دردسر همسایه گوش به زنگ برای دزد ها

پسر جوان که با وسوسه برادر شیشه‌ای اش نقشه سرقت از خانه آقای دکتر را کشیده بود، هنگام سرقت و سربزنگاه به همراه برادر خلافکارش دستگیر شد. متهمان قصد سرقت از گاوصندوق خانه را داشتند که تیزهوشی همسایه، باعث شد پای پلیس به ماجرا کشیده شود و در اجرای نقشه شان ناکام بمانند.
کد خبر: ۱۲۱۶۰۶۹

رسیدگی به این پرونده با تماس زن جوانی با پلیس آغاز شد. زن جوان هراسان بود و ادعا داشت که در خانه همسایه‌شان دزد آمده است. او در تماسی که با ماموران کلانتری 103 گاندی داشت، گفت: ما در خانه ویلایی در یکی از خیابان‌های گاندی زندگی می‌کنیم. قرار بود شب گذشته به مسافرت برویم که مسافرتمان به تعویق افتاد. امروز صبح با صدایی از خواب بیدار شدم. ابتدا تصور کردم ماموران شهرداری در حال حفاری خیابان هستند، اما صدا از خانه همسایه‌مان به گوش می‌رسید. برای اطمینان به خیابان محل زندگی‌مان سر زدم و دیدم خبری از ماموران شهرداری نیست. اما صدا همچنان ادامه داشت، صدایی مانند دستگاه دلر، این درحالی است که همسایه‌مان آقای دکتری است و برای مسافرت به استرالیا رفته است.
به‌دنبال این تماس بلافاصله ماموران 103 گاندی وارد عمل شده و با حضور در یکی از خیابان‌های گاندی متوجه صدای دلر و هوابرش شدند. باتوجه به این‌که صاحب خانه در منزل حضور نداشت،این احتمال از سوی ماموران مطرح شد که خانه آقای دکتر مورد سرقت قرار گرفته است.
دستگیری سر بزنگاه
ماموران پس از هماهنگی‌های قضائی وارد عمل شدند. به محض ورود ماموران، دو سارق جوان که در حال سوراخ کردن گاوصندوق خانه آقای دکتر بودند، تصمیم به فرار گرفتند. سارقان قصد داشتند از پنجره آشپزخانه فرار کنند که توسط ماموران کلانتری بازداشت شدند.
رئیس پلیس کلانتری 103 گاندی با اعلام این خبر گفت: در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد دو سارق جوان برادر و یکی از آنها کارگر خانه دکتر بوده که با همدستی برادرش نقشه سرقت را طراحی می‌کند.
سرهنگ فرهاد حیدری افزود: متهمان با اطلاع از مسافرت صاحبخانه و آشنایی با خانه وارد آنجا شده بودند که تیزهوشی همسایه نقشه آنها را فاش کرد. تحقیقات از آنها درباره این سرقت و سرقت‌های احتمالی دیگر ادامه دارد.
وسوسه‌های برادر شیشه‌ای
دو برادر عاملان سرقت از خانه دکتر بودند. یکی از آنها اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارد و چندبار هم دستگیر شده و دیگری با این‌که تا به حال پایش به کلانتری باز نشده اما تحت تاثیر برادرش قرار گرفته است.
متهم جوان در تحقیقات در رابطه با سرقتشان گفت: برادرم اعتیاد به هرویین دارد و چندبار هم به زندان افتاده است. همین موضوع باعث شد که او تخصص‌اش در کارهای خلاف بیشتر شود و مدام به‌دنبال این باشد که از راه خلاف پولی به‌دست آورد. با این‌که برادرم باطریسازی کار می‌کند اما به حقوقی که از این کار می‌گرفت راضی نبود و مدام زیر پای من می‌نشست. او به من می‌گفت تا کی می‌خواهی با این حقوق زندگی کنی و بله و چشم‌گوی دکتر و خانواده‌اش باشی. حرف‌های برادرم مرا وسوسه کرد و باعث شد تا همراه او شوم.
او ادامه داد: وسوسه‌های برادرم زمانی بیشتر شد که متوجه شد آقای دکتر قرار است به استرالیا برود و خانه برای چند روزی خالی است. برای همین از یک ماه قبل شروع کرد و مدام از روزهای خوش و پولدار شدن و سفر و لباس‌های گرانقیمت برایم گفت. او از نشستن پشت فرمان ماشین مدل بالا و داشتن خانه‌ای لوکس در شمال تهران برایم حرف زد و من هم به ناچار همراه او شدم.
سرقت دسته کلید
متهم جوان ادامه داد: من شش سال به‌عنوان خدمتکار در خانه دکتر کار می‌کردم. برای همین به تمام جزئیات خانه آشنایی داشتم. می‌دانستم چقدر پول و طلا داخل خانه است و گاوصندوق در کجا جاسازی شده است. حتی مدل گاوصندوق را هم می‌دانستم و تقریبا کل نقشه را داشتم. برای این کار نیاز به کلید داشتم تا بتوانیم به راحتی و بدون آن‌که سیستم‌های امنیتی به صدا دربیایند وارد خانه شویم. چون نقشه‌مان را قبل از رفتن دکتر و خانواده‌اش کشیده بودیم. یک روز که به خانه دکتر رفتم بدون این‌که او متوجه شود کلید را برداشتم و به بهانه‌ای از خانه خارج شدم. بعد سریع از روی کلید یک کلید یدک زدم و خیلی سریع برگشتم تا کسی متوجه نبود کلید نشود.
او ادامه داد: روز حادثه هم با خیال راحت کلید را داخل در انداختم و با برادرم وارد خانه شدیم. به سراغ گاوصندوق که پشت کمدی جاسازی شده بود، رفتیم و با دستگاه هوابرش و دلری که با خودمان آورده بودیم مشغول تخریب در گاوصندوق شدیم. ساعاتی از این کار گذشت اما چون تخصصی در این کار نداشتیم موفق نشدیم در گاوصندوق را باز کنیم. از طرفی چون می‌دانستیم کسی خانه نیست خیالمان راحت بود که وقت کافی برای این کار داریم. در حال باز کردن گاوصندوق بودیم که ناگهان ماموران را بالای سر خودمان دیدیم. البته یک هفته قبل از این سرقت بعد از رفتن دکتر به خانه‌اش رقتم و لپ‌تاپش را سرقت کردم. لپ‌تاپ را 500 هزار تومان به یک مالخری که برادرم معرفی کرده بود، فروختم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها