بزنبزن و فرار
«خوشنام» از آن سریالهای پرچهره است. چهرههایی که بیشتر در آثار کمدی نقشآفرینی کردند و مخاطبان با جمع شدن آنها در یک سریال تلویزیونی انتظار دارند شاهد قصهای باشند که خنده بر لبانشان بیاورد. آغاز این سریال با پخش چند نما از یک محله قدیمی و بازار آن بود تا مخاطبان را در جریان فضایی که قرار است در طول قصه شاهدش باشند آشنا کند.
قصه اما به دور از این آرامش با صحنهای اکشن و یک غافلگیری اساسی یعنی دعوای خیابانی، خرد شدن شیشه، بزنبزن و فرار شخصیت شهرام با بازی هومن حاجیعبداللهی از دست پلیس جان گرفت. برخلاف تصوری که ممکن است به خاطر نام بازیگران سریال در ذهن مخاطب ایجاد شود، خوشنام یک سریال سراسر خنده نیست و این را از شروع متفاوت آن میشود فهمید.
خوشنام، سریالی ملودرام است که فضایی شیرین دارد. با ادامه یافتن ماجراهای قسمت اول، شخصیتها با نمایش شغل و ویژگیهای اخلاقی آنها به مخاطبان معرفی شدند. شهرام، دزد است اما تمایزاتی جالب دارد؛ مثلا در دزدی هم مرام به خرج میدهد! نقش اعضای خانوادهاش را هم حمید لولایی، شهره لرستانی، سحر ولدبیگی و... بازی میکنند که هرکدام از آنها هم ماجرایی دارند که به برخی از آنان در همین قسمت اشاره شد. خوشنام شروع نسبتا خوبی داشت و به مخاطبان نوید سریالی را میدهد که با بازی باورپذیر چهرهها، قصهای ملموس و فضای شیرینی که دارد، میشود همراهش شد. باید دید در ادامه هم با همین دست فرمان جلو میرود یا به سرازیری میافتد؟
رفاقت و تصادف
«از سرنوشت» از سرگرفته شد و فصل چهارم آن با شروع ماه رمضان روی آنتن رفت. این فصل با یک غافلگیری یعنی تصادف همسر سهراب شروع شد. آنها که بهتازگی عقد کرده بودند راهی سفر شدند و در سفر میان شوخی و شادی این زوج، تصادفی هولناک همه چیز را بههم ریخت. تصادفی که ناشی از سلفی گرفتنهای بیهوای وسط جاده است که این روزها خبرهای مشابهش را شنیدیم.سریال پس از گذشت چند سال، نشان میدهد که پای آرزو مصدومیت جدی دارد و با عصا راه میرود. هاشم که فصل گذشته به زندان رفت، آزاد میشود و دنبال نغمه میگردد. قسمت اول «از سرنوشت۴» مثل سریالهای چند فصلی دیگر نیازی به معرفی شخصیتهای قبلی نداشت و از اتفاق و برخوردهای غیرمنتظره برای جلب توجه مخاطبان بهره برد. با پیدا شدن نغمه، سریال وارد فازی تازه میشود که باید منتظر ماند و دید در ادامه چه اتفاقاتی برای این شخصیتها که چند فصلی است با بینندگان همراه بودند رقم میخورد.
عشق و اسارت
بیش از ۱۰ قسمت از شروع «نجلا ۲» گذشته و حالا دیگر این قصه علاقهمندان خود را شناخته است. علاقهمندانی که احتمالا از فصل اول سریال، بیننده آن بودند و با شخصیتهای آن آشنایی دارند. به همین دلیل این سریال در فصل دوم دیگر نیازی به پیشدرآمد و معرفی شخصیتها نداشت و از این نظر یک گام جلوتر بود. پس قصه خود را با درگیری میان عبد، خانواده و دوستانش با نیروهای عراقی آغاز کرد که در پایان فصل اول هم شاهدش بودیم. این شروع به مخاطبان هیجان داد و با رفتن به هشت ماه بعد و پخش شدن خبر مرگ عبد و عطا، غم به حال و روز شخصیتهای قصه راه پیدا کرد و در این فراغ علاقه نجلا به عبد بیشازپیش نمایان شد. ابراز علاقه عدنان به نجلا هم چالش بیشتری در ماجراها به وجود آورد. نمایش احوال شخصیتها و همچنین گرههای تازه در زندگی آنان، مخاطبان را برای تماشای ادامه سریال ترغیب کرد.
یکی بود، یکی نبود
سریال رمضانی شبکه پنج سیما، قصهاش را با بیانی خودمانی و مستقیم از زبان شخصیت اصلی شروع کرد تا مخاطبان این سبک قصهگویی را با خود همراه کند. پوریا، راننده جوان تاکسی اینترنتی با لهجه شیرازی خود را معرفی کرد، از ورودش به تهران گفت و بیان کرد میخواهد در ماه رمضان مخاطبان را با قصههای آدمهای عجیب و غریب شهر که در این مسیر با او برخورد داشتند آشنا کند. پس از این سرآغاز، قصه شروع شد و بینندگان وارد دنیای شخصیتهای مسافران شهر شدند تا در چند قسمت شاهد روایت آنان باشند و در چند قسمت دیگر وارد دنیای آدمهایی دیگر شوند.
نوشین مجلسی - رسانه / روزنامه جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد