آن اعتقاد و صداقت ذاتی که در بازی شعیبی وجود داشت، بعدها هم به شاخصه و ویژگی بازیگریاش تبدیل شد که شاید در مقایسه با ژستها و روشهای بیرونی و بازیگوشانه چهرههای بازیگری چندان به چشم نیاید و کار نکند و چه بسا مناسب نقشها هم نباشد اما در مختصات و فضای درست طراحی شده برخی نقشها به ویژه آنها که نیازمند چنین احساس، اخلاق و اعتقاد و صداقتی هستند، خوب جواب میدهد از جمله در سیانور و به نقش شهید مجیدشریفواقفی و در فیلم «هناس» به کارگردانی حسین دارابی و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه، به نقش شهید داریوش رضایینژاد یکی از دانشمندان هستهای کشور.
پیشتر در فیلمهایی چون «سیانور» ساخته خودتان و «گفت و گو با سایه» اثر خسرو سینایی هم نقش شخصیتهای واقعی را بازی کرده بودید. در اولی به جای شهید مجید شریفواقفی و دومی به جای صادق هدایت. چالش نقشهایی که مابه ازای واقعی دارند برای بازیگر چیست و چقدر به تحقیق و تلاش بیشتری نیاز دارد؟دو منظر نسبت به شخصیتهای واقعی وجود دارد، یکی مشخصات شخصی آنهاست، از جمله وقتی که در قالب تاریخ معاصر سراغشان میرویم. یعنی به لحاظ زمانی یک مقدار از دوره آنها فاصله گرفته باشیم. مثل مرحوم صادق هدایت. این افراد جایگاه اجتماعی و ویژگیهایی داشتند که یک تعریفی برای ما میسازد و ما باتوجه به آن تعریف قرار است درباره آنها کاری انجام دهیم. این خیلی مرسوم و معمول است؛ وقتی شخصیتی را تحلیل میکنید، میدانید مجموعه عادات و رفتار و تفکرش چطور بوده است. بنابراین به عنوان گروه سازنده اثری درباره بازسازی زندگی او، حدس میزنید اگر این شخصیت در یک موقعیت جدید قرار میگرفت چه واکنشی نشان میداد. این تعریف شخصیت است، یعنی مجموعه عادات و افکاری که برای ما یک پیشبینی به وجود میآورد. اما این ماجرا یک قالب و منظر دوم دارد و آن هم درباره شخصیتهایی است که به دوره ما نزدیک هستند. نکته مهم در این مورد این که کسانی این شخصیتها را دیده و نسبت به بازآفرینی آنها و بازی در این نقشها توقعی دارند. دو نقش شهید مجید شریف واقفی و شهید داریوش رضایینژاد تقریبا به این تعریف نزدیک هستند. یعنی تا چند سال پیش بودند و دیده شدند و خانواده آنها هم حضور دارند؛ به ویژه شهید رضایینژاد. در این موارد ما باید پا را از تحقیقات کتابخانهای و مکتوب فراتر بگذاریم و گفتوگو و تحقیقات میدانی انجام دهیم. در این زمینه خود خانم پیرانی همسر شهید رضایینژاد مشاور خیلی خوب و همراهی برای فیلم بودند. ما به جز فیلمها و مستندها درباره شهید رضایینژاد، جلساتی هم خدمت خانم پیرانی بودیم. اما باوجود همه این موارد، منبع اصلی اقتباس و تولید یک شخصیت برای بازیگر، فیلمنامه است. یعنی این وظیفه برعهده خالقان و نویسندگان فیلمنامه است که آن شخصیت را در چه موقعیتهایی قرار میدهند.
یکی از چالشهای همیشگی درباره بازآفرینی زندگی شخصیتهای واقعی از جمله شهدا با خانوادههاست که توقعاتی چون پایبندی کامل به جزییات زندگی را از سازندگان اثر دارند و درباره برخی داستانپردازیها مقاومت میکنند. اما طبق گفته شما و آقایان شفاه و دارابی، خانم پیرانی جزو استثنائات در این زمینه بودند و خیلی با اثر همراهی کردند.قطعا نوع تعامل خانم پیرانی برای همه ما خیلی کمک بود و مسیر خوبی را برای ما هموار میکرد. برای اینکه میدانستیم با انسان فرهیخته و همراهی طرف هستیم که هم آن دوره را بطور واقعی گذراندند و هم شناخت خیلی کامل و خوبی از سینما دارند. یکی از دلایل مهمی که باعث شد فیلم «هناس» به سرانجام برسد، نگاه، واکنش و همراهی خانم پیرانی بود. چون معمولا دیدهایم که خانوادهها و حتی دوستان و همراهان و همکاران یک شخصیت واقعی، توقعاتی دارند که از عدم شناخت سینما به وجود میآید و همین هم باعث میشود فیلمهایی ساخته نشود یا سازندگان اثر منصرف شوند یا باعث شده فیلمهایی که ساخته میشوند، تبدیل به آثار خوبی نشوند. بالاخره کار سینما چیز دیگری است و قرار است قصه و درامی تعریف کند و موقعیتهای تجربه نشدهای را برای روایت به خدمت بگیرد. من فکر میکنم خانم پیرانی نه تنها همراه خوبی بودند بلکه مهمترین عامل شدند تا همه انگیزه پیدا کنند تا این فیلم ساخته شود.
از آرمیتا رضایینژاد، دختر شهید بازخوردی داشتید؟چون هنوز (مصاحبه قبل از شروع جشنواره انجام شده است) فیلم را بهصورت کامل و همراه خانواده شهید در جلسات خصوصی نمایش فیلم ندیدهام، اتفاقا خیلی مشتاق هستم نظر ایشان را بدانم اما در یکی دو جلسهای که خانم آرمیتا را دیدم، خیلی با علاقه دنبال میکرد تا ببیند این فیلم چطور میشود ولی راجع به اینکه من چطور نقش پدرش را بازی کردم، هنوز واکنشی دریافت نکردهام.
بعد از بازی در نقش شهید رضایینژاد، فکر میکنید مهمترین ویژگی این شخصیت چیست؟مهمترین ویژگی که هر شهیدی برای من دارد، این است که انسانی از همین سرزمین با خصلتهایی شبیه بقیه است. تنها یک لحظه تصمیمگیری و یک پایان باعث میشود که تبدیل به یک شخصیت ویژه شود. به نظرم رویکردی که الان در جامعه ما وجود دارد، درست نیست. ما طوری راجع به شهدا حرف میزنیم و فکر میکنیم که انگار از مجموعه و جامعه ما نبودند. بیشترین نکته جذاب آقای رضایینژاد برای من این بود که مثل بقیه زندگی کرد و مثل بقیه کشورش را دوست داشت و بیشتر از اینکه دنبال شعار یا اهداف شخصی باشد، دنبال انجام اموری بود که به کشورش خدمت کند. این تصمیم که من فارغ از هر چیدمانی باید پای کشورم بایستم و مثل بقیه مردم خدمت کنم، یک پایان خاص برای ایشان ساخت و همین پایان خاص او را تبدیل به شهیدی کرد که ما امروز تلاش داشتیم برایشان فیلم بسازیم.
چرا در سینمای ایران، برخی هنرمندان تمایل ندارند در فیلمهایی از این دست که مباحث استراتژیک و ایدئولوژیک را دنبال میکنند، حضور داشته باشند؟ درست نقطه مقابل هالیوود که هنرمندان خیلی مشهور پای کار آثاری از این جنس میآیند.به نظرم این مساله به دلیل اتفاقات بیرون سینما میافتد و ربطی به خود سینما و سینماگران ندارد. اهالی سینما زحمت میکشند و پای این حرفه ایستادهاند. شاید اگر دخالتها از بیرون بر روابط سینما و سینماگران و قضاوتها و تفسیرها راجع به آدمها کم شود، خودم و دیگر دوستان من بتوانیم خیلی آزادانه کارهایمان را انتخاب کنیم. چون گاهی اینقدر تفسیرها و قضاوتها بیدلیل شکل میگیرد که دوستان ترجیح می دهند این آرامش خود و زندگیشان را با قضاوتها، تفسیرها و اتهامات عوض نکنند.
بازی شما در هناس، یک اعتقاد و صداقتی دارد که شخصیت را برای ما ملموس و باورپذیر میکند.من از روز اول بازیگری، به همین جنس و شیوه اجرا فکر میکنم. البته همیشه هم جواب نگرفتهام اما همچنان همین شیوه را دنبال میکنم. ممکن است من نقشی را در یک لحظاتی نقطهگذاری و آن لحظات را طوری بازی کنم که امتیازاتی را برای من به عنوان بازیگر به همراه داشته باشد، اما یک شیوه هم تلاش برای باورپذیری نقش است. اینها متدهای مختلف بازیگری است که من دومی را بیشتر دوست دارم. هرچند پایبندی به این شیوه، تاکنون باعث شده است که حداقل در معیارسنجیهای جشنواره، هیچوقت امتیازی به آن ندهند. برای همین در هیچکدام از فیلمهایی که بازی کردم، داوران حتی من را به عنوان نامزد دریافت جایزه هم انتخاب نکردند.
اما ممکن است بازی شما در هناس، فتح بابی در این زمینه باشد.از لطف شما ممنونم. البته باید بازی بازیگران دیگر را هم دید که نقشهایشان را چطور بازی کردند. با این حال باز هم وسوسه نشدم که به صرف کسب امتیازاتی در جشنوارهها، برای بیرونی کردن بازیام تلاش کنم.
شما در این دوره و با کارگردانی فیلم بدون قرار قبلی، به نوعی رقیب حسین دارابی، کارگردان هناس هم هستید. مختصری هم درباره این فیلم توضیح میدهید؟«بدون قرار قبلی» فیلم متفاوتی با جریان امروز سینما و تقریبا نزدیک به آن جنس سینما و روابطی است که خیلی دوستش دارم. امروز میتوانم بگویم که بدون قرار قبلی به لحاظ کارگردانی سختترین کارم بوده، به دلیل اینکه کارگردانی آن هم متفاوت است. فیلم به جای اینکه در ماجراها و اتفاقات بیرونی بگذرد، در روابط انسانها میگذرد و سعی کردم به کلیدواژهها و نکاتی بپردازم که هویت ملی و ایرانی بودنمان را نشان دهد؛ چیزی که همیشه در سینمای ما بود اما چند سالی است که تحت تاثیر بعضی از شکلهای فیلمسازی دارد از بین میرود. خودم بدون قرار قبلی را خیلی دوست دارم و چالش جالبی برایم بود.
«بدون قرار قبلی» در همان روز پیش فروش بلیتهای جشنواره فیلم فجر جزو فیلمهای پرتقاضا برای تماشا بود.امیدوارم فیلم با مخاطب هم ارتباط خوبی برقرار کند.
به محض اینکه اسم ۲۲ فیلم بخش سودای سیمرغ امسال اعلام شد، نقدهایی درباره حضور حداکثری فیلمسازان جوان و بی نام و نشان یا کمتر شناخته شده مطرح شد و اینکه تنها پنج شش کارگردان سرشناس از جمله شما در جشنواره حضور دارند.به نظرم این نقد نیست و یک ویژگی است. سال ۹۱ که من فیلم دهلیز را در جشنواره فیلم فجر داشتم، ما پنج شش فیلمساز فیلم اولی بودیم که کارمان را با هم شروع کردیم، آقایان محسن قرایی، افشین هاشمی، احسان عبدیپور، هادی مقدمدوست. حالا ده سال از ساخت اولین فیلم ما میگذرد. اینکه فیلمساز جوان و فیلم اولی زیاد داریم ویژگی یک جشنواره است، اما در عین حال فیلمساز خیلی خوب ما مثل آقای میرکریمی هم فیلم ساختند و در این دوره حضور دارند. ضمن اینکه با جشنوارهای روبهرو هستیم که برای سازندگان آثار و برگزارکنندگانش جشنواره سختی است. این جشنواره ماحصل دوسال کروناست، ماحصل سینمایی است که تحت تاثیر کرونا تقریبا نیمه تعطیل بود. همه اینها تاثیر میگذارد، اما من به جشنواره و نوع اجرای آن خوشبین هستم و امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد.
درباره فیلم «هناس»
فیلم بر اساس زندگی شهید داریوش رضایینژاد از شهدای هستهای کشورمان ساخته شده اما ساختاری متفاوت دارد و نمیتوان آن را صرفا یک فیلم زندگینامهای تلقی کرد. در این فیلم، زندگی یک خانواده به تصویر کشیده شده که به دلایل امنیتی دستخوش بحران و التهاب شده و زن خانواده تلاش دارد فضای زندگی خود را از فضای ملتهبی که در آن قرار گرفته، خارج کند. قصه اصلی فیلم در واقع قصه التهابی است که وارد این خانواده شده و تلاش این زن برای خروج خانوادهاش از این بحران. نام فیلم، کلمهای کردی به معنای «نفس» است که در فیلم هم دلالتی جدی نسبت به آن وجود دارد. شخصیتهای فیلم ریشه کردی دارند و به زبان کردی هم مسلط هستند. این فیلم را حسین دارابی، کارگردانی کرده و محمدرضا شفاه تهیهکنندگی آن را به عهده داشته که پیش از این فیلم «دیدن این فیلم جرم است» را در کارنامه دارد. مریلا زارعی، بهروز شعیبی، وحید رهبانی، سیاوش طهمورث، سولماز غنی، امین میری و علیرضا نایینی از جمله بازیگران این فیلم هستند.
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم