درخواست پلیس از شهروندان:

ببینید | 2 قاتل خطرناک را شناسایی کنید

بازگشت دزدان خشن به صحنه جرم

بازگشت دزدان خشن به صحنه جرم

سارقان خشنی که فیلم سرقت‌شان از یک دختر در محله سعادت‌آباد در فضای مجازی سر و صدا کرده بود، از سوی پلیس آگاهی تهران شناسایی و دستگیر شدند و سه پسر جوان دیروز صحنه سرقت را بازسازی کردند.
کد خبر: ۱۵۱۲۹۲۱
 
به گزارش خبرنگار جام‌جم، رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران در حاشیه بازسازی صحنه سرقت با اشاره به این‌که سارقان را ۴۸ ساعت پس از سرقت با انجام اقدامات اطلاعاتی شناسایی کردیم، گفت: با انتشار فیلم در فضای مجازی، سارقان وقتی متوجه شدند پلیس دنبال آنهاست، مخفیگاه خود را ترک کردند که دستگیری شان  زمان‌بر شود. سرهنگ وحید ذاکری افزود: مخفیگاه سارقان در دو نقطه جداگانه شناسایی و مالخر آنها هم دستگیر شد.به گفته وی، متهمان به بیش از ۱۰ سرقت به روش موبایل قاپی اعتراف کرده و تعدادی از شکات شناسایی و از متهمان شکایت کرده‌اند. این متهمان اولین بار است دستگیر می‌شوند و  در صورت مقاومت مالباخته از خشونت استفاده می‌کردند.
 
ماجرای سرقت معروف پایتخت
سه جوان ۲۰ ساله، با آرزوهای بزرگ و تصمیمات خطرناک، به دنیای تاریک سرقت پا گذاشتند. سه دوست که از یک شهرستان کوچک به تهران آمده بودند و در ساختمانی نیمه‌کاره مشغول کار شدند. آنها یکی از خشن‌ترین سرقت‌های پایتخت و لحظه‌های ترسناکی را برای یک دختر جوان رقم زدند که در فضای مجازی دست به دست چرخید. آنها حالا در دام پلیس گرفتار شده‌اند.
   
آشنایی با همدستان
سرکرده باند، در گفت‌وگو با خبرنگار جام‌جم، از تصمیم‌شان برای انجام دزدی‌های سریالی می‌گوید: «با دوست‌هایم، علی و حسن، هم‌ولایتی‌ هستیم. ما در شهرستان کشاورزی می‌کردیم و بعد از این‌که برداشت محصول تمام شد به تهران آمدیم تا شانس خود را در این کلانشهر امتحان کنیم. کار ما در ساختمان نیمه‌کاره آغاز شد اما سخت و کم‌درآمد بود. در حالی که صاحب کارمان به ما حقوق نمی‌داد، فشار مالی بیشتر می‌شد. این شرایط سخت و ناامیدی، ما را به فکر سرقت‌انداخت.‌»
 
شور و شوق شهرت
او در خصوص این‌که چرا سرقت را انتخاب کردند، توضیح می‌دهد: «پاسخ به این سؤال در آرزوهای ما نهفته بود. می‌خواستیم مثل مجید -س و سارقان حرفه‌ای دیگر معروف شویم. این افراد نه تنها در محله‌ها شناخته شده بودند، بلکه اسم‌شان هم در اینترنت به چشم می‌خورد. برای ما، شهرت به معنای قدرت و احترام بود. فکر می‌کردیم تنها راه رسیدن به این شهرت و قدرت و احترام، انجام کارهای خلاف است. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم به دنیای سرقت وارد شویم.»
 
عواقب سرقت
وقتی به او می‌گویم پایان تمام این خلافکاران معروف، زندان و اعدام بوده است، پاسخ می‌دهد: «هر چیزی بهایی دارد و ما نیز به خوبی از این موضوع آگاه بودیم. زندگی در دنیای خلاف، ممکن است به زندان و حتی اعدام منجر شود. اما در آن لحظه، ما فقط به هدف خود فکر می‌کردیم و عواقب آن را نادیده گرفته بودیم. در ذهن ما، مشهور شدن به معنای فراموش کردن مشکلات و دردسرها بود. می‌خواستیم مثل مجید -س رابین‌هود شویم. یعنی بخشی از اموال سرقتی را به نیازمندان بدهیم.‌»
 
نحوه سرقت
این سارق خشن، به شگرد سرقت‌هایش اشاره می‌کند و می‌گوید: «سرقت‌های ما به شیوه‌ای خاص انجام می‌شد. هیچ وسیله‌ای نداشتیم و با پای پیاده عمل می‌کردیم. من به عنوان سارق اصلی جلو می‌رفتم و دوستم علی، با سلاح سرد در فاصله‌ای نزدیک می‌ایستاد. حسن نیز در نقش محافظ عمل می‌کرد. با سرعتی که داشتم، گوشی‌های همراه را به راحتی سرقت می‌کردم. اگر مردم مانع می‌شدند یا گیر می‌افتادم، همدستانم با تهدید چاقو، راه را برایم باز می‌کردند. البته این کار به قدری سریع انجام می‌شد که ‌کسی نمی‌توانست واکنش نشان دهد.»
   
سرقت از دختر جوان
سرکرده باند در پایان ماجرای دزدی خشن از دختر جوان را این‌طور روایت می‌کند: «این سرقت‌ نیز تصادفی اتفاق افتاد. وقتی در جست‌وجوی سوژه مناسب بودیم چشم‌مان به یک دختر جوان افتاد که مشغول صحبت با تلفن همراه بود. این فرصت را غنیمت شمردیم و تصمیم به سرقت گرفتیم. در آن لحظه، هیچ‌یک از ما نمی‌دانستیم این سرقت ممکن است به کجا ختم شود. به سرعت سمت دختر جوان دویدم و گوشی‌اش را از دستش گرفتم. حدود یک ماه بود به این کار مشغول بودیم. در این مدت، چندین گوشی سرقت کردیم. گوشی دختر جوان را هم به قیمت ۸‌میلیون تومان فروختیم.‌»
   
​​​​​​​کابوس‌های دختر جوان پس از سرقت
دختر جوانی که به تازگی دچار تجربه‌ هولناک سرقت شده، پر از ترس و دلهره از اتفاقی که برایش افتاده، صحبت می‌کند و می‌گوید: «‌ششم تیرماه، برای دیدن دوستم به بیمارستان پارسیان رفتم. حدود ساعت ۱۷ از بیمارستان خارج شدم. در حال گفت‌وگو با مادرم بودم که ناگهان احساس کردم کسی به سمت من می‌آید. در آن لحظه، شوکه شده بودم و ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود. سارق به سرعت به من نزدیک شد و با قلدری گوشی‌ام را از دستم کشید. در برابر این حمله ناگهانی نتوانستم تعادلم را حفظ کنم و به زمین افتادم. شدت خشونت 
او به قدری بود که بینی‌ام شکست و چند جای بدنم به شدت کبود و متورم شد. بعد از آن حادثه، مشکلات روحی و روانی زیادی برایم به وجود آمد. حالا دیگر جرات ندارم به تنهایی از خانه بیرون بروم. هر شب کابوس‌های وحشتناک می‌بینم و احساس ناامنی می‌کنم.»
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰