در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
ما نامهای کیمیایی، مهرجویی، بیضایی، آوانسیان، مثقالی، ممیز، شهیدثالث و ... را با احترام میبریم و از درخشش تعدادی از آنها در جوانی و پیش از سیسالگی به عنوان سندی از استعدادشان یاد میکنیم. بله، استعداد این هنرمندان انکارناشدنیست اما با مروری بر تاریخ تولدشان میبینیم اکثر اینها دور و بر سال 1320 به دنیا آمدهاند و جوانیشان در دهههای 40 و 50 گذشته است. دههای که جامعه و به تبع آن فرهنگ و هنر این دیار از زیر بار عواقب دردناک کودتای 28 مرداد در دهه 30 بیرون آمده و به سنت همیشگی «فرج بعد از شدت» در این سرزمین دوباره کمر راست کرده است. به همین دلیل با وجود تفاوت بسیار بین آثار این بزرگان برای هریک حرمت قائلیم. چون خود را مواجه با فردی میبینیم که از دل کمی آسودهتر بالیدن و رهاتر آفریدن شکل گرفته و قوام یافته است. این نامها متعلق به دوران راه افتادن کارگاه نمایش، تالار رودکی، کانون پرورش فکری و آغاز دوران طلایی دانشکده هنرهای زیبا با بیضایی، رفیعی، سمندریان و پرویز ممنوناند. فضا برای تجربه کردن مهیاتر از قبل شده و جوانان مستعد امکان آزمون و خطاب یافتهاند. فیلمهای نخست کیمیایی، مهرجویی و فرمانآرا مطلقا موفق نبودند، اما مانعی برای ساخت فیلم دوم پیش پایشان قرار نگرفت. اجباری برای استفاده از فلان بازیگر نداشتند و مهرجویی بیست و چندساله فرصت یافت به خواست و میل خود به اداره تئاتر برود و فعالان آن عرصه را به تصویر فرابخواند. (چنان که کیمیایی برای قیصر و فرخ غفاری برای شب قوزی هم سراغ مشایخی و کشاورز رفتند.)
2. بازیگرانی که اینک به پنج نفر سینمای ایران مشهور شدهاند عمدتا متولد پیش از 1315اند و در میانسالی وارد سینما شدند و تا زمان انقلاب تعداد نقشهای مکملی که بازی کردند از نقشهای اصلیشان بیشتر بود. کنار گذاشتن ستارههای سینمای پیش از انقلاب و تغییر جنس تولیدات در دوران جدیدی که از راه رسید، شرایط را برای این پنج نفر مهیا کرد تا در یکی دیگر از مقاطع مهم تاریخ سینمای ایران یعنی دهه 60 در کانون توجه قرار بگیرند. دههای که مهم بود چون همه خواهان تولیدات تازه و متفاوت سینمای ایران بودند. از آن طرف فیلمسازان دهه 40 مثل تقوایی، مهرجویی، بیضایی و حاتمی هم به پختگی رسیده و آماده ساختن بهترین و مهمترین فیلمهای کارنامهشان بودند. قصه اصلی این نسل در سینما از اینجا آغاز میشود. آنها در بهترین فیلمهای بهترین فیلمسازان تاریخ سینمای ما در یکی از مهمترین مقاطع تاریخ این سرزمین نقشآفرینی کردند. در دهه 60 که سینما همه سهم مردم این دیار بود از سرگرمی حتی تلویزیون هم فاصله امروز را با هنر هفتم نداشت و فیلمها مدتی کوتاه پس از اکران غروبهای جمعه مردم را میساختند و به خانهها راه مییافتند، اما این پایان قصه نبود. نسل فیلمسازان پس از انقلاب مثل رخشان بنیاعتماد، مسعود جعفریجوزانی، محسن مخملباف، ابراهیم حاتمیکیا و رسول صدرعاملی هم کارشان را آغاز کرده بودند و طبیعی بود که وسوسه و سودای همکاری با این نسل طلایی رهایشان نکند. دهههای 60 و 70 دوران تحقق این رؤیا هم بود.
3. به این ترتیب پنج نفر سینمای ایران برای هر نسل به دلایلی جداگانه محبوب شدند. قدیمیها آنها را یادگاران دوران طلایی سینما و تئاتر میدانستند که بیراه نبود. نسلی هم که نوجوانیاش با دهههای 60 و 70 همزمان شده بود، سینما را با آثاری کشف کرد که این پنج نفر چهرههای اصلیاش بودند. خانهنشینان هم با فیلمهای ظهر جمعه و سریالهای پرطرفداری مثل سربداران، هزاردستان، پدرسالار، عطر گل یاس، آوای فاخته و پهلوانان نمیمیرند دل به این بازیگران سپرده بودند. خوشبختانه این نسل عمر طولانیای هم کرد و وقتی بحث بازخوانی دورههای مختلف تئاتر و سینما ادبیات پیش آمد، این پنج نفر و همنسلانشان (مثل جعفر والی) به حق حکم یادگاران دوران مهمی را یافتند که هرچه میگذشت قدر و قیمت بیشتری پیدا میکرد. آنها دیگر نه مجهز به دانستههای تاریخی بلکه خود تاریخ بودند. میتوانستند از تئاتر سنگلج و بنیاد رودکی و گروه آناهیتا و تئاتر سعدی تا ساعدی و بزرگ علوی و نوشین سخن و خاطره بگویند. یک کلام؛ هنر و فرهنگ ایران طی دهههای 40 تا اواخر 70 به دلایل متفاوت در هر مقطع، ارتباط تنگاتنگی با حیات اجتماعی و فرهنگی مردم یافت و بازیگران مهمی که توانستند در کل این دوران دوام بیاورند، بخشهایی از حافظه جمعی ایرانیان را ساختند و (با توجه به طیف گستردهتر مخاطبان سینما و تلویزیون نسبت به موسیقی و هنرهای تجسمی) به نمادهای فرهنگ و هنر این سرزمین بدل شدند. به همین دلیل در نگاه کلی بین مشی و منش شخصی این پنج نفر تفاوتی نبود. شاید فقط مخاطبان جدی سینما انتظامی را بابت سختگیریهایش در انتخاب نقش میستودند و از برخی انتخابهای چهارنفر دیگر گله میکردند. چون حساب این افراد به نوعی از آثارشان جدا بود. ضعف آثار کارنامههایشان به پای آنها نوشته نمیشد و البته نباید از این نکته گذشت که آنها هم در هر اثر سینمایی یا تلویزیونی با نهایت توان حاضر میشدند و با کم گذاشتن و ساده گرفتن «برخی نقشها» و «برخی کارها» بیگانه بودند. این روحیه هم از تربیت هنری درستی خبر میداد که باز نسبش به روزگار آموزش دیدن و تجربه کردن آنها بازمیگشت؛ به مهمترین عنصر شکلدهنده شخصیت و طرز فکر و نگاه یک هنرمند؛ دوران.
پوریا ذوالفقاری
منتقد سینما
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد