران در برابر بحرانسازیهای اخیر غرب و تنفس مصنوعی ضدانقلاب به آشوب و بلوا نیز سربلند بیرون خواهد آمد و حسرت فشار حداکثری دشمنان و رسیدن آنها به اهداف خود در این آوردگاه را بر دل آنها خواهند گذاشت.
روزنامه جام جم