به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، این زن وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: سالها در کنار عباس زندگی کردم. با هر خوب و بدی که بود، ساختم. همیشه سعی میکردم زن بهانهگیر و پرتوقعی نباشم. در همه این سالها زندگیام را وقف خانوادهام کردم. هیچوقت از شوهرم نخواستم برایم بهترینها را فراهم کند. با همه مشکلات زندگی ساختم. در این مدت با هم دعوا هم داشتیم اما معمولا سر مسائل کوچک؛ همیشه هم من کوتاه میآمدم. چون اگر موضوع را کش میدادم عباس زندگیمان را به هم میریخت. تا اینکه چند وقت پیش تصمیم گرفتم بعضی از وسایلی را که کهنه و قدیمی شدهبودند، دور بریزم. وسایلی که دیگر هیچ ارزشی نداشتند و فقط جایمان را تنگ کردهبود. مثلا میزی کهنه و شکسته در انباری داشتیم که کلی جا گرفتهبود. یا یک چراغ مطالعه که کار نمیکرد. میدانستم اگر به عباس بگویم مخالفت میکند. برای همین بدون اطلاع او این وسایل را دور ریختم. عباس وقتی فهمید غوغا به پا کرد. چنان جنجالی به راه انداخت که به شدت شوکه شدم. باورم نمیشد او به خاطر این وسایل کهنه چنین رفتاری با من کند. میدانستم غر میزند ولی نمیدانستم داد و فریاد به راه میاندازد و به من توهین میکند. آن شب عباس هرچه دلش خواست به من گفت. اینکه عقل ندارم و در این سالها به خاطر بیعقلی من زندگیمان نابود شد و خیلی حرفهای بد دیگر. من هم این بار کوتاه نیامدم. با هم دعوا کردیم و در نهایت من قهر کردم. او هم برایش مهم نبود. پیشنهاد طلاق را مطرح کرد و من هم قبول کردم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی تهمینه از روی عمد این کار را انجام داد. او میدانست من روی این وسایل چقدر حساس هستم. اینها یادگاری بودند. از طرفی بارها به او گفتهبودم این وسایل روزی به دردمان میخورد، برای همین میخواهم آنها را نگه دارم اما او بدون اینکه به من چیزی بگوید، وسایل را دور ریخت. میدانست این کار چقدر ناراحتم میکند، ولی باز هم خودسرانه عمل کرد. در همه این سالها همین کار را کردهاست. همیشه با خودسریهایش اشتباههای بزرگی مرتکب شد. دیگر تحمل این رفتارها و لجبازیهایش را نداشتم. برای همین عصبانی شدم و هرچه در دلم بود به او گفتم. او هم رفتار بسیار بدی با من داشت. همین مساله باعث شد تصمیم به جدایی بگیرم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست با یک مشاور خانواده صحبت کنند تا شاید مشکلشان حل شود.
عواقب طلاق در سن بالا بیشتر است
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: معمولا خستگی از تکرار رفتارهای عادت گونه ممکن است طلاق در سنین بالا را به دنبال داشتهباشد. چیزی که فرد مدتهاست آن را تحمل کرده اما به یکباره احساس میکند تحملش تمام شده و باید خود را از این وضع نجات دهد. معمولا افرادی که در دوران پیری و با وجود داشتن فرزند و نوه تصمیم به طلاق میگیرند و راهی دادگاه خانواده میشوند، طی سالها زندگی مشترک روی بسیاری از مسائل چشمپوشی کردهاند. آنها با گذشت سالها زندگی مشترک و افزایش سن، طاقت و تحملشان کم شده و با کوچکترین اختلاف بهانهگیریهایشان را شروع میکنند و به خود میگویند چرا باید دوباره تحمل کنم. زوجهای میانسال که برای طلاق راهی دادگاه خانواده میشوند، معمولا در سالهای گذشته خود را ملزم به حفظ رابطهشان کردهبودند. حالا دیگر صبرشان لبریز شده و تصمیم به جدایی گرفتهاند. بهتر است زن و شوهر در این شرایط نکات مثبت رابطهشان و سالهایی را که با هم زندگی کردند به یاد بیاورند. گاهی میتوان با کاهش توقعات، یادگیری مهارتهای ارتباط با همسر، صرف زمان بیشتر با همسر و داشتن لحظات شاد بیشتر از تمام شدن یک ارتباط جلوگیری کرد. گاهی میشود ارتباط و رفتار غلط را اصلاح کرد. طلاق در میانسالی هر چند با تصور رهایی از سالها درد، رنج و تنهایی انجام میشود اما در حقیقت غالبا نتیجهای جز رنج و انزوای بیشتر در دورانی که نیاز انسان به همدم بیشتر است، ندارد. عواقب طلاق در سنین بالا ممکن است بسیار بیشتر باشد. برای همین بهتر است زوجها به ترمیم رابطه خود به جای طلاق فکر کنند.
سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد