در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
چند سال است راننده تاکسی هستید؟
الان دیگر ده سالی میشود که راننده تاکسی راهآهن یزد هستم.
قبلش چه کاره بودید؟
قبلا مغازهدار بودم، مغازه لوازم یدکی موتور داشتم، مغازه را که بستم، آمدم سراغ این کار.
چرا رانندگی را انتخاب کردید؟ آن هم رانندگی تاکسی را؟
به خاطر اینکه یک راننده تاکسی با همه جور آدمی سروکار دارد و شغل متنوعی دارد و بیشتر با روحیه من سازگار بود. من خودم ذاتا آدم یکجانشینی نیستم و دوست دارم همیشه در تکاپو باشم.
پس از شغلتان راضی هستید؟
بله خدا را شکر.
شیفت کاری شما چطور است؟
ما تقریبا شبکار هستیم. چون قطارهای یزد در بازه زمانی شب حرکت میکنند. شیف ما هم از 6بعدازظهر شروع میشود تا 5 صبح. بهجز این من خودم اگر مسافر روز هم داشته باشم سعی میکنم طوری برنامهریزی کنم که در این بین چند ساعتی استراحت کنم یا مرخصی بگیرم و با حوصله پشت فرمان بنشینم.
میگویند که شما مثل یک کتاب گویای گردشگری، مثل یک راهنمای گردشگری، خصوصیات همه بناهای یزد را میدانید و درباره تاریخچه و سابقه همه آثار به مسافرهایتان توضیح میدهید. این اطلاعات را از کجا یاد گرفتید؟
به مرور یاد گرفتم. آن اوایلی که رانندگی تاکسی را شروع کرده بودم من هم مثل خیلی از مردم چیز زیادی درباره آثار تاریخی شهرمان نمیدانستم، اما به خاطر علاقه شخصیای که داشتم، هر بار که با تورها همراه میشدم و مسافر میبردم و هرجایی که میدیدم تورلیدرها در حال توضیح تاریخچه و سابقه بنا هستند، میرفتم نزدیکشان میایستادم و خوب به حرفهایشان گوش میکردم. همزمان خودم هم به خاطر همین علاقه شخصی انگیزه پیدا کردم که جداگانه درباره این آثار مطالعه کنم و نتیجه همه اینها، این شد که هروقت تورلیدری همراه گروه نبود یا مسافرها به صورت خانوادگی سفر میکردند، من خودم داوطلبانه اطلاعاتی که داشتم را در اختیارشان میگذاشتم.
یعنی چند وقت است که همزمان هم راننده تاکسی هستید و هم یک راهنمای گردشگری؟
تقریبا از شش سال پیش من دیگر مستقل شدم. (میخندد) الان طوری شده که دیگر در راهآهن، بقیه رانندهها شماره من را به مسافرهایی که دوست دارند در شهر بچرخند و آثار تاریخی را ببینند، میدهند.
چرا خودشان آنها را به مقصد نمیرسانند؟
چون مسافر گردشی حال و حوصله عجیبی میخواهد، مسافر گردشی، مسافری است که دنبال عکس گرفتن است، هرجایی از هر بنایی که خوشش آمد، میخواهد بایستد و وقت بگذارد و همه جای این آثار تاریخی را ببیند. من هیچوقت برای مسافر زمان تعیین نمیکنم که مثلا اینجا را نیمساعته ببین. زمانش دست خودش است. چون با خودم میگویم که مسافر الان وقت گذاشته و آمده یزدِ ما را ببیند و شاید بعدا دیگر فرصت نکند که به این شهر سفر کند. پس بهتر است تا میتواند از همین سفرش استفاده لازم را ببرد.
اینکه به عنوان یک راهنمای گردشگری با آنها همراهی میکنید چطور؟ مسافرها چه واکنشی نشان میدهند؟ انتظارش را دارند؟
مسافرها اولش که فکر نمیکنند من اینقدر اطلاعات دارم. وقتی از راهآهن سوارشان میکنم، فکر میکنند من هم مثل بقیه رانندهها، فقط یک رانندهام، اما بعد که پیش میرویم و من نزدیک هر بنایی که میرسیم درباره تاریخچه و سابقهاش توضیح میدهم، کمکم نظرشان جلب میشود و واقعا صددرصد مسافرهایم بعد از اینکه از تاکسی من پیاده میشوند، راضی هستند. حتی خیلیهایشان شماره تلفنم را میگیرند و به دوستان و آشناهایشان میدهند تا در سفرشان به یزد مسافر من باشند.
این ارتباط از طرف شما هم ادامه دارد؟
بله. من هم یک دفتر تلفن مخصوص دارم که اگر مسافری تمایل داشته باشد شمارهاش را مینویسم و حداقل نوروز به نوروز برایش تبریک عید میفرستم یا اگر در یزد کاری داشته باشند، سوغاتی یا چیزی بخواهند برایشان تهیه میکنم و میفرستم.
به خاطر این مشتریمداریتان تا حالا تقدیر هم شدهاید؟
همین که مسافرها از من راضی باشند برای من کافی است و انگیزه من همین رضایت آنهاست. از اول هم که این کار را شروع کردم با خودم گفتم که باید نان حلال سر سفره خانوادهات ببری. الان هم بازتاب این تفکر را در زندگیام میبینم. خوشبختانه خیلی وقتها مسافرهای قدیمی برایم مسافر میفرستند و این برای من یک نشانه است؛ یعنی مسیر درستی را برای کارم انتخاب کردهام.
یزد آثار دیدنی زیادی دارد؛ خودتان کدام را بیشتر دوست دارید؟
من با اینکه شاید بیشتر از هزار بار هرکدام از اینها را از نزدیک دیدهام، اما هنوز هم وقتی زیر سقف هرکدام از این آثار قرار میگیرم، چه مسجد جامع باشد چه قلعه سریزد، چه باغ دولتآباد، واقعا احساس غرور میکنم از داشتن این همه سابقه تاریخی و فرهنگی در شهرم.
معلوم است خیلی روی یزد تعصب دارید؟
بله، یک ایران است و یک یزد. یزد اولین شهر خشتی زنده جهان است چون مردم هنوز در بافت قدیمی و خشتیاش زندگی میکنند. یزد همچنین به خاطر تکیههای زیادی که دارد، به خاطر مراسم روضهخوانی ویژهاش که مختص محرم نیست، حسینیه ایران شده است. ما در یزد بلندترین بادگیر خشتی جهان را هم داریم به طول 33 متر و 80 سانت در باغ دولتآباد، طولانیترین قنات ایران و جهان یعنی قنات زارچ هم در یزد قرار دارد. نارین قلعه میبد، با بیش 7000 سال قدمت، یکی از بناهای تاریخی و باشکوه ایرانِ کهن در دوران ساسانی است و تنها کاروانسرای گِرد جهان به اسم زین الدین در 70 کیلومتری یزد قرارگرفته است. از سویی بالاترین رتبههای کنکور در 25 سال گذشته و کمترین آمار طلاق هم برای شهر ماست.
اینطور که از یزد تعریف میکنید معلوم است اصالتا یزدی هستید؟
بله، البته من خودم تهران به دنیا آمدم و پدر و مادرم اصالتا یزدی هستند. اما بعد از تولد من برگشتند یزد و من بزرگ شده یزدم.
هیچوقت فکر نکردید که برگردید تهران؟
نه، اصلا هیچ تمایلی به زندگی در تهران و شلوغیهایش ندارم؛ اینجا در یزد ما ترافیک نداریم، خیابانها خیلی خلوت و خوب است و واقعا راحت زندگی میکنیم.
تا حالا شده کسی چیزی در ماشین شما جا بگذارد؟
بله، زیاد... مسافرها خیلی وقتها عینک دودی، کیف دستی و حتی تلفنهایهمراهشان را جامیگذارند و ما اگر مشخصاتی در ساک و کیفشان باشد سعی میکنیم به خودشان برسانیم؛ اگر هم چیزی نباشد آن را به دکه گمشدهها در راهآهن تحویل میدهیم.
مسافرهای شما بیشتر خانواده هستند؟
بله، دقیقا همینطور است. چون ما تاکسی راهآهن هستیم و خیلیها خانوادگی با قطار سفر میکنند.
اگر مسافری پول همراهش نبود که کرایه شما را بپردازد چه کار میکنید؟ اصلا این مورد برایتان پیش آمده؟
بله زیاد... همین پریشب یک آقایی با زن و مادر زنش از قطار پیاده شد. مادرزنش خیلی پیر بود و معلوم بود سرمای هوای یزد اذیتش میکند. این آقا پول همراهش نبود و گفت که خانهاش اردکان است و وقتی به مقصد برسد هزینه را حساب میکند، اما هیچکس حاضر نشد آنها را سوار کند، چون خیلیها میگفتند که شاید در مقصد هم پولی نداشته باشد که بدهد. اما من قبول کردم. حتی بعضی از همکارانم گفتند شاید آنجا رسیدی باز هم پول نداشت که بدهد، گفتم اشکال ندارد این پیرزن این وقت شب در این سرما اذیت میشود. من به خاطر این پیرزن این مسیر را میروم. بعد هم هفتاد کیلومتر تا اردکان رانندگی کردم و آنها را رساندم و آنجا که رسیدیم آن آقا من را کنار کشید و گفت واقعیتش من کیفم را با همه موجودی و کارت بانکی و...در بندرعباس جا گذاشتم. فردا به دستم میرسد و الان هیچ پولی ندارم. تا فردا بعدازظهر برایت پولم میریزم. من هم شماره کارت دادم و برگشتم یزد و فردا غروب خودش برایم پول ریخت.
اگر نمیریخت چه؟
هیچ... میگذاشتم به حساب نداشتنش... بالاخره در این جامعه همه باید هوای همدیگر را داشته باشند.
تا حالا شده در یک شهر دیگر و در مسافرت به یکی مثل خودتان برخورد کرده باشید؟
بله من یک بار به شیراز سفر کرده بودم، آنجا با یک راننده تاکسی آشنا شدم به اسم آقای برزگری که خودش ما را در شهر چرخاند و واقعا اطلاعات خوبی هم به ما داد. کلا من معتقدم آدم هر شهری را باید با بومی همان شهر بگردد و ببیند.
... و حکایت مسافران خوش شانس
سررشته آشنایی ما با این راننده تاکسی یزدی به سفر یکی از بچههای گروه فرهنگی روزنامه یعنی خانم ساناز قنبری به یزد میرسد. به وقتی که ایشان از یزد برگشت و با آب و تاب زیاد از همراهی یک راننده تاکسی با او و مادرش در یزد گفت و اینکه در تمام سفرهایی که داشته تا حالا اینقدر یک نفر با علاقه و حوصله درباره آثار و دیدنیهای یک شهر به او توضیح نداده است. همین بهانه ما برای گفتوگو با سیدمحمد فروغنیا بود؛ مصاحبهای خودمانی که برای کاملتر شدنش پای صحبتهای همکارمان هم نشستیم تا از دید یک مسافر، تجربه سفر با این راننده تاکسی را بخوانید: «ما دو روز مسافر تاکسی آقای فروغنیا بودیم، روز اول شهر تفت را با تمام دیدنیهایش به ما نشان داد و روز دوم ما را به اردکان، چکچک و میبد و خرانق برد. نکته جالب برای من اطلاعات بسیار خوب و کامل او به عنوان یک راننده تاکسی از آثار باستانی و تاریخی بود. آنقدر که یک بار از او پرسیدم که تحصیلاتش در حوزه گردشگری است و او گفت که فقط به خاطر علاقه شخصی این اطلاعات را کسب کرده. نکته جالب دیگر قیمت پایینی بود که ایشان از ما بابت کرایه تاکسی گرفت؛ مبلغی که همان موقع هم که بنزین هزارتومان بود از هزینه بنزین مصرف شدهاش در این مسیرها کمتر میشد.»
همکار ما البته از آقای فروغنیا و تاکسی زردرنگش یک خاطره خوب دیگر هم دارد: «برخلاف خیلی رانندهها که مسافرها را جلوی در یا نزدیک یک بنای تاریخی پیاده میکنند و منتظر برگشتش میمانند، ایشان ما را همراهی میکرد و درباره همه آثار به ما توضیح میداد. بسیار خوش زبان بود و اصلا هم خسته نمیشد یا بد رانندگی نمیکرد و این اخلاق خوب و احترام را در رانندگیاش هم میشد، دید.»
مینا مولایی
ایران
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد