فرزندی احلی من العسل

مادرش به لحاظ قدر و منزلت سکان زمین و زمان بود اما به وقت بازی با کودکانش هم سن و سال آنها می‌شد. کنار دیوار می‌ایستاد، دستان حسن را می‌گرفت و حسن با پاهای کوچکش از بدن مادر بالا می‌رفت، برایش شعر کودکانه می‌خواند و برایش الگو خلق می‌کرد:
کد خبر: ۱۳۷۴۹۱۶
نویسنده دکتر فاطمه زهرا سید بحری - مدرس جامعه‌المصطفی

اِشبه اَباکَ یا حَسَنُ           وَ اَخلَع عَنِ الحَقِ الرَسَنَ!
وَاعبُد اِلهاً ذامِنَنِ                وَ لا تُوالِ ذَاالإحَنِ!
حسن جانم شبیه پدرت علی باش از حق بند بگسل!
عبادت خدای صاحب نعمت کن و با افراد کینه توز همراه و دوست مباش!
در آغوش پرمهر مادر مشق عشق می‌کرد و همزمان از صولت و اقتدار پدر می‌آموخت. آموخته بود که باید حق پذیر باشد و دنباله‌رو حق. در کنار ظرف های سفالینِ همین مادر قناعت را آموخته بود مادری که مهریه‌اش به اندازه شفاعت تمام عالم بود. اما نصیبی از دنیا برای خودش نمی‌خواست. مهر و عشق مادر به پدرش را به چشم می‌دید و می‌دانست که فراوان درس‌ها در این رفتار و سلوک نهفته است. سال‌ها بعد آنچه در بازی‌های کودکانه آموخته بود در میان کوچه و بلایی که بر سر مادرش آمد عملا آموخت و دانست که باید برای حق و به پای حق ایستاد. بعد از شهادت پدر و مادرش، او تنهاترین سردار شد. همچون پدر با اقتدار و همچون مادر با درایت بود و ردای امامت به دوش کشید. با آمدن قاسم، لذت پدر شدن را چشید. اکنون قاسم بن الحسن تبلوری از کودکی اوست. هر آنچه با گوش جان از پدر ومادر نوش کرد اکنون باید به قاسم ببخشد. قاسم تا سه سالگی غرق در محبت پدر و عمویی است که تنها خدا رمز و راز مهر آن دو برادر را می‌داند. در حیاط کوچک خانه مشغول بازیست که سایه ابرمردانی بر سرش می‌افتد، نگاه که می‌کند گویی دو خورشید تابان بر او می‌تابند. پدر و عموجان نظاره‌گر بازی‌های کودکانه‌اش هستند و سایه‌شان قوت قلب قاسم است. از بد حادثه و به زهر کین جعده سایه پدر کم می‌شود و گرد یتیمی بر سر قاسم در سن سه سالگی می‌نشیند. اکنون قاسم ابن الحسن باید در مکتب عموجان رشد کند که رسالتی عظیم در پیش دارد.
تربیتی که در این خاندان نهفته مبتنی بر پرورش عاطفه کودکی و مستعد کردن آن برای حق پذیری است نه تحکم و سلطه‌گری. در این هنگام است که قاسم ابن الحسن تربیت حسینی می‌شود. حق‌پذیر می‌شود. فدایی ولایت می‌شود. کم نمی‌آورد. شیرین زبانی هم می‌کند. حتی اگر ردای جنگ در واقعه عاشورا به اندازه تنش نباشد. در همین دستگاه است که عباس و علی اکبر و حتی علی اصغر شش ماهه تربیت می‌شوند. در مکتب علوی، ادب حرف اول را می‌زند. عباس تا لحظه شهادت حسین بن علی را برادر خطاب نمی‌کند به جهت عصمت و امامت حضرتش حرمت نگاه می‌دارد و این را از مادر آموخته. در دوران کودکی با ذکاوت بود و اهل علم و دانش. علاوه بر آن توان بالایی در اسب سواری و رزم داشت. بصیرت را در نزد علی مشق کرده بود لذا در بوران حوادث مسحور امان نامه شمر نشد چون نافذ البصیره بار آمده بود.
مکتب عاشورا مکتبی است برای تمام ارکان زندگی. هم عشق را می‌آموزد و هم ادب را هم بصیرت را هم حق پذیری و ولایت را... آنچه که خانواده امروزی به آن نیاز دارد چنین تربیت و دیدگاهیست. ای بسا! خانواده‌ها که با تأسی به آن توانستند موفق شوند و یادگارانی چون حججی‌ها و باقری‌ها و دانشگرها و... را با تربیتی عاشورایی تقدیم مکتب اسلام کنند.

منبع: ضمیمه روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها