کسانی که در روزهای سخت، راهی سالن تطهیر شدهاند؛ درست زمانی که برخی خانوادهها به دلیل ابتلا به کرونا عزیزی را از دست دادهاند اما برخیهایشان از ترس ابتلا به کرونا به جسد عزیزشان نزدیک نمیشوند. اما این گروه از بانوان بینام و نشان، فقط میخواهند خدمت کنند.
زنانی که همه طلبه هستند و این روزها به جای نشستن پای درس احکام و بحث علمی و دینی در سالنهای تطهیر، سرمشق کرامت انسانی میدهند به دیگران.
شاید اولش برایشان سخت بود به جسد آلوده به کرونا دست بزنند، اما میگویند شرایط جنگی بود و نباید تعلل میکردیم، به همین دلیل از فروردین ماه، هر روز، در سالنهای تطهیر حاضر میشوند و در روزهای سخت کرونایی، پیکر افرادی را که به دلیل ویروس کرونا جان خود را از دست دادهاند، غسل میدهند.
آنها بدون چشمداشت مالی، غسالی را یک وظیفه انسانی میدانند و معتقدند در هر جا و در هر زمینهای به کمکشان نیاز باشد، از بستهبندی تا دوخت ماسک و حتی کمک بهیاری در بیمارستانها حاضر به خدمت هستند.
در ادامه با رئیس این گروه جهادی همراه شدیم. او که ۳۸ بهار را تجربه کرده و مادر سه فرزند است تمایل ندارد نامی از او برده شود به همین دلیل نام مستعار مریم را برای خود انتخاب میکند.
تصاویر سریع رد میشود از جلوی چشمها. ساختمان آجری یک طبقه مجتمع عروجیان قبل از هر چیزی خود را نشان میدهد و بعد، راهرو باریک و سفید پیدا میشود.صداها محو به گوش میرسند و اکو دارند.
در این راهرو. یک نفر آرام صدایمان میکند. صدای شرشر آب، زیرصدای این اکو از ناکجاآباد است، بعد به یکباره پرده نایلونی کنار میرود و یک سالن بزرگ حدود ۱۲۰متری خودش را میاندازد در قاب چشمانمان، تصویر و صدا برای لحظهای میایستد، انگار همه برای لحظهای خشکشان زده باشد، ثانیهشمار ساعتدیواری هم کار نمیکند.بعد اما ثانیهشمار به حرکت میافتد و صدا دوباره شنیده میشود.
ده، دوازده سکوی سنگی و بتنی بلند که با موزاییک پوشانده شده، درپوشهای تخلیه آب و پیکرهایی که روی سنگها خوابیدهاند و زنانی که با لباس مخصوص، با کاورهای سفید و آبی و ماسک، مشغول شستن اموات هستند، مانند فیلمی، سریع از جلوی چشمها میگذرد. بوی کافور و صدر تمام فضا را پر کرده است. اینجا سالن تطهیر بهشت زهرا (س) است.
ساعت تازه ۷ و ۳۰دقیقه صبح است و هیچ کدام از اعضای گروه جهادی خانمهای طلبه، نیامدهاند. مریم اولین نفری است که خودش را به سالن رسانده و میگوید قبل از همه اعضای گروه باید در سالن حاضر شود تا فهرست اعضایی را که امروز در سالن حضور خواهند داشت، تهیه کند.
اعلام اسامی اعضای گروه، اولین کاری است که او هر روز صبح انجام میدهد. بعد اما به طرف خانمی که مسؤول سالن تطهیر است، میرود تا سنگهای شستوشو را که او و اعضای گروه باید از آنها استفاده کنند، مشخص کند.
این که کدام یک از نیروها، دیر میرسد یا این که کارمندان سالن تطهیر به کمک نیاز دارند، در همین ساعات اول صبح مشخص میشود، در ادامه ساعات روز، کارها با همین برنامهریزی اجرا میشود. ساعت ۸ که میرسد، اعضای گروه کمکم پیدایشان میشود.
سریع روپوش میپوشند، کاورهای سفید به تن میکنند، دستکش به دست میکنند و ماسک زده، سر سنگهای خود حاضر میشوند.
سنگها یکی یکی پر میشود از میت و دختران جوان که در لباس خدمت، شیر آب باز میکنند برای شستن امواتی که خیلی از آنها به دلیل ابتلا به بیماری کرونا، جانشان را از دست دادهاند.
از مریم میپرسیم نمیترسد کرونا بگیرد؟ چشمهایش میخندد و میگوید که از اموات، کرونا منتقل نمیشود و از مقالههای سازمان جهانی بهداشت نقل میکند که اموات، ویروس کرونا را منتقل نمیکنند.
بهجز این اما چند ماه پیش، سازمان بهشت زهرا(س) تحقیقی انجام داد و آبی را که با آن، اموات غسل و تطهیر شده بودند، آزمایش کرد.
آزمایش نشان داد که هیچ ویروسی در آب وجود ندارد. مریم البته میگوید که پیش از این هم اعضای گروه، دل را به دریا زده بودند و بدون ترس از ابتلا خدماترسانی میکردند. هرچند چهار نفر از اعضای گروه به ویروس مبتلا شدهاند.
مریم تاکید میکند آنها نه در غسالخانه که در بیرون از این محیط یا در محیط کار به دلیل رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی، بیمار شدهاند.
با پارچه سفید پیکر زن جوان را میپوشانند، دستها سریع و تند، بندهای کفن را میبندد و بعد، میت کفن شده را میگذارند روی تختی که چرخ دارد. روی میت، برچسب و مشخصات میگذارند. تخت را میبرند بیرون از سالن تطهیر؛ میت آماده است تا در خاک آرام بگیرد.
آرامش را میتوان در صورت اعضای گروه جهادی دید، همه شان انگار زیر لب ذکر میگویند. حالا باید منتظر باشیم تا خم به ابرو بیاورند یا این که نه، گریه کنند، یکیشان اما شوخی میکند و همه میخندند از این شوخی و میروند سراغ میتهای دیگری که روی سنگها منتظر شستوشو و غسل و کفن هستند.
مریم میگوید فشار کار زیاد است و اگر شوخی نکنند، نمیتوانند کار را به جلو ببرند. سوال اما این است که همه اعضای گروه، از همان اول، این قدر راحت و بیخیال بودند؟ یعنی آنها از میت نمیترسند؟ جوابها غیرمنتظره است.
برای فاطمه فرقی نمیکند به میت دست بزند یا به یک فرد زنده، او دل شیر دارد و نمیترسد. هانیه اما میگوید روز اولی که وارد سالن شد، ترسیده بود. جو سنگین و بوی کافور و سدر، تمام مشامش را پر کرده بود. بعد اما سریع خودش را جمع و جور کرد و یادش آمد برای چه به اینجا آمده است؛ برای این که باری از روی دوش خلقا... بردارد.
مریم میگوید اصلا یکی از شرطهای حضور در سالن تطهیر و همراهی با گروه، نترس بودن است. میگوید خودش هم در ساعات اولیه حضورش، ترسیده بود. با این که پیش از این، میت را از نزدیک دیده و حتی از پشت پنجره، شاهد غسل و تطهیر دوستان یا اعضای خانوادهاش بوده اما حضور در سالن تطهیر، زانوهایش را لرزانده است.
داستان همراهی این گروه اما از کجا شروع شد؟ مریم میگوید که ۱۶ فروردین ماه رئیس حوزه علمیه الزهرا(س) با او تماس گرفت و خواست با او و گروه جهادی که برای کمک به غسل و تطهیر اموات تشکیل شده بود، همراه شود.
مریم سریع قبول میکند و با گروه همراه میشود. آن زمان، رهبر معظم انقلاب از طلاب خواسته بود که برای غسل و تطهیر اموات کمک کنند.
مریم میگوید که یکی دو روزی را در یکی از بیمارستانهای شهر و در سالن سردخانه آنجا، آداب غسل و تطهیر را میآموزد و بعد بهعنوان سرپرست گروه به سالن تطهیر میآید. او میگوید که روزهای اول حضورش همه چیز شبیه جنگ بود.
همه آشفته بودند و آمار افرادی که بهخاطر ابتلا به بیماری کرونا جان خود را از دست داده بودند، زیاد بود. روزهای اول قرار نبود که مریم اموات را تطهیر کند، شرایط اما باعث میشود او هم وارد میدان شود. مریم میگوید خیلی از روزها، تعداد اموات زیاد بود، روزهایی بوده که شاید حتی ۳۰ میت را غسل داده است. او آمار دقیقی ندارد اما فکر میکند که تا به حال صدها میت را غسل داده باشد.
او میگوید که از اول بوده و تا زمانی که ویروس هم شایع باشد، در لباس خدمت، کار خواهد کرد. جمله مریم که تمام میشود، اعضای گروه سر تکان میدهند و او را تایید میکنند. از پشت ماسک هم میتوان برق اشتیاق خدمت را در چشمانشان دید.
صدای اذان میپیچد در سال تطهیر. اعضای گروه، خود را آماده میکنند تا به نوبت نماز بخوانند و ناهار بخورند، باید سریع برگردند، پیکرهای زیادی منتظر غسل و تطهیر است.
مریم میگوید کار در سالن تطهیر روی او خیلی تاثیر داشته است. نه اینکه افسرده شده باشد، بلکه دنیا برایش بیارزش شده. او میگوید که صبرش هم بیشتر شده است و دیگر از دست کسی یا چیزی ناراحت نمیشود. به نظر مریم زندگی آنقدرها هم ارزش ندارد.
با هر شرایط اقتصادی، زیبایی ظاهری و با هر سبک زندگی در آخر خوابیدن روی سنگ غسالخانه پایان زندگی همه است بنابراین دنیا برایش اینقدر بیارزش است که دیگر حاضر نیست بهخاطرش ناراحت یا افسرده شود.
او میگوید که تنها تغییرش همین بوده وگرنه همان زن شوخ و پرجنبوجوشی که قبل از این بوده، است و تغییر اساسی از نظر روحی یا رفتاری نکرده و همچنان با همان اشتیاق به فرزندانش میرسد و زندگی میکند.
لیلا شوقی - جامعه / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: