تلاش پنج شنبه هفته گذشته آمریکا برای اضافه کردن دو بند به بودجه 2021 با هدف احیای کمیته تحریمهای سازمان ملل علیه ایران در مجمع عمومی سازمان ملل به در بسته خورد و تنها توانست رای موافق 10 کشور جهان را در برابر 110 رای مخالف و 32 رای ممتنع کسب کند. در این بین اما آرایش آرای کشورهای جهان فراتر از ثبت ناکامی حقوقی آمریکا در مجمع عمومی است؛ نکاتی که می تواند به فهم هر بهتر، بیشتر و صدالبته واقع بینانه تر اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، امینتی، وزن و جایگاه هر کدام از بازیگران در تحولات منطقه و نهایتا موازنه های نوین منجر شود.
پیرو این نکته از 15 کشور همسایه ایران، 6 کشور به قطعنامه آمریکا رای منفی، دو کشور عربستان و بحرین رای موافق و 5 کشور رای ممتنع دادند. نمایندگان افغانستان و ترکمنستان هم در جلسه شرکت نداشتند. با این وجود لزوم واکاوی و کالبدشکافی چرایی، اهداف و دلایل رای ممتنع پنج شنبه گذشته بغداد به تلاش واشنگتن علیه تهران، آن هم در شرایط حساس و معنادار کنونی منطقه با اوج گیری تنش ایران و آمریکا در زمین عراق، بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می رسد.
شاید در یک نگاه ابتدایی و ارزیابی اولیه این انفعال دیپلماتیک عراق در مجمع عمومی به حساب بی طرفی بغداد در رقابت ایران و ایالات متحده گذشته شود. به هر حال عراق نوین در طی عمر 18 ساله خود پس از سقوط صدام حسین با کلان راهبرد موازنه مثبت قوا، سعی در مدیریت این تنش (تنش تهران - واشنگتن) داشته است تا ضمن عدم اصطکلاک سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی با هر کدام از طرفین این دعوا به دلیل نیازهای متعدد و متنوع به آنها، مانع از تبدیل شدن عراق به زمین سوخته این تنش شود. لذا دو دهه اخیر «موازنه مثبت قوا»، یگانه استراتژی بغداد برای نجات خود از کشمکش های ایران و آمریکا بوده است.
با این حال رای ممتنع عراق در مجمع عمومی در سطحی عمیق تر می تواند حکایت از پوست اندازی و
دگردیسی همسایه غربی ایران در این منازعه داشته باشد؛ همسایه ای به غایت استراتژیک برای تهران که به عنوان سرپل ارتباطی جمهوری اسلامی به دیگر کشورهای محور مقاومت تلقی می شود. از این حیث روابط تهران – بغداد برای کشورهایی چون ایالات متحده، عربستان سعودی و به خصوص اسرائیل هم حائز اهمیت است. لذا تحت الشعاع قرار گرفتن این مناسبات می تواند از اولویت های این بازیگران باشد.
در این راستا شکل گیری اقتضائات جدید در موانه قوا بین ایران و آمریکا در دوره یک ساله «عراق پساسردار» این نکته را گوشزد می کند که بغداد به تدریج در حال تغییر موازنه قوا با سنگین کردن کفه واشنگتن است. به هر حال نکته و ویژگی خاص فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پارسدارن انقلاب اسلامی ناظر بر توانی هایی وی در ایجاد پیوند قابل اتکا میان الزامات مهم میدانی در سطح نظامی با تحرکات دیپلماتیک و سیاسی بود. بنابراین در چنین فضایی و با وجود چنین ویژگیهایی بدیهی است که ایالات متحده آمریکایی به این سمت گرایش پیدا کند شخصیتی که باعث ایجاد چنین هماهنگیهای مهم راهبردی و در عین حال سریع میان تحولات میدانی نظامی با تحرکات دیپلماتیک و سیاسی در مناسبات تهران – بغداد است را از سر راه خود بردارد. به خصوص که جانشینان وی این نمرات قابل قبول و حداقل معدل های سردار سلیمانی را در کوتاه مدت، حداقل طی یک سال گذشته کسب نکرده اند و همین باعث شده است تا طی همین مدت فضای مناسب برای تنفس آمریکا در خاورمیانه با محوریت عراق شکل بگیرد.
به تبع شکل گیری این فضا علاوه بر بروندادی چون عادی سازی مناسبات اسرائیل با دو همسایه ایران (امارات متحده عربی و بحرین) که سبب شده تا تل آیو خود را به پشت دروازه های تهران در آب ها خلیج فارس برساند، نکته حائز اهمیت دیگر به تلاش برای تغییر ماهیت کلان راهبرد موازنه مثبت قوای بغداد باز می گردد. در این رابطه تنها طی 13 ماه اخیر استعفای عادل عبدالمهدی (نخست وزیر سابق عراق) از سمتش و به دنبالش انتخاب نخست وزیر جدید و تشکیل دولت موقت به بحران سیاسی این کشور بدل شد تا جایی که عملا یک بن بست جدی را برای عراق و عراقی ها رقم زد. به شکست کشیده شدن پروسه سیاسی نخست وزیری عدنان الزرفی، استاندار سابق نجف و رئیس فراکسیون پارلمانی ائتلاف نصر و محمد توفیق علاوی و نهایتا روی کار آمدن مصطفی الکاظمی به عنوان چهره ای نزدیک به سیاست های واشنگتن و نیز کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در آوریل 2020 نشان از این دارد که نفوذ تهران در ساختار سیاسی و نهاد قدرت در بغداد طی یک سال گذشته رو به زوال گذاشته ست.
اگر چه که این «پروسه» یا بهتر بگوییم «پروژه» کاهش نفوذ تهران با اتمام دوره نخست وزیری نوری المالکی به شکل جدی آغاز شده بود. اما با ظهور داعش و تغییر ماهیت نفوذ ایران در عراق از شکل سیاسی به شکل امنیتی و نظامی با هدف تقابل این تروریسم سبب شد طی سال های اخیر این مهم (کاهش نفوذ) به تاخیر بیفتد. حال با پایان نیم بند عمر داعش در عراق شتاب زوال نفوذ تهران در بغداد، آن هم در غیاب فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه طی یک سال گذشته دو چندان شده است.
اینها علاوه بر آن است انفعال معنادار بغداد به ترور فرمانده نیروی قدس سپاه و فرمانده حشد الشعبی و تحولات پس از آن در خاک عراق طی یک سال اخیر و در مقابل واکنش تند به برخی تحولات نظیر حملات خمپاره ای به اماکن دیپلماتیک با محوریت منطقه سبز بغداد و سفارت ایالات متحده در این شهر و یا پایگاه ها و نیروهای نظامی آمریکایی و یا ورود به گفت وگوهای راهبردی با ترامپ در دو نوبت، آن هم با سفر رسمی مصطفی الکاظمی به واشنگتن برای حضور مستقیم با هدف نظارت بر چند و چون این مذاکرات، گویای آن است که عراق طی 12 ماه گذشته رویه ای بر خلاف 17 سال پیش اتخاذ کرده است. سینرژی این تحولات ما را به این نکته مهم رهنمون می کند که نفوذ ایران در عراق به آهستگی از نفوذ کلان در ساختار قدرت در دولت بغداد تنها به بخش محدود ناظر بر روابط ائتلافی با گروههای مشخصی تقلیل پیدا کرده است. در این بین هر چند حشد الشعبی کماکان به عنوان بازیگر اصلی همسو با تهران از قدرت سخت قابل توجهی در عراق برخوردار است. اما به نظر می رسد که اقتضائات جدید شکل گرفته در این نیروها، تجزیه و انشعاب های اخیر در کنار تضادهای پررنگ بین برخی از گروه ها، این اهرم را هم در کوتاه مدت و یا در خوشبینانه ترین حالت در میان مدت از کارایی مدنظر تهران بیندازد.
جمع بندی نکات فوق تا اندازه ای روشن می کند که چرا رای ممتنع عراق در مجمع عمومی سازمان ملل در حالی مطرح شد که تقریبا یک اجماع بینالمللی در مخالفت با بازگشت تحریمهای بینالمللی شکل گرفته است. به گونه ای که تروئیکای اروپایی عضو برجام، محور این تقابل دیپلماتیک با ایالات متحده شده اند. پس بیراهه نیست که عنوان شود بی طرفی بغداد با رای متنع پنج شنبه گذشته اش در واقع نشان از تحول عمیقی است که در موازنه قدرت در ساختار نظام سیاسی عراق به نفع آمریکا رخ داده است. چرا که در حقیقت این رای ممتنع برآیند همین تحول و نوعی بیطرفی مثبت به نفع واشنگتن است.
عبدالرحمن فتح الهی-کارشناس امور بین الملل