این شد شیوه اجراهای تازه و تازهتری در قاب تلویزیون درخشید و... حالا ژیلا صادقی شده سنگ صبور خیلیها، به خاطر زنگزدن خیلیها که باهاش مشورت میکنن و ازش راهکار میخوان چه برای گرهگشایی از بستگیهای زندگی، چه برای دستانداز رابطههای خانوادگی و... حالا در این روزهای بهاری به یاد برنامههایی میافتی و میاندیشی که چقدر راحت و آسان با کمی تامل با اندکی پژوهش با نمک خلاقیت و چاشنی بردباری میشود رنگینکمان نسلها را پای این قاب نشاند و مجذوبشان کرد. میشود پای رسانههای بیگانه را با کمی نو اندیشی و تازگی بینشی که با کمی زحمت به دست آمدنی است قلم کرد و خانوادهها را از آسیب و گزندشان نگه داشت و پاس داشت.
تیتر شما برای صفحه اول روزنامههای جهان؟
بهار! بیا وَ بهار! بمان.
قلم؟
خدا بهش قسم یاد کرده.
اگه میشد توصیه تون به همه جهان؟
قبل از اینکه بگین و یکی دیگه بشنفه، اول یه خرده فکر کنین؟!
مهمترین نیاز انسان؟
قلب! نه قلب مادی؛ روح، دل.
چی آینه این قلب رو پاک نگه میداره، بیمه میکنه پاکیش رو؟
خودت با خودت رو راست باشی به خودت کلک نزنی.
اگه نباشه آدمیزاده میشه مرده متحرک ؟
شفقت و مهربانی.
انگیزه بخش زندگی یه آدم که باهاش نسازه؟
یه وقتهایی یه کسی باعث میشه روحت بمیره انگیزه رو ازت میگیره مانع میشه برات.
غیر قابل چشم پوشیه باید باشه؟
روراستی و شفاف رفتار کردن.
همیشه میگین؟
با شعور من بازی نکنین. این برام خیلی مهمه.
اگه یه روز کار نکنین؟
میمیرم.
حیاتبخش شما در کنار خانواده و عشق؟
عاشق سفرم.
سفری که با قلبتون انتخابش میکنین؟
جنگل.
این واژهها رو ترجمه کنین: جنگل؟
یه جای امن.
دریا؟
برام خوف داره.
کوهستان؟
بستگی داره.
جست و جو؟
دوست منه همیشه همه جا.
بیمارستان؟
همه دعا میکنن پات به بیمارستان وانشه. من نگام اینجور نیست، اونجا هم برام مقدسه.
ارزشها و باورها؟
این که تو میدونی آدمی و مراقب این آدمیت هستی خیلی با ارزشه.
خونه آبا اجدادی؟
شاید باورتون نشه من خونه آبا اجدادیم رو ساختم آبادکردم که چراغش خاموش نشه.
تاثیر مثبت؟
موهبت الهی.
تماشاگران؟
چاقوی دو لبه.
برگ برگزیدگی؟
از اولویتهای هرکسی که میخواد برگزیده بشه خودش انتخاب کنه.
کرونا؟
دوسش دارم.
خدایا ! اهریمن رو دوست دارین؟
آره من رو به چالش کشوند. همه دهنها بستهاست. این چه پیامی داره.
مبارزه؟
باهاش زندهام.
کاراترین ابزار مبارزه کلمه بوده یا؟
حس.
امسال؟
میدونم که میره و دیگه برنمیگرده.
میوهای که از امسال دوست دارین بچینین؟
خیار. برام نوستالوژیه. یاد بچگیهام و جالیز و کشف...
جشنواره؟
خیلی توی کشور من، دم دستی شده.
ادای صلح دوستی رو درمیاره؟
لو میره.
نمیخواد خراب بشه چه کنه؟
سکوت کنه.
از ریشههای شما؟
کتابای پدربزرگم.
خودش چی به شما داد؟
آداب معاشرت رو با ادبیات منحصر به فرد برامون جا انداخت.
چه وقت حسمیکنین آسمون بالا سرتون جهنمه؟
وقتی حس میکنم یه کسی داره بهم تهمت میزنه.
کسیکه دلتون رو شکست؟
مادربزرگم به ترکی میگفت کسی که دلت رو شکست به زمین نگاه کن و به آسمون، بسپر به خدا بنداز توی دامنش.
انسان ویژه برای شما؟
آدمی که نشونههای زندگی رو خوب درک بکنه ویژه است نه که درباره گرون بودن کیفش، سفرهاش و خرید از فروشگاههای معروف دنیا باهام حرف بزنه.
محور حرفاتون با این انسان دلپذیر؟
رابطه اش خیلی خوب و تنگاتنگ با خدای خودش باشه خیلی خدا بهش لطف کرده و نشونهها رو میبینه به من هم میگه.
بازخورد شما؟
خدایا شکرت که از طرف این به نشونههای تو رسیدم. یه وقتهایی به خدا میگم اگه این طرف، لایق شنیدن این حقیقت نیست به من نشونیهایی بده که لو ندم شاید درک نکنه.
از نیایشهاتون با خدا؟
خدایا من رو لایق دیدنِ معجزههات کن.
معجزه خدا رو بیشتر در چه کسانی دیدین؟
آدم خوش ذات اونقده درون و بیرونش شفافه که مث آینه میدرخشه و نشونهها رو میفهمه و ربطها رو پیدا میکنه.
پاسخ هستی به شما؟
به كسی خوبی یا بدی كنم زود پاسخ میگیرم.
اگه زندگیتون مغشوش بود به هدفهاتون نمیرسیدین؟
الان هم نرسیدم به یه چیزهایی كه جزو هدفهای من بوده.
توی زندگیتون خوش درخشید از بزنگاههایی كه تاثیر گذاشت؟
بزنگاه زیاد داشتم و همشون هم درخشان، كدومشون رو بگم؟
چرا به خودتون نمره 22 میدین، مثلا 40 نه! كه اسطورهایتر هم هست؟
22 عدد زندگیمه. 22 شهریور 52 به دنیا اومدم.
22 یعنی اوج یه نمره مثبته؟
بله، به همسرم میگم چندتا من رو دوست داری؟ اگه بگه یه میلیون و 200 و 23 هزار به دلم نمیشینه. وقتی میگه 22 تا خیلی خوشم میاد.
چرا اینقده بین آشنایی تا ازدواجتون فاصله بوده؟ مگه عاشق شما نبود؟
خودم قصد ازدواج نداشتم. ایران هم نبودم.
راستی شما شجاعین كه عدد سنتون رو میگین؟
براش زحمت كشیدم.
هر چی به سنتون اضافه میشه؟
هرسال كه اضافه میشه نقطه شكوفایی منه.
میدونین خونهداری خلاقانهترین شغله؟
عاشقشم. مثل امتیاز میدونم برای خانمها.
سبزی خرد كردن و جارو كردن رو شده مجبوری به همسرتون بسپرین؟
اصلا دلم نمیخواد همسرم رو مشغول این كارها ببینم مثل سبزی خرد كردن و ... دلم نمیخواد.
یعنی کمک نکنه؟!
مثلا اگه مهمون بیاد كمك كنه برای پذیرایی میپذیرم ولی ببینم واستاده پای سینك و ظرف میشوره نه، هرگز.
اگه گوشت رو آماده كبابكردن كنه؟
آره.
با دست پر با چند كیسه؟
همسرم كلا سنتیه، میگه مرد باید در رو با پاش وا كنه.
پس خرید بیرون كار شما نیست؟
از تفریحات منه. چیمیگن؟ شاپینگتراپی میگن!
از سفارشهاتون وقتی دارن بیرون میرن؟
همون سفارشهایی كه مامانم به بابام میكرد: بسما... بگو. رفتی به من زنگ بزن. جایی رفتی بهم بگو. بابام هم به مامانم میگفت خانم ازم نپرس، نمیخوام دروغ بگم.
پا قدمتون؟
من قدمم سبكه.
كدوم مهارت اجتماعی برتره؟
با روی گشاده با همه برخورد میكنم.
به در بسته خوردین؟
در بسته من رو ساخته.
احساس بیهودگی كی میاد؟
اگه روزی كه پا میشم و روز رو مال خودم میكنم كار مثبت نكنم یا كسی باعث بشه در حالت سكون قرار بگیرم اون وقت انگار بیهودهترین موجود زمینم.
مهمترین آموزهتون به فرزند؟
خیلی چیزهاست.
توی مجالس فامیلی، شمع جمع هستین یا نه؟
جالبه بدونین من اهل سكوتم.
مهمترینهای زندگیتون؟
زیاده خواهم، بخوام بگم یه شاهنامه میشه.
توی عالم هستی به چی شبیه هستین؟
خودخواهی نیست بگم ... گُل.
كدوم درخت دلتون میخواست باشین؟
بید مجنون.
شده با همسرتون حرفتون بشه از هم برنجین؟
بله، اختلاف سلیقه داریم.
کی اول پای آشتی پیشمیذاره؟
من! من! خودم هم دلم نمیخواد غرورش خیلی جریحهدار بشه.
حرف لیلی و مجنون شد اون عشق اهورایی یعنی؟
من بشم نفر اول زندگیش اون بشه نفر اول زندگی من.
یا باید باهم بسازنش؟
قطعا انسان با همدیگه کامل میشه چون همش در حال دریافت و آموزشه.
از کارتونهای دوستداشتنی؟
من فقط پینوکیو رو دوست دارم شرک رو هم.
نقطه مشترکتون با شیلای سندباد چیه که وقتی صداش میکرده شما احساس غرور میکردین انگار شما رو نام میبره؟
برای اینکه عمه پدرم نمیتونست بگه ژیلا به من میگفت شیلا، خوشم میومد.
چرا تذهیب و خط؟ برای ذهن خلاق شما چنین پسندی عجیبه که؟
این ارثیه که از پدربزرگم به من رسیده.
کار زمانبر و دیربازدهیه؟
برای همینه که خطاطها اینقده صبورن.
شما صبور هستین؟
خیلی زیاد یه وقتهایی خودم رو خسته میکنم.
از چند سال پیش. کیوسک روزنامه فروشی. صبح. شما و خوندنیترین تیتر روزنامهها؟
هر جملهای که من رو شاد میکرد.
اگه تیتر حوادثی خونریز؟
اصلا نه اون موقعها نه بعدها سراغ حوادثیها نمیرفتم بعدها هم که توی گوشیها میاومد هرگز باز نمیکردم الان هم تحت هیچ شرایطی سراغش نمیرم.
شما که اینهمه مخاطب زنگتون میزنن به چه جور تماسها یا آدمهایی پاسخی نمیدین؟
شرایط متفاوته یه وقتهایی دلم میخواد با آرامش به همه تلفنها پاسخ بدهم، مشکلشون رو حل کنم و به حرفاشون گوش بکنم. گاهی اذیت میشدم جوری که به خودم لعنت میفرستادم چرا جوابشون رو دادم.
در حال حاضر چطور؟
خیلی دلم میخواد پاسخگوی دخترپسرهای جوون باشم.
از پسندها و دوستداشتنیهاتون؟
نظم، تمیزی، آراستگی، مهربانی، برخورد محترمانه، دروغ نگفتن، پنهانکاری نکردن.
اصلا نمیپسندین و فراری هستین؟
زورگویی اصلا توی کتَم نمیره، حق کسی رو پایمال کردن.
مثلا همسرتون نخوان بیان جایی و شما مجبورشون کنین؟
نه الگوی اجبارکردن به کسی رو بلد نیستم.
اوج فراغت و آسودگیتونه و دوست دارین باهاش حرف بزنین چهجور آدمیه؟ همکار یا؟
تعدادشون کمه، روابطم توی همکاری بهخاطر آسیبهای زیادی که خوردم کمه و این دایره رو خیلی محدود کردم.
چهوقت روحتون توفانی میشه؟
وقتی از رفتار و حرفم چیز دیگهای برداشت کنن یا خودشون رو به یه راه دیگه میزنن.
چه وقت مث مورچهها روی اعصابتون راه میره؟
توی زندگی متاهلی این رو بیشتر تجربه کردم.
در خونهتون رو به روشون بازنمیکنین؟
احساسکنم با روح من نامحرمه.
چه کلماتی خطرناکترن از گلوله؟
متلک.
براتون کشف نشده هنوز؟
چرا بعضیها میتونن بدباشن و چجوری بد شدن.
سختترین کار دنیاست؟
من میگم بد بودن.
این دنیا براتون ساخته شده یا شما ساختینش؟
با هم همسایه هستن. یه جاهایی برام ساخته شده یه جاهایی ساختمش.
بهشت تون رو توی دنیا کشف کردین؟
من خودم بهشت دنیاییم رو ساختم.
اکسیر جوانی شما؟
شاد باشم و دیگران رو هم شاد کنم نه کرم خاصی میزنم یا کار خاصی... اکسیر جوانیم همون شادیه.
خدا موقع قضاوت دربارهتون چی میگه؟
با همین فرمون بیا.
حرف نهایی برای آخر سخن؟
چقدر متفاوت! اون هم در این روزهای پایان بهار.
فکر میکنین این گفت و گو تاثیری بر شما داره؟
جالبه برام توی این دوره اینستاگرامی و فضای زرد، به یک روش سنتی کلاسیک درست و درمون دارم مصاحبه میشم.
علی مظاهری - روزنامه نگار / روزنامه جام جم