وقتی زنجوان مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، گفت: هشتسال پیش با داوود ازدواج کردم ولی در این مدت یکروز خوش هم نداشتم. از همان روز اول در آپارتمان پدرشوهرم زندگی میکردم. خانواده شوهرم طبقهپایین بودند برای همین همیشه با دخالتهای بیجای مادرشوهر و خواهرشوهرم درگیر بودم و آنها مدام مرا آزار داده و سعی می کردند بین من و داوود دعوا راه بیندازند اما در این میان پدرشوهرم همیشه هوای مرا داشت و از من حمایت میکرد و حتی شوهر، مادرشوهر و خواهرشوهرم را دعوا میکرد. اگر آنها با من بد برخورد میکردند و او متوجه میشد قیامت به پا می کرد.
در آن خانه فقط پدرشوهرم با من مهربان بود حتی داوود هم منتظر بود مادر و خواهرش حرف بزنند و بلافاصله با من دعوا کند. داوود در این سالها هیچوقت از من حمایت نکرد و مرتب با من دعوا و همیشه به من توهین میکرد. چندبار تصمیم به جدایی گرفتم اما پدرشوهرم مانع شد و از من خواهش کرد یک فرصت دیگر به زندگی مشترکمان بدهم. من هم بهخاطر احترامی که برای او قائل بودم قبول میکردم. در این مدت هم به خاطر این اختلافات بچهدار نشدم و به داوود گفتم یا از این خانه میرویم یا من هیچوقت مادر نخواهم شد. او هم میگفت امکان ندارد از خانه پدریاش برود. میدانستم اگر از آن خانه برویم اوضاع زندگیمان بهتر خواهد شد ولی به حرفم اهمیتی نمیداد.
در همه این سالها فقط پدرشوهرم از من حمایت میکرد و باعث میشد سختیها را تحمل کنم اما چند وقت پیش او فوت کرد. دیگر هیچ امیدی و انگیزهای برای ادامه این زندگی مشترک نداشتم. وقتی او فوت کرد فهمیدم که دیگر نمیتوانم این زندگی را تحمل کنم. دیگر او نبود که از من خواهش کند به طلاق فکر نکنم برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه از شوهرم جدا شوم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم دنبال بهانه بود. در همه این سالها با مادر و خواهرم درگیر میشد. به آنها حسادت میکرد و مرتب میگفت باید از این خانه برویم. پدرم هم مخالف رفتن بود. وقتی او فوت کرد لاله به من گفت دیگر مانعی برای اسبابکشی نداریم یا باید از آن خانه برویم یا از هم جدا شویم. این زن مرتب در حال حسادت و بهانهگیری بود و همیشه این من بودم که سعی میکردم او را تحمل کنم. از وقتی پدرم فوت کرد جنجال به راه انداخت و گفت باید از این خانه برویم. من هم دیگر از غر زدنهای او خسته شدهام و میخواهم از او جدا شوم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
روابط با خانوادهها را کنترل کنید
سارا شقاقی، روانشناس دراینباره میگوید: معمولا در بعضی موارد خانوادهها در زندگیمشترک دخالت میکنند و این زوجها هستند که باید این دخالتها را مدیریت کنند. اگر آنها با این دخالتها برخورد نامناسبی داشته باشند نتیجه سوئی خواهد داشت؛ بنابراین بهتر است زن و شوهر هنگام دخالت خانوادههایشان بهترین شیوه برخورد را داشته باشند تا بتوانند این دخالت را کاهش دهند. آنها باید سعی کنند دست از قضاوتکردن بردارند و عاقلانه تصمیم بگیرند و رفتار کنند. قضاوت منصفانه به آنها کمک میکند هیجانات خود را بهتر مدیریت کنند و بهتر با موضوع کنار بیایند و همین مساله باعث میشود تنشهای کمتری داشته باشند و بدون لجبازی تصمیم بگیرند و رفتار کنند. یکی دیگر از راههای کاهش میزان دخالت خانواده، تنظیم روابط بهاندازه معقول است و زوجها باید بهطور کنترلشده با آنان رفتوآمد کنند. اگر این راهکارها موثر نبود بهتر است بهصورت منطقی و بدون ناراحتی با آنها صحبت کنند؛ صحبتی که در آن بیاحترامی و دل شکستن نباشد. در این صورت است که زوجها میتوانند روابط با خانواده های خود را کنترل کرده و اجازه ندهند دخالت ها زندگی آنها را از هم بپاشد.
سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد