مشفق کاشانی نهتنها از مهمترین و بزرگترین شاعران معاصر است که همین مسأله او را در زمره «شخصیتهای مانا» قرار میدهد، با بسیاری از شخصیتهای مشهور و مؤثر شعر ایران، سوابق دوستی و آشنایی داشته و همین مسأله خاطرات او را جذاب و خواندنی میکند. علی تقوی دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی است و در قالب طرح شخصیتهای مانا، کتابهایی در شرح احوال و آثار شاعران معاصر از جمله سیدکریم امیری فیروزکوهی، قیصر امینپور، سلمان هراتی، نصرا... مردانی و حسین منزوی تألیف کرده است. کتاب دیگرش نیز با عنوان «رئالیسم در ادبیات داستانی ایران» سال ۹۸ منتشر شده است. زندگینامه «مشفق کاشانی» تازهترین اثر اوست که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شدهاست. به این بهانه با نویسنده کتاب گفتوگو کردهایم که شرحش در ادامه میآید.
ایده اولیه نگارش کتاب چگونه شکل گرفت؟ چرا مشفقکاشانی را برای پژوهش انتخاب کردید؟من تجربه نگارش زندگینامه بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر را داشتم و در ادامه همکاری با گروه پژوهشی شخصیتهای مانا در حوزه هنری برای نگارش آثاری در شرح احوال و آثار شخصیتهای مطرح معاصر، چند شخصیت پیشنهاد شد که در نهایت با توجه به شناختی که از زندهیاد مشفق کاشانی و آثارش داشتم، تألیف کتابی درباره زندگی و آثار این شاعر معاصر را برعهده گرفتم.
محورهای اصلی محتوای کتاب در مورد چه موضوعاتی است؟
در پژوهش حاضر، برهههای مهم و تأثیرگذار زندگی مشفق، با تکیه بر منابع و مآخذ موجود، بهویژه بر پایه گفتوگوهای شاعر، به نگارش درآمده و هم بهگونهای روشمند، ضمن معرفی و بررسی دفترهای شعری و دیگر آثار مشفق، عواطف و مضامین شعری او در چهار مقوله شعر آیینی، شعر تغزلی، شعر انقلاب و شعر جنگ نقد و تحلیل شده است.
ضرورت پایبندی به سنت یا رویآوردن به نوآوری و تجدد، از انقلاب مشروطه بدینسو، بیشازپیش در کانون توجه شاعران و ادیبان قرار گرفته و رویکرد شاعران به هریک از این مقوله ها، نحله ها و جریان های شعری مختلفی را در پی داشته است. در یک دسته بندی کلی، برخی شاعران به همان سنت شعری روی آوردند و ضمن تکرار مضامین شعری گذشته در قالب های عروضی، گاه نیز مضامینی نو را در همان لباس کهن عرضه داشتند و دستهای دیگر، آن قالبهای کهن را به کناری نهادند و مضامین شعری خود را در یکی از قالب های جدید نیمایی، سپید و جز آنها سرودند. در این میان شاعرانی هم بودند که باوجود اینکه در همان سنتهای شعری کهن پرورش یافتند و سالهای سال در قالبهای شعری و اوزان عروضی گذشته شعر سرودند، اما به نوآوریها، هم در صورت و هم در محتوا نیز روی خوش نشان دادند. عباس مشفق کاشانی از همین دست شاعران بهشمار میرود.
قلم و سبک سرودن مشفق را چگونه ارزیابی میکنید؟
مشفق کاشانی در سالهای دهه ۱۳۲۰، قدم در وادی شعر و شاعری مینهد. او در این سالها بیشتر تجربهگر است. اوزان شعری را خوب میشناسد؛ دیوان شاعران بزرگ را خوانده است و در شعر خود بیمحابا، ردپایی از این شاعران بر جای مینهد؛ گاه چون ناصرخسرو و منوچهری دامغانی در سبک خراسانی شعر میسراید و گاه در سبک عراقی، شیفته سعدی و حافظ میشود و چون آنان شعر میگوید و پارهای از معروفترین شعرهای آنان را تضمین میکند. با این رویکرد، بخش عمدهای از سرودههای او تا سالهای پایانی این دهه را میتوان نادیده انگاشت؛ ردپای دیگر شاعران در کار او بسیار آشکار بوده و شاعر هنوز به آن تشخص سبکی خود دست نیافته است.
از دهه ۱۳۳۰، با مهاجرت مشفق به تهران، تحولی خاص در کار شعر و شاعری او دیده میشود. در این تحول، چند عامل نقشی بسزا داشت؛ ازجمله، تلاش و همت مضاعف شاعر و شرکت در انجمنهای ادبی و همنشینیها و مراودات بسیار با جمعی از شاعران معاصر، بهویژه شاعرانی که در جدال سنت و تجدد، مشرب و مرامی میانه داشتند و سبک و شیوه کار آنان با روحیه مشفق سازگاری بیشتری داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مشفق بخش عمدهای از عواطف و مضامین شعریاش را معطوف به انقلاب و جنگ تحمیلی کرد. شعر او را در این دوره، میتوان سند منظوم آرمانهای انقلاب و شعارها و موضعگیریهای خاص آن دوران نامید. افزونبر این، چند عامل در میزان خلاقیت و نوآوری شاعر در این دوره تأثیرگذار بوده است، ازجمله اینکه او بنا به دعوت برخی سازمانها و نهادهای انقلابی، پارهای از مناصب اداری را نیز پذیرا شد و از سوی دیگر، برای گردآوری و تدوین مجموعه شعرهای دیگر شاعران در موضوعات گوناگون وقت بسیار صرف کرده است.
از میان شاعران معاصر، مشفق بیشتر با چه کسانی مراوده داشت؟
مشفق کاشانی با توجه به حسن خلق و سعه صدری که داشت، با بسیاری از شاعران معاصر، در قالب انجمنهای ادبی، محفلهای شاعرانه و محیط کار و زندگی دوستی داشت که اگر بنا بر ذکر نام باشد باید نام دهها شاعر را ذکر کرد. برای این منظور میتوانید تذکره خلوت انس را مطالعه نمایید که مشفق از مراودات خود با جمعی از شاعران و ادیبان معاصر سخن گفته است. این کتاب دربرگیرنده شرح احوال و آثار و مکاتبات ادبی و نمونه اشعار ۱۹۵ تن از شاعران معاصر است. در این مجال برای نمونه میتوان از این شاعران یاد کرد: در دوران جوانی، چندی در کاشان با سهراب سپهری مصاحبت داشت و سالها بعد، در تهران با مهدی اخوان ثالث و فریدون مشیری آشنا شد. در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز دوستی چند نفر، ازجمله مهرداد اوستا و محمود شاهرخی پررنگتر شد.
برای نگارش کتاب از چه منابعی استفاده کردید و در طول این پژوهش با چه نقدهایی به آثار و سرودههای مشفق مواجه شدید؟
تحقیق و پژوهش درباره شاعرانی که تمام یا بخش عمدهای از دوران شاعری آنان مصادف با سالهای پس از پیروزی انقلاب است و به سبب شعرهایی که در بیان آرمانها و ارزشهای انقلاب و وقایع و رویدادهای مرتبط با آن سرودهاند، به شاعران انقلاب شهره گشتهاند، چندان گستردهدامن نیست و زمان میخواهد تا رفتهرفته در ترازوی قضاوت و داوری منتقدان، آثار آنان مطالعه و سنجیده شود. در این میان، درباره چند تن از این شاعران به سبب حضور مستمرشان در جریان شعر انقلاب و نقش پیشکسوتیشان، پژوهشهای بیشتری صورت گرفته است. مشفق کاشانی از زمره این شاعران است که مجموعه سرودهها و سبک شعری او در قالب یادداشتها و مقالاتی، معرفی و تحلیل شده است که اغلب آنها در سه کتاب یادنامهای چهرههای ماندگار (۱۳۸۲) به کوشش محمود اسعدی، سرگذشت یادها (۱۳۸۷) به اهتمام پرویز بیگی حبیبآبادی و به رنگ آینه (۱۳۹۲) به کوشش رضا حمیدی بازنشر شدهاند.
در نقد مقالات و یادداشتهایی که درباره آثار مشفق به نگارش درآمده است، باید گفت اغلب آنها از سر شیفتگی و ارادت خاص نویسندگانشان به مشفق با زبانی توصیفی به نگارش درآمده است و آنچنان که باید به معنی واقعی کلمه در نقد و تحلیل آثار شاعر نیست؛ البته در این میان چند مقاله و یادداشت استثناست. مهرداد اوستا در مقدمهای که بر دفتر سرود زندگی نوشته، نقدی واقعبینانه بر اشعار مشفق داشته است. محمدعلی جمالزاده نیز در یادداشتی که در پی دریافت این دفتر شعری برای مشفق نوشته است، از منظر خود به بررسی و تحلیل چند شعر شاعر پرداخته است. محمود شاهرخی نیز در مقدمههای خود بر برخی دفترهای شعری مشفق، ازجمله اوج پرواز، آیینه خیال و پنجرهای به آفتاب، به معرفی و بررسی آن دفتر شعر پرداخته است. «غزل گفتی و دُر سفتی» نیز یادداشتی از سیدعلی موسوی گرمارودی است که در نگاهی کلی، به پارهای از مسائل زبانی و سبکشناختی شعر مشفق پرداخته است.
با وجود همه کاستیهای پژوهش درباره آثار مشفق، درباره زندگی او چند منبع مهم در اختیار پژوهشگر قرار دارد. در عمده این منابع، شاعر خود نقش دارد و در گفتوگو با دیگران، شرح خاطرات و رویدادهای زندگیاش را از تولد تا سالهای میانسالی و آغازین سالهای دوران پیریاش بازگفته است. مفصل ترین گفت وگو، همان است که ابتدا در کتاب سرگذشت یادها و سپس در کتاب به رنگ آینه، در نزدیک به ۲۰۰ صفحه منتشر شده و شاعر ضمن روایت پارهای از وقایع مهم زندگی خود، به قضاوت و داوری درباره دیگر شاعران و نویسندگان و جریانهای ادبی معاصر پرداخته است. درباره این دست گفتوگوها و خاطرات، دو نکته گفتنی است: نخست اینکه، حسب ماهیت موضوع، بخش عمدهای از آنها تکراری است و دوم اینکه، در این گفتوگوها که در زمانهای مختلفی صورت گرفته است، پارهای از روایتها با یکدیگر تناقض دارند که در این کتاب به چند مورد از آنها اشاره شده است.
هرچه مرا ای سپهر در نظر آید
سهراب در اوان جوانی، ابیاتی در وزن و قافیه یکی از شعرهای مشفق سرود و برای او خواند؛ مشفق که وزن و مضمون آن را مناسب دید، او را در کار شعر و شاعری بسیار تشویق کرد. سهراب در این سالها، مثنوی «در کنار چمن» یا «آرامگاه عشق» را بر وزن «زهره و منوچهر » ایرج میرزا در حدود ۵۰۰ بیت سرود و آن را همراه با مقدمهای از مشفق در سال ۱۳۲۶ منتشر کرد. مشفق در این مقدمه نوید داد که سهراب از چهرههای درخشان ادبیات معاصر خواهد شد. در سال بعد، کتاب خاطرات جوانی مشفق با مقدمه سهراب در کتابفروشی سعادت کاشان منتشر شد.
سهراب به اتفاق مشفق در عصر روزهای جمعه، در جلسات انجمن ادبی کلیم کاشانی شرکت میکرد و از کتاب گزیده اشعار بیدل که از سالها پیش در خانواده او به یادگار مانده بود، میخواند. این همراهی، زمینه را برای آشنایی و انس بیشتر مشفق با غزلیات بیدل فراهم کرد. در مواقعی نیز آن دو برای بازدید مدارس اطراف کاشان هم سفر میشدند و در طول سفر، درباره شعر و موضوعات ادبی گفتوگو میکردند و سهراب نیز اگر فرصتی دست میداد به نقاشی از طبیعت میپرداخت. او یکی از همین تابلوهای خود را به مشفق اهدا کرده بود که در سفر به تهران، همراه با تعدادی از کتابها و دیگر وسایل به سرقت رفت.
مشفق و سهراب و چند تن دیگر از همکاران، برای رهایی از گرمای طاقتفرسای کاشان در یازدهم تیر ۱۳۲۶ به قمصر کاشان رفتند. در این سفر، نیمههای شب، سهراب و مشفق از دردها و احساسات درونی خود گفتند. چند ماه پس از این سفر، مشفق در قالب ترکیببندی، به خاطرات آن سفر و راز گفتنها اشاره کرد و همراه یادداشتی برای سهراب فرستاد. سهراب نیز نامهای برای مشفق نوشت و شعر او را با ترکیببندی پاسخ گفت. ابیات زیر از بند پایانی شعر مشفق است:
هرچه مرا ای سپهر در نظر آید
نیز تو را پیش دیده جلوهگر آید
خسته شدم خسته دیگر از دل و دیده
بس که مرا خون دل ز دیده برآید
این دوستی از نزدیک ادامه داشت تا آنکه سهراب سال ۱۳۲۶، در هنرکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد و به تهران عزیمت کرد. پس از این، مشفق و سهراب نامههای بسیاری برای هم نوشتند. مجموع نامههای سهراب را که نزدیک به ۸۰ نامه بود، فردی به امانت از مشفق دریافت کرد و دیگر بازنگرداند.
زمانی که مشفق به تهران منتقل شد، هرگاه سهراب در سفر نبود و فرصتی دست میداد به آموزش و پرورش میرفت و آن دو به یاد گذشته دیداری تازه میکردند. آخرین دیدار در بیمارستان پارس رقم خورد؛ زمانی که سهراب در بستر بیماری بود و در اول اردیبهشت سال ۱۳۵۹، چشم از جهان فرو بست.
مشفق نخستین بار به وسیله نامههای سهراب، با نیما یوشیج و شعر آزاد آشنا شد. سهراب همراه با نامههایش، اشعاری از نیما، منوچهر آتشی، مهدی اخوان ثالث و نادر نادرپور و دیگر شاعران معاصر برای او میفرستاد و نظراتش را درباره شعر نو و سنتی به تفصیل توضیح میداد و حتی گاه از مشفق هم میخواست در سرودههایش تجدید نظر کند.
یعقوب صلاحی / روزنامه جام جم