به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران جوان، رسیدگی به این پرونده از ۱۹ آذر، با مراجعه و شکایت معلم بازنشستهای به دادسرای امور جنایی تهران که مدعی بود باندی قصد کشتن پسرش را داشتند، آغاز شد.
او در توضیح ماجرا گفت: پس از آنکه پسرم ایمان در رشته کامپیوتر فارغالتحصیل شد به دنبال کار بود تا اینکه یکی از اقواممان در تهران با او تماس گرفت و برای کار در شرکتش از او دعوت به کار کرد و در نهایت به تهران آمد، هرازگاهی به صورت تلفنی با او حرف میزدیم تا اینکه صبح روز ۱۶ آذر با ارسال موقعیت مکانیاش به خواهرش پیام داد که جانش در خطر است.
بعد از آن هرچه با او تماس گرفتیم جواب نداد. به همین خاطر نگرانش شدیم و به تهران آمدیم. موقعیت مکانی او را پیدا کردیم، اما پلاک محلی را که ایمان در آنجا بود، نمیدانستیم. همانطور که در جستوجوی پلاک بودیم، تلفن همراهم به صدا درآمد که شخصی از پشت تلفن از ما خواست به سرعت خودمان را به نشانی که میدهد برسانیم. نشانی همان جایی بود که ما پیدا کرده بودیم و پس از گرفتن شماره پلاک به خانه مورد نظر رسیدیم، اما همان موقع متوجه شدیم که اورژانس در حال انتقال پسرم به بیمارستان است و ما هم به بیمارستان رفتیم و پس از بهبودی نسبیاش گفت که چند نفر من را در آن خانه حبس کرده بودند و بعد هم به عمد من را از طبقه دوم به پایین انداختند.
بهدنبال شکایت معلم بازنشسته و به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات درخصوص این ماجرا آغاز شد. در نخستین گام تیم تحقیق به خانه مورد نظر رفتند، اما کسی در طبقه دوم نبود. اما ساکن طبقه سوم که با پدر ایمان تماس گرفته بود، اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار داد و گفت: دو ماهی است که در طبقه دوم ساختمان افرادی ساکن شدهاند که رفتارهای مشکوکی دارند. عصر روز ۱۶ آذر، صدایی از طبقه دوم به گوشم رسید و بهدنبال صدا من بلافاصله از پنجره به بیرون نگاه کردم و دیدم پسر جوانی از طبقه دوم به پایین افتاده است. فوراً خودم را به طبقه همکف رساندم و دیدم که ساکنان طبقه دوم، قصد سوار کردن پسر جوان را به داخل خودروی شان دارند. من هم با دیدن این صحنه شروع کردم به داد و فریاد که مردان ناشناس از ترس فرار کردند.
حبس در شرکت خیالی
ایمان نیز در تشریح ماجرا گفت: من تصور میکردم آن خانه، شرکتی است که مسئولان آن دکتر و مهندس هستند و کارهای آی تی و کامپیوتری باید انجام بدهم، اما زمانی که به آنجا رفتم، فهمیدم که آنجا اسارتگاه است. از همان روز اول تصمیم به فرار گرفتم، حتی به دروغ گفتم حالم بده و کرونا گرفتم. اما آنها هیچ توجهی نکردند و از من خواستند چند نفر عضو برای شرکت شان پیدا کنم. تازه آن موقع بود که متوجه شدم در دام اعضای یک باند هرمی افتادهام. آنها افراد تحصیلکرده مثل من را که بهدنبال کار بودند به شرکت شان میکشاندند و با این ترفند که باید مبلغی را به عنوان حق عضویت پرداخت کنی و ۵ نفر را هم به عنوان زیرمجموعه معرفی کنی، در شرکت حبس میکردند؛ حتی آنها مرا تهدید به مرگ کردند. شرایطم اصلاً خوب نبود و هر بار که میخواستم با تلفن همراهم صحبت کنم آنها کنار من بودند. تا اینکه صبح ۱۶ آذر از فرصت استفاده کردم و موقعیت محلی که در آن بودم را برای خواهرم ارسال کردم و گفتم جانم در خطر است. ساعاتی بعد هم که دیدم شرایط خوب است، تصمیم به فرار از پنجره گرفتم، کیفم را به پایین پرتاب کردم و خواستم خودم بپرم که مرا از پنجره به پایین هل دادند. پس از اظهارات ایمان ۲۷ ساله، بازپرس مصطفی واحدی دستور تحقیق از صاحب خانه طبقه دوم، شناسایی اعضای شرکت هرمی و دستگیری آنها را صادر کرد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد