به گزارش جام جم آنلاین ، پکس آمریکانا رویای دیرینه آمریکایی هاست. قابل انکار نیست که آنها سال های طولانی این رویا را در اختیار داشتند و ابرقدرت جهان در زمینه های مختلف به شمار می روند و تک قطب محسوب می شدند. اما پروسه زوال و فرسایش دولت ایالات متحده آمریکا در جهان ادامه دارد. متحدان آمریکا نیز اکنون یکی پس از دیگری تصمیم می گیرند با خروج از هژمونی این کشور راه خود را بروند و منفعت خود را در اولویت قرار بدهند نه منفعت آمریکا را. اکنون دو مسئله را بررسی می کنیم. چالش عظیم چین در مقابل آمریکا و کاهش قدرت نظامی ایالات متحده در برابر این کشور آسیایی.
پایان هژمونی آمریکا؟
امروز ستون های اصلی نظامی، اقتصادی، نهادی و .... آمریکا با چالش بزرگی به نام چین روبرو شده اند. سوال اساسی و مهم این است؛ آیا آمریکا می تواند قدرت چین در تمامی ابعاد را تحمل کند و هژمونی خود را از دست بدهد؟ و اگر نتواند با قدرت رو به افزون چین مقابله کند چه باید بکند؟ این سوال در گذشته مدام مطرح بود که آیا قدرت آمریکا در مقابل چین در حال کاهش است؟ حالا که این مسئله واضح به نظر می رسد که آمریکا مقابل چین قدرت خود را رو به کاهش می بیند چه اتفاقاتی در آینده می افتد. کارشناسان ارشد مطالعات امنیتی در این رابطه به توافق هایی رسیدند. مقالهها و پژوهش های مختلف استدلال میکند که میزان خیزش چین و در نتیجه افول آمریکا تا حدودی اغراق آمیز اما به هر حال واقعی است. برخی از نظریه ها اما معتقد هستند که نظام بینالملل همچنان تکقطبی است و قدرت آن به آمریکا اختصاص دارد و تا مدت های طولانی هم قرار است آن را حفظ کند اما واقعیت کنونی چیز دیگری به ما می گوید.
فارغ از بررسی این موضوع که زوال قدرت آمریکا به عنوان تک قطب جهان از چه نقطه نظراتی قابل بررسی است باید به مسئله نظامی در این کشور بپردازیم. قدرت نظامی این کشور طبیعتا تحت تاثیر قدرت اقتصادی قرار دارد.
کارشناسان بر این باور هستند حتی اگر قدرت نظامی آمریکا کاهش یابد با کمک اقتصادی قوی خود می تواند آن را دوباره به حد تعادل برگرداند، چیزی که فعلا اثری از آن دیده نمیشود.
کارشناسان مختلف سیاسی و اقتصادی هرگز مسئله رکورد در ایالات متحده را انکار نمی کنند. آنها ضعف های ساختاری اساسی در اقتصاد آمریکا را شرح می دهند و تاثیرات آن بر روی قدرت نظامی را نیز بررسی می کنند.
«کندی» پیش از این کاهش قدرت ایالات متحده را در اوایل قرن بیست و یکمپیش بینی کرده بود. نظریه او در آن زمان چنین بود: «وظیفه سیاستمداران آمریکایی در دهههای آینده این است که تشخیص دهند که گرایشها و راهکارهای جدید مدیریتی چیستند، آنها را درک کنند و تشخیص دهند. نیاز به مدیریت امور وجود دارد، فرسایش نسبی موقعیت آمریکا به آرامی و بدون سر و صدا رخ خواهد داد اما با کمک سیاستهایی که تنها مزیت کوتاهمدت را به ارمغان میآورند این فرسایش سریع نخواهد بود»
به هر حال مسئله فرسایش و زوال در زمینه های مختلف قدرت آمریکا قابل انکار نیست. اکنون مسئله نظامی بیشتر از هر زمینه دیگری برای «پکس آمریکانا» با خطر زوال مواجه است.
تغییر مسیر چالش نظامی
در ابتدا این چین بود که در مقابل قدرت بی بدیل نظامی آمریکا با چالش عظیمی روبرو بود اما این چالش در حال تغییر مسیر است؛ بدان معنا که حالا آمریکا است که در برابر افزایش قدرت نظامی غیرقابل انکار چین با چالش و خطر و روبرو شده است و در آینده دیگر خود را ابرقدرت نظامی جهان نخواهد دید.
دیدگاه غالب در ایجاد سیاست خارجی آمریکا این بوده که قدرت نظامی تنها حوزهای است که در آن منافع آمریکا رفع نشدنی است. مطالعات مهم اخیر در زمینه تعادل نظامی چین و آمریکا نشان میدهد که برخی تحلیلگران نگاهی تازه به این سوال میبرند که چقدر طول میکشد تا چین از نظر نظامی به آمریکا برسد. پاسخ به این سوال اکنون برای آمریکا ترسناک است چرا که از همین اکنون هم نشانههای برابری نظامی چین و آمریکا کم کم هویدا شده است.
چین و ایالاتمتحده با چالشهای استراتژیک متفاوتی رو به رو هستند. آمریکا برای تدوام قدرت باید قادر به تامین توان نظامی قاطع برای سه منطقه باشد که برای امنیت و پیشرفت آن حیاتی است: اروپا، خاورمیانه و شرق آسیا. اکنون قدرت نظامی آمریکا در هر سه منطقه رو به کاهش است اما در نقطه مقابل چین بیشتر از هر زمان دیگری بر روی حیاط خلوت های خود در آسیایی جنوبی و جنوب شرقی حساب باز کرده است.
در گزارش های اخیر قدرت نظامی چین در مناطق مورد نظرش از قدرت نظامی آمریکا در اروپا، خاورمیانه و شرق آسیا بیشتر شده است. از سویی پروسه کاهش مدیریت آمریکا بر روی قدرت نظامی شرق آسیا وجود دارد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد