چرا در طبیعت بودن مهم است

بازی کردن فرزند در طبیغت

تربیت فرزندانی مهدوی

تربیت مهدوی فرزندانمان، شکوفا کنندۀ استعدادهای انها

یکی از تفاوت های بارز تعلیم و تربیت دینی با دیگر نظام های تربیتی، در توجّه ویژه آن به توانایی ها و استعدادهای درونی و فطری انسان است که در گوهر وجود او قرار دارد و منشأ و سرچشمه کمالات و نیکی ها و فضایل است. در واقع تکیه اصلی آن بر فطرت پاک و […]
کد خبر: ۱۲۹۵۰۶۹

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از فرزند پرتال ، یکی از تفاوت های بارز تعلیم و تربیت دینی با دیگر نظام های تربیتی، در توجّه ویژه آن به توانایی ها و استعدادهای درونی و فطری انسان است که در گوهر وجود او قرار دارد و منشأ و سرچشمه کمالات و نیکی ها و فضایل است. در واقع تکیه اصلی آن بر فطرت پاک و خدایی او و لزوم محافظت از آن و حرکت تکاملی بر طبق این گوهر بی آلایش است. براین اساس پایه و شالوده شکوفایی و رشد انسان بر فطرت گرایی و پرورش ظرفیت درونی او و نکته اوج و بالندگی آن، کمال گرایی و رساندن انسان به بی نهایت است.

 

چنان که امام خمینی(ره) می گوید:


«کار مهم انبیاء این است که مردم را برسانند به آن نقطه کمال و سایر کارها وسیله است؛ غایت، کمال مطلق است. انبیاء می خواهند که همه مردم بشوند مثل امیرالمؤمنین(ع)، لکن نمی شود، توفیق پیدا نمی کنند. این طور نیست که انبیاء برای دنیا آمده باشند، دنیا یک وسیله ای است برای کمال، چنان که اهل دنیا هم این وسیله را به ضدّ کمال، استعمال می کنند».
براساس روایات این رویکرد به طور کامل در نظام تربیتی مهدوی و در جامعه موعود الهی اتخاذ خواهد شد و بشر به ملکوت درون خود توجّه کرده و پله های تعالی و تکامل را بر پایه فطرت پاک الهی طی خواهد کرد؛ همانگونه که در روایات آمده است: «… حتّی یکون النّاس علی مثل امرهم الأوّل…»؛ «مردم به فطرت خویش باز می گردند و همچون روز اوّل می شوند.» البته این فقط در پرتو هدایت گری و انسان سازی امام زمان بدست می آید و ما به عنوان پیروان و یاران ایشان، باید همیشه راه و روش آن حضرت را پیگیری کنیم.

 

امام خمینی(ره) می گوید:


«اگر تربیت و تعلیم آن طوری که انبیاء و تحت تربیت انبیاست تحقق پیدا بکند، انسان، هم اینجایش (غرایز) صحیح می شود؛ روی یک نظمی تحقق پیدا می کند و این آکل و مأکورو این تعدیات و این تجاوزها و این اختلاف های طبقاتی پیدا نمی شود و هم آن طرف، که عمده آن طرف است، آن حیات جاویدی که آخر ندارد، هم آن طرف تأمین می شود. کوشش کنید مکتب ولی امر را به آن توجه کنید که برای تعلیم و تربیت این انسان است که از حدّ حیوانیّت برساندش به حدّ انسانیّت و رشد انسانی پیدا کند و تربیت های انسانی پیدا کند و تعلیمات، تعلیمات صحیح باشد».

تربیت مهدوی فرزندانمان، شکوفا کنندۀ استعدادهای انها
«انسان از اوّل این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد؛ از اوّل با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده [است]. (کلّ مولودٍ یولد علی الفطره) که همان فطرت انسانیّت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیت ها است که یا همین فطرت را شکوفا می کنند و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند. این تربیت ها است که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبی که از هر جامعه انسانی است؛ برسانند و یک کشور، کشور انسانی باشد، کشور مطلوب اسلام باشد و همین تربیت ها یا تعلیم های بدون تربیت ممکن است که اینها را در آن وقتی که مقدّرات یک کشور در آن ها است… کشور را به تباهی بکشند».

 

ایشان در توضیح عبارات پیشین می گوید:


«این انسان مثل سایر حیوانات نیست که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد؛ بلکه انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات مابعدالطبیعه هم دارد و آن حیات ما بعد الطبیعه، حیات صحیح انسان است، اینجا همان حیات حیوانی است- از این جهت مردم محتاج شده اند به اینکه پیدا کردن راه صحیح ازطریق وحی، به اینها گزارش داده بشود و خدای تبارک و تعالی هم منّت بر مردم گذاشت و انبیاء را مبعوث فرمود تا اینکه راه را بر اینها نشان بدهند. تمام تعلیمات انبیاء برای مقصد، نشان دادن راهی است که انسان ناچار از این راه باید عبور کند.

 

ناچار انسان از این عالم طبیعت به یک عالم دیگری عبور می کند، اگر سر خود باشد، یک حیوانی است که از این عالم به عالم دیگر می رود و اگر چنانچه به راه انبیاء برود، انسانیّتش کامل می شود و هرچه بیشتر اطاعت کند، بیشتر انسانیّتش رشد می کند. تمام کوشش انبیاء برای این بوده است که انسان را بسازند، تعدیل کنند، انسان طبیعی را مبدل کنند به یک انسان الهی؛ در همین عالم که هست، باز این طور باشد. نظر انبیاء به این عالم با نظر اشخاص دیگر فرق دارد، آنها می خواهند این عالم را الهی کنند؛ یعنی، به هرچه نگاه می کنند آثار الهیّت در آن ملاحظه کنند».
به هر اندازه که آدمی از دایره فطرت و انسانیّت خارج می شود و در فضای غبارآلود غریزه گرایی و مادیّت صرف قرار می گیرد، به همان اندازه دچار اعوجاج، کژروی، هنجارشکنی و شهوت گرایی می شود و نیازش به تربیت و اصلاح، افزون می گردد. نظام تربیتی ما، باید این سه مؤلّفه (حیوانیّت- فطرت- انسانیّت) را مورد توجّه قرار دهد و برای حرکت از حیوانیّت به انسانیّت، برپایه «فطرت» تأکید ویژه ای داشته باشد.

 

در این رویکرد، توجّه به چند نکته بایسته است:


 شکوفایی ظرفیّت ها و استعدادهای فطری انسان، صرفاً با آموزش و تعلیم چند درس رسمی امکانپذیر نیست؛ بلکه باید برنامه عملی و کاربردی داشت. باید به شیوه های مختلف، زیبایی و پاکی «فطرت» آدمی را، یادآوری کرد و با بازسازی شخصیت او و ترسیم روشن از کمال و بالندگی وی، راه را به او نشان داد. اصطلاحاً می توان این شیوه را «سناریو نویسی» یا «مدل سازی» نامید و براساس آن الگویی از خود شخص ارائه داده که دارای این کمالات و فضایل است. درواقع باتوجّه به فطرت پاک و بی آلایش هر انسان، می توان شخصیّت واقعی او را نشان داد و حتّی به ترسیم «آینده رفتاری» او پرداخت. این رویکرد تربیتی، شخص را در مسیر شکوفایی و حرکت به جلو قرار می دهد و او را ترغیب می کند که کمال و برتری خود را، در پرتو «فطرت گرایی» بدست آورد.

 

اندیشه مهدویّت و شکل گیری جامعه برتر، نمایانگر این نکته است که انسان ها می توانند یک زندگی سالم و الهی داشته باشند؛ یعنی، کژروی و ناراستی آنان، ناشی از بی توجّهی به شخصیت و هویّت واقعی خویش و دوری از فطرت و گوهر الهی خود است و چون در «عصر ظهور» با تعلیم و تربیت صحیح، به فطرت واقعی خود برمی گردند، این امکان برای آنان در هر زمانی وجود دارد و با برنامه ریزی هما هنگ و جمعی، می توان به این آرمان دست یافت. با کار فرهنگی و آموزشی باید جامعه منتظر را در این مسیر قرار داد و بر شایستگی و توانایی آن در رسیدن به وضعیت مطلوب، پای فشرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها