در آمریکا که بود، در پی یافتن راهی برای رسیدن به خدا، همه آنچه که به دست آورده بود و احتمالا در آینده بهدست میآورد را در گوشهای از خاطرات تاریخ رها کرد و برای قرار گرفتن در مسیر حق و حقیقت، گذرش به مصر افتاد. ماندنش در آنجا نیز پایدار نماند و پس از فراگیری کامل فنون نظامی و اصول رزم چریکی، برای بستن بار سفری طولانی، به دیار مظلومان و محرومان دوباره به آمریکا بازگشت. به کنایه به او میگفتند چرا به خانه و کاشانهات در تهران نمیروی؟! اما نمیدانستند فردی مانند او، خانهبهدوش مبارزه و جهاد در راه پیروزی اسلام عزیزش است. به دعوت امام موسی صدر، راهی لبنان شد؛ این بار اما کمی طولانیتر. همراه سیدموسی صدر، هفت سال کامل در آشوبها و اختلافهای طایفهای دستوپا زد تا در نهایت توانست جنبش امل و حرکتالمحرومین را سروسامان دهد، بلکه باری از غم و محنت فراگیر در لبنان بردارد.
هنگام چشیدن طعم میوههای نورسیده و شیرین در لبنان داشت فرا میرسید که ناگهان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به وجدش آورد و با دعوت امامخمینی، پس از سالها دوری از وطن، پایش به تهران رسید.
عضوی از کابینه دولت موقت شد و نرسیده، به پاوه رفت تا شاید راهحلی برای معضل کردستان بیابد. جنگتحمیلی که آغاز شد، نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع گردید و از همان روزهای ابتدایی، در جبهههای جنوب کشور، همپا و همردیف سایر رزمندگان اسلام، مشغول دفاع از مردم کشورش شد. برای او، ایران، لبنان، آمریکا یا هیچ کجای دیگر از این جهان تفاوتی نداشت.
او هرکجا را به وصل معشوق خود نزدیکتر مییافت، همانجا را وطن خود میدانست. در آمریکا، همه اعتبار و عناوین و کولهبار علمیاش، در لبنان همسر و فرزندانش و در ایران، جان عزیزش را فدا کرد تا شاید در نتیجه تحمل همه این رنجها، به چشم حضرت امامحسین(ع) بیاید و مولایش امامعلی(ع) او را در کاروان شهدای سرافراز اسلام بپذیرد.
در راه رسیدن به معارف اسلام راستین و برقراری پیوند با جبهه حق، پیوندش را از هرچه که داشت و نداشت برید. در نهایت کار، در گوشهای از این کره خاکی در دهلاویه، بیسروصدا در آغوش یار آرام گرفت و سرخوشانه پر کشید.
هرچند که عدهای از درک مقام و منزلت او عاجز ماندند و او را «دکتر آمریکایی» نامیدند اما پیام روشنگر امامخمینی به مناسبت شهادت دکتر چمران، پرده از شخصیت بزرگ و ناشناخته او برداشت: «چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند، نه هوی و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر.»
در فشردگیهای زندگی روزمرهاش، فرصتی اندک برای نگارش حالات درونی و افکارش را غنیمت میشمارد اما هیچگاه فراغتی برای چاپ دستنوشتههایش نیافت. خیل عظیم مشتاقان او، با حضور در جلسات سخنرانی کمنظیرش، مجالی برای بهرهبردن از او مییافتند اما پس از شهادتش، با تلاش و همت بنیاد شهید چمران، سخنرانیها و دستنوشتههای آن عارف دانشمند، گردآوری و چاپ شد و در دسترس عموم ارادتمندانش قرار گرفت.
ازجمله این آثار، میتوان دو کتاب «لبنان» و «کردستان» که ارزش تاریخی نیز یافتهاند را نام برد. همچنین، کتابهایی که شامل دستنوشتههای عرفانی دکتر چمرانند، مانند «نیایشها»، «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست»، «انسان و خدا» و «خدا بود و دیگر هیچ نبود» نیز از دیگر یادگاریهای اوست.
خاطراتش پرتکرار و راهش پر رهرو باد ...
منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: