در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
«به محض باز شدن در بزرگ پادگان مرزی، نور چراغ اتوبوسها محوطه میدان رژه را روشن کرد. بارش برف که از ساعتها پیش شروع شده بود، حالا شدت گرفته بود.»، «برف همچنان میبارید...» و... عباراتی است که در سراسر رمان «سوران سرد» اثر جواد افهمی لرز و سرما به جان خواننده میاندازد. رمانی تحسین شده که از حیث فرم و تکنیک نیز اثری مثالزدنی و تکرارنشدنی است.
جواد افهمی در این اثر روایتی از یک پاسگاه مرزی را برای خوانندهاش روایت میکند که در آن اتفاقات مشکوکی روی میدهد. اتفاقاتی که از جنس خیانت است. بدبینی توام با سرما که نشاندهنده سردی روابط میان افراد است در این رمان جریان دارد و خواننده نمیتواند خود را از این سرما حفظ کند و بپوشاند. افهمی که تجربههای ارزشمندی در داستاننویسی دارد در این اثر نیز خوانندهاش را در موقعیتی تکرارنشدنی و البته دشوار قرار میدهد. تکرارنشدنی از این حیث که کمتر روایتی در میان داستانهای جنگی و بهطورکلی داستان فارسی داریم که خواننده را در چنین موقعیتی قرار داده باشد و دشوار به این خاطر که نویسنده برای خلق این موقعیت که خواننده به سادگی با آن روبهرو میشود رنج بسیاری را بهجان خریده تا بتواند چنین موقعیت سختی را در برابر دیدگان خوانندهاش به بند کلمات بکشد و روایت کند.
«سوران» نقطهای در ارتفاعات غرب کشور است که یک پایگاه حساس مرزی در ارتفاعات آن واقع شده و حکم تنگه احد در جبهه غرب را بازی میکند. پایگاهی که حزبیها و نیروهای نفوذی دشمن بهشدت برای رسیدن به آن تلاش میکنند و نیروهای مستقر در این پایگاه برای حفظ آن باید از جان مایه بگذارند. رمانی سراسر تعلیق و دلهره که افهمی بهخوبی از پس روایت آن برآمده و خواننده را در موقعیت اتفاقات این پایگاه قرار داده است. دلهرهای که نویسنده به جان خوانندهاش میچکاند بهقدری است که هر لحظه گمان میکند مورد تهاجم قرار گرفته و خودش نیز اسیر دست نیروهای دشمن شده است.
این رمان را باید در گونه ادبیات جنگ و دفاع مقدس نامید. نویسنده در این رمان کوشش میکند گوشهای از جنگ را برای خوانندهاش به تصویر بکشد و خطراتی که رزمندگان را تهدید میکرده به خواننده نشان دهد. حتی او از بابت اینکه خوانندهاش را در کام این خطرات بفرستد و او را در این لحظات شریک کند ابایی ندارد و تلاش میکند قصهاش را به اعلیمرتبه واقعنگاری برساند و خواننده را در لحظاتی که بر سر شخصیتهای قصه میگذرد شریک کند.
برف و سرما عاملی بود که در این شماره به این رمان پرداختیم. افهمی تمام اتفاقات قصهاش را در دل سرما و برف استخوانسوز روایت کرده و خوانندهاش را در برابر یکی از سردترین رمانهای فارسی قرار داده است. «ابرهای عجول بر هم سایه انداخته بودند و رنگشان به تیرگی میزد. باد شدت گرفته بود و برف تازه را از شیب تند کنار جاده به هوا میپاشاند. بارش برف شروع شده بود. سینا به شاخه درخت که بلندتر از شاخههای دیگر بود و همراه آنها زیر فشار باد و برف به سمت قلهای نادیده خم شده بود، نگاه کرد.» صحنه و تصویری نیست که در سوران سرد با آن مواجه شویم و اثر و ردی از سرما و برف نباشد. نویسنده کوشش میکند بیرحمی جنگ را در سرما و برف نشان دهد و اینکه حتی گاهی انسانها به هم خیانت میکنند را نیز در همین موضوع جستوجو کرده و بازگو میکند.
این رمان از حیث تکنیک داستانی هم حرفهای بسیاری برای گفتن دارد و نویسنده اثری به شدت تکنیکی و البته جذاب برای خوانندهاش فراهم کرده است. اگر دنبال فرمهای متفاوت هستید حتما رمان سوران سرد را گوشه ذهن داشته باشید تا در اولین فرصت، بهخصوص در این روزها که هوا سرد است و آمادگی برای سرما و برف داریم، آن را بخوانید. افهمی در این رمان سعی کرده خواننده را با قصه و شخصیتهای داستانش همراه و آن فضای شک و دلهره را در تمام داستانش تزریق کند. مخاطب در این کتاب تا پایان متوجه اختتامیه اثر نمیشود و این موجب افزایش حس دلهره و تردید در خواننده کار میشود. افهمی تا پایان تلاش میکند قصه را طوری بچیند که کسی متوجه اتفاقات بعدی نشود و نتواند وقایع و پایانبندی را حدس بزند و بر همین اساس اثری متفاوت را در میان داستانهای فارسی رقم زده و پیشنهاد تازهای به مخاطب خود ارائه کرده است.
سوران سرد را باید در میان رمانهای فارسی رمانی زیرصفر نامید. رمانی که نویسنده حتی شخصیتهایش را زیر برف مدفون میکند تا قصهاش را پیش ببرد. او برای نشان دادن خشونت جاری در جنگ از اینکه «دو سرباز آشخور» را طعمه غول سرما کند و خوانندهاش را در بهت این اتفاق تنها بگذارد پرهیز نمیکند؛ «زمانی میگه: کسی نخوابه... راهبرین! نفرات بشمرن! یک! دو! سه! چهار! پنج! شش! هفت! هشت! نه! ده! یازده! دوازده! همه حاضر بودن. همهش دو ساعت به طلوع آفتاب مونده بود. زمانی مستاصل شده بوده، راه افتاده بود تو برف؛ تا دوراهی درخت رفته بود. جاده رو گم میکنه و بینتیجه برمیگرده. باز فریاد زده بوده که کسی نخوابه. صدای چلیکچلیک برخورد اهرمک روزنه دید با فلز سرد بدنه اسلحه نارنجکانداز هنوز بهگوش میرسید. زمانی میگه: کسی نخوابه... هوای بغلدستیاتون رو داشته باشین! راه برین... نشینین... نفرات حاضر بشمرن! یک! دو! سه! چهار! پنج! شش! هفت! هشت! نه! ده! زمانی میگه: دو نفر آخر چرا جواب نمیدین؟ نفرات یازده و دوازده کجان؟ پرسیدم بقیه کجان؟ چرا جواب نمیدین؟ یهساعت بعد که نفربر از راه میرسه نعش دو تا سرباز آشخور رو که توی بیل بولدوزر، تو بغل هم یخ زده بودن، قبل از همه سوار نفربر میکنن و راهی میشن.»
این رمان در این روزهای سرد که برف ناغافل پاییزی همه را مبهوت کرد، میتواند اثری باشد که لحظات متفاوتی را برایتان رقم بزند. اثری که در دمای منفی صفر روی میدهد و هرلحظه غول سرما یکی از شخصیتهای داستان افهمی را تهدید میکند. سرمایی که بند بند وجود خواننده را خواهد لرزاند.
«دو لکه سیاه، پیدا و ناپیدا، میان کولاکی که هر لحظه بر شدتش افزوده میشد، به آهستگی پیش میرفتند. باد سردی که دقایقی پیش ابرهای سنگین برفزا را به این سو آورده بود حالا دانههای درشت برف را شلاقوار به صورتشان میکوبید و میرفت گونههای دو سرباز را پوششی از برف و یخ فرا بگیرد.» موقعیتهایی که افمهمی در این رمان برای خوانندهاش توصیف میکند بهشدت بکر و دستنیافتنی است و خواننده در هیچموقعیتی نمیتواند آنها را تجربه کند. تجربهای که مجال تکرار آن بهراحتی فراهم نمیشود.
یونس فردوس
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم