آیا محل زندگی، شرایط زیستی، فرهنگ و قومیت ما در نوع رفتارمان با حیوانات موثر است؟

پرنده بی‌پرنده (+عکس)

«هلهله و پایکوبی مردم روستای دره‌تفی در مریوان به پیشواز بازگشت لک‌لک‌های سفید مهاجر به لانه‌هایشان»‌ حتی خواندن این جمله هم لبخند محو شیرینی روی صورت خواننده می‌نشاند چه برسد به این‌که ویدئوی این اتفاق حالا دارد دست‌به‌دست می‌چرخد.
کد خبر: ۱۳۵۶۵۳۸

در مواجهه با این جمله هر خواننده‌ای احتمالا زیرلب می‌گوید: «چه قشنگ!» کمی قبل‌تر اما عکسی مورد‌توجه بسیاری قرار گرفته بود که حکایت از هجوم دسته‌جمعی شکارچیان سلاح به‌دست در جزیره آشوراده داشت.

مواجهه ابتدایی و رسانه‌ای‌شدن همزمان هر دواتفاق یک پرسش اولیه ایجاد می‌کند. این‌که چطور مواجهه مردمان دو اقلیم با فاصله حدودا 700کیلومتری با یکدیگر با پرندگان اینقدر متفاوت است؟ در جغرافیایی به پیشواز پرندگان مهاجر به رقص و پایکوبی می‌پردازند و در جایی دیگر با سرب داغ به استقبال آنها می‌روند. پس از این ابهام نکته دیگری که به ذهن می‌نشیند این است که اساسا چقدر یک اقلیم، قوم یا فرهنگ در تفاوت رفتاری ما با پرندگان، حیوانات و همنوعان موثر است.

همین مقایسه ضمنی را با اردشیر منصوری، استاد فلسفه و مدرس‌‌‌دانشگاه در میان گذاشتیم. این‌که چقدر باید از مواجهه مردم روستای دره‌ تفی خشنود باشیم و تا چه اندازه از کشتار پرندگان مهاجر در شهرهای شمالی متاسف؟

درس‌اول؛ یک‌قدم به عقب برداریم

برای دریافت درستی موضوع باید به چند نکته مهم پیش از رسیدن به پرسش عنوان شده، توجه کرد. این‌که اساسا آیا این مقایسه که در عکس‌های این گزارش آمده درست است؟ آیا می‌توانیم به صرف انتشار همزمان این دو تصویر چنین صورت‌بندی کنیم که هر که در شهرهای شمال ایران زیست می‌کند تفنگ به‌دست و یک شکارچی پرنده است و هر که در حاشیه زریوار قدم‌زده، دوستدار حیوانات است؟ اردشیر منصوری معتقد است پدیده‌های اجتماعی را نمی‌توان تک عاملی بررسی کرد، به این معنا که به صرف انتشار یک تصویر یا مصاحبه و فارغ از بسترهای فرهنگی و عوامل مختلف اقتصادی و اجتماعی نباید تعمیم‌های زودهنگام ارائه کنیم.

او می‌گوید: «از این گزاره باید پرهیز کنیم که یک قومیت را با یک مشاهده ساده قضاوت کنیم اما نکته این است که با وجود این ملاحظه در فرهنگ‌ها و قومیت‌های مختلف میزان پرواداری و مراقبت از حیوانات می‌تواند متفاوت باشد. پس اگر ما از آن تعمیم ناروا پرهیز داریم، در جای خود باید به مشاهده تفاوت‌های فرهنگی هم قائل باشیم.» نکته دیگری هم برای رسیدن به پرسش‌اصلی لازم است.

منصوری به جام‌جم می‌گوید «تحلیل دقیق و ارزیابی انگیزه‌ها و عوامل پنهان این مشاهدات اگر دقیق باشد اتفاقا جنبه مشوق دارد. اگر گاهی منصفانه قضاوت کنیم ممکن است برای ترویج امر اخلاقی اثربخش‌تر از نگاه صرف آسیب‌شناسانه باشد.»

عکس، ابزار قضاوت نیست

تا اینجا می‌دانیم که این تصاویر، سنجه قضاوت درستی نیست اما می‌تواند سرنخی برای رسیدن به پاسخ درست باشد. به‌عنوان مثال مصداقی که می‌تواند ذهنیت ابتدایی ما را براساس این تصاویر خدشه‌دار کند این است که بدانیم لک‌لک به تعبیر مسلمانان یک پرنده مهاجر غیرحلال‌گوشت است. نکته مهم این است که بدانیم برچسب حلال‌گوشت به یک حیوان، توجیه‌گر رفتار بی‌رحمانه به حیوانات نیست. جامعه اما درک بی‌رحمانه‌ای از برچسب حلال‌گوشت دارد.

اگر بخواهیم هم پروای دینی داشته باشیم و هم پروای حیوانات را می‌توانیم عنوان کنیم که چنانچه اضطراری پیش بیاید و بقای انسان در گرو استفاده خوراکی از گوشت حیوانات باشد آنجا این معیار کاربرد دارد. ما در فرهنگی زیسته‌ایم که حتی مور دانه‌کش جان شیرین دارد که نباید به آن آزار رساند اما چرا این تصور درباره لک‌لک‌ها این‌قدر آشکار است؟

پرنده بی‌پرنده (+عکس)

اردشیر منصوری معتقد است: «لک‌لک‌ها چون جنبه خوراکی و تغذیه‌ای ندارند بنابراین انگیزه برای آزار این حیوان برداشته می‌شود و ممکن است در شهرهای شمالی هم لک‌لک‌ها به‌صورت معمول به نوعی مصونیت داشته باشند. در دام‌گاه‌های شمالی بیشتر پرندگان شکاری همچون غاز و خوتکا مورد توجه است و از قضا در مریوان هم در حاشیه دریاچه زریوار خوتکاها صید می‌شوند.» بنابراین جایی که انگیزه صید حیوانی که برچسب حلال‌گوشت خورده وجود دارد این صیدها انجام می‌شود اما تفاوت آن در این است که به دلیل جذابیت دریاچه خزر و تالاب‌های به جامانده در حاشیه جنوبی خزر انبوه پرندگان مهاجر وارد این منطقه می‌شوند. به این معنا که جمعیت پرندگان مهاجر در شهرهای شمالی نسبت به مریوان بسیار بیشتر است.

منصوری می‌گوید: «اینجاست که بحث سوگیری‌های آماری پیش می‌آید که اصطلاحا به آن «سوگیری مبتنی بر نرخ پایه» گفته می‌شود. به این معنا که هر چه تعداد پرندگان مهاجر بیشتر باشد احتمالا میزان صید آنها هم بیشتر خواهد بود اما اگر با همین نرخ پایه به میزان صید در کردستان، اهواز یا اطراف اصفهان هم بررسی کنیم ممکن است شاهد درصدهای متفاوتی از این وضعیت باشیم.»

محل تولد در رفتارمان تاثیر دارد؟

اما آیا می‌توانیم اقلیم، جغرافیا و شرایط زیستی یک‌منطقه را موثر در نوع رفتارمان با حیوانات بدانیم؟ آیا سگ‌ها در شهرهای مرکزی ایران همان جایگاهی را دارند که در شهرهای‌شمالی، صاحب آن هستند؟ چرا در بسیاری از شهرهای مرکزی به سگ‌ها بی‌دلیل سنگ‌پرانی می‌شود اما همین حیوان در شهرهای‌شمالی، خودی محسوب می‌شود و حتی جزئی از خانواده‌های روستایی است؟ چقدر این اقلیم بر نوع رفتار ما با حیوانات موثر است؟

اردشیر منصوری معتقد است: «تفاوت اقلیم‌ها معنادار است اما تبیین علّی فرهنگ براساس جغرافیا به‌شدت غیرعلمی است.» وقتی می‌گوییم تفاوت اقلیمی معنادار است به این مفهوم است که شما حق دارید بگویید مشاهده ما بدون آن‌که بخواهیم علت‌یابی کنیم گواهی می‌دهد مردم کوهستان، چه زاگرس چه البرز به لحاظ فرهنگی تفاوت‌های معناداری با مردم فلات مرکزی دارند. به عنوان مثال پوشش زنان سنتی از تهران، قم و کاشان گرفته تا یزد و کرمان بسیار غلیظ‌تر است از پوشش زنان ایل قشقایی، لرستان، گیلان و مازندران.

حالا علت این تفاوت چیست؟ اردشیر منصوری به جام‌جم می‌گوید: «این‌که آیا ذات مرکزنشینی دلیل این تفاوت است، دانش از قطعیت در این مورد ما را پرهیز می‌دارد. ممکن است قائل به این باشیم که در فلات مرکزی چون حصار طبیعی وجود نداشته بنابراین افراد آن منطقه در مقابل هجوم دیگران آسیب‌پذیرتر بوده‌اند و همین آنها را محافظه‌کارتر بارآورده است اما همین گزاره را هم باید با احتیاط عنوان کرد. ذات طبیعت دلیل تغییر رفتاری نیست و هم به لحاظ علمی رد شده و هم پیامدهایی به همراه دارد. یکی از این پیامدها این است که آموزش‌پذیری افراد کاهش پیدا می‌کند.»

میثم اسماعیلی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها