رازگشایی از مرگ مرموز پسر 11 ساله خاطره‌ای از یکی از کارآگاهان جنایی کرمان است

شکنجه مرگ‌آور به خاطر حسادت

سال 86 بود که گزارش مرگ پسری 11 ساله در بیمارستانی در یکی از شهرستان‌های کرمان به ما اعلام شد. مامور بیمارستان ماجرا را به ما اعلام کرد. در گزارش مامور پلیس آمده بود: «لحظاتی قبل زن جوانی درحالی که پسر بچه‌ای را در آغوش داشت هراسان و نگران وارد اورژانس شد. زن جوان می‌گفت پسرک در حال بازی بوده که تعادلش را از دست داده و زمین‌خورده است، اما طبق نظر دکتر اورژانس امیر قبل از رسیدن به بیمارستان فوت کرده بود. باتوجه به آن‌که مرگ کودکی 11 ساله در میان بود و آثار کبودی روی بدنش وجود دارد به نظر مرگش مشکوک است.»
کد خبر: ۱۲۱۹۲۰۹

راهی بیمارستان شدیم، مادر کودک پشت درهای اورژانس گریان نشسته بود. سراغش رفتم، با دیدن ما از جایش بلند شد و شروع به صحبت کرد و گفت: من مادر امیر نیستم. چند سال قبل از همسرم جدا شدم و با پدر امیر که او نیز از همسرش جدا شده بود ازدواج کردم. بعد از ازدواج من از امیر نگهداری می‌کردم حتی بعد از این‌که صاحب بچه شدم نیز امیر با بچه خودم فرقی برایم نداشت. داخل حیاط طناب بازی می‌کرد که تعادلش را از دست داد و با سر روی موزائیک‌های روی حیاط افتاد. دیدم صدایی از امیر نمی‌آید. خودم را به او رساندم، بیهوش شده بود، به سرعت آژانس گرفتم و او را به بیمارستان بردم، ولی دیر شده بود.
شکایت از نامادری
با برملا شدن این موضوع، به مادر امیر مرگ پسرش را خبر دادیم و او مدعی بود پسرش به قتل رسیده و لیلا ، نامادری امیر، واقعیت را نمی‌گوید.
باتوجه به شکایت مادر امیر و اظهارنظر پزشکی قانونی مبنی بر مشکوک بودن مرگ، بلافاصله به دستور بازپرس پرونده تحقیقات میدانی را آغاز کردیم و همسایه‌ها اطلاعاتی را در اختیار ما قرار دادند.
یکی از آنها گفت: امیر فقط 11 سال داشت و طبیعتا شیطنت‌ می‌کرد، اما بچه بدی نبود و آزارش به کسی نمی‌رسید. ولی از زمانی که لیلا پایش را به این خانه گذاشت، صدای داد و فریاد بچه بلند شد. لیلا سر هر موضوع کوچکی امیر را به باد کتک می‌گرفت. امیر هم جرات نداشت که واقعیت را به پدرش بگوید. یکی دیگر از همسایه‌ها گفت: من بارها رد کبودی روی دست و پاهای امیر دیده بودم. پسرم که از همکلاسی‌های اوست، می‌گفت امیر از این‌که با نامادری اش زندگی می‌کند خیلی ناراحت است.
نظریه پزشکی قانونی
در حالی که تحقیقات میدانی ما حکایت از آن داشت که نامادری سنگدل پسر 11 ساله را بارها کتک زده است، نظریه پزشکی قانونی شک ما را به یقین تبدیل کرد.پزشکی قانونی علت مرگ را اصابت جسمی سنگین به سر اعلام و همچنین آثار کبودی روی بدن را نیز تایید کرد.
حسادت‌های زنانه
مدارکی که در دست داشتیم احتمال دست داشتن لیلا در مرگ امیر را مطرح می‌کرد. برای همین بار دیگر سراغ لیلا رفته و از او تحقیق کردم. زن جوان بازهم منکر ماجرا بود. اما مدارک ما او را به حرف آورد و گفت: نمی‌خواستم او را بکشم. باور کنید قصدم قتل نبود. قبول دارم که بارها او را کتک زده‌ام و بچه خیلی اذیت شد، اما این‌که قصد قتل او را داشته باشم، دروغ است. من آدم حسودی هستم و از همه بیشتر به امیر حسودی‌ام می‌شد. همسرم به او توجه می‌کرد و مراقبش بود. من نمی‌توانستم این مراقبت را ببینم. برایم سخت بود که ببینم همسرم این‌قدر او را دوست دارد. همین مساله باعث شد تا کینه او را به دل بگیرم.
یک حادثه تلخ
لیلا ادامه داد: حسادتی که در دل من بود باعث می‌شد تا کارهایی را که امیر می‌کرد طور دیگری برداشت ‌کنم. دلم می‌خواست از او انتقام بگیرم. برای همین در ازای کوچک‌ترین اشتباهی او را به‌شدت تنبیه می‌کردم. کتک‌های وقت و بی وقت من ادامه داشت تا این‌که روز حادثه، امیر بشقابی را برداشت که ناگهان از دستش سر خورد و روی زمین افتاد. بشقاب شکست؛ واقعا شکستن بشقاب یک حادثه بود، اما من او را به باد کتک گرفتم و در همین گیر و دار بود که سرش را محکم به اپن آشپزخانه زدم. این آخرین لحظه‌ای بود که امیر نفس کشید و بعد از آن مثل یک سنگ روی زمین افتاد. چون واقعا قصد قتل او را نداشتم و می‌دانستم مجازات قتل چیست، همین نقشه را کشیدم تا خودم را از اتهام قتل تبرئه کنم.
با اعتراف نامادری جوان او به بازسازی صحنه قتل پرداخت. از آنجا که مادر امیر از او شکایت کرده بود، زن جوان راهی زندان شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها