به گزارش جام جم آنلاین ، یکی از مهم ترین دلایل به هم ریختن ساختار مدیریت اقتصادی در ایالات متحده همان رکود اقتصادی بزرگی است که از 2007 به بعد رقم خورد. البته باید گفت این تاثیرگذاری دو طرفه است ؛ به این ترتیب که ضعف نهادهای مختلف منجر به ضعف اقتصادی شد و بالعکس. به هر حال این ساختارهای مدیریتی نیاز به بازبینی اساسی در ابعاد بین المللی دارند. ضعف مدیریتی اقتصاد آمریکا باعث شد تا شاخص های تعادل اقتصادی در جهان به هم بخورد.
تغییر شاخص دیگری از تعادل جهانی در نوامبر ۲۰۰۸ زمانی رخ داد ، یعنی زمانی که گروه G8 (از هشت کشور صنعتی جهان تشکیل شدهاست که حدود ۶۵% اقتصاد جهان را در دست دارند) به گروه ۲۰G (گروه ۲۰ متشکل از قدرتمندترین کشورهای جهان است که در مجموع ۸۵ درصد اقتصاد جهان را در اختیار دارند) به اضافه چین و دیگر کشورهای در حال ظهور از جمله هند، اندونزی و آفریقای جنوبی یکی پس از دیگری تشکیل شدند و جان گرفتند. ایجاد این گروهها به عنوان نقطه کانون جدیدی برای هماهنگی سیاست اقتصادی بینالمللی با پافشاری چین و دیگر کشورهای در حال ظهور در بازار جهانی بود. این گروه ها، قدرت اقتصادی آمریکا را کاهش می دادند این در حالی است که دولت ایالات متحده با وجود اینکه که خود در گروه G8 عضویت دارد هرگز نتوانست یک سد «نهادی» در برابر این رویه داشته باشد.
لزوم پذیرش قدرت در بازارهای درحال ظهور - به خصوص چین - تایید کرد که قدرت نسبی آمریکا رو به کاهش است. دوم، توانمند سازی ۲۰G بر تغییر قدرت از دنیای اروپا - آتلانتیک به آسیا مشخص به نظر می رسد. در حالی که تنها یک کشور آسیایی (ژاپن) عضو G8 بود، گروه ۲۰G شش عضو از منطقه های استرالیا، چین، هند، اندونزی، ژاپن و کرهجنوبی دارد. در نهایت، ظهور۲۰G به عنوان عضو مرکزی مدیریت اقتصادی بینالمللی نشان داد که اعتبار و اقتدار ایالاتمتحده و اروپا به عنوان مباشر اقتصاد بینالملل به طور چشمگیری کاهشیافته است.
از تمام این حرف ها گذشته واضح به نظر می رسد که اداره و مدیریت برخی از موارد خارج از توانایی چارچوب های نهادی ایالات متحده آمریکا است. پیدایش قدرت جدیدی به نام چین و تجدید حیات کشورهای قدیمی مانند روسیه روز به روز اوضاع را اسف بارتر می کند.
آمریکا نسبت به ضعف ساختارهای نهادی و عملکرد آنها به خوبی آگاه است و در صدد رفع آن برآمد. ایجاد نهادهای جدید خارج از چارچوب آمریکا نظیر بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیای میانه، سازمان همکاری شانگهای، سازمان پیمان امنیت جمعی، اتحادیه اقتصادی اورآسیا و بریکس و بخشی از تلاش های آمریکا برای رفع ضعف های ساختاری است. قدرت و تاثیر این نهادها نامشخص است اما حداقل از نظر سمبلیک مهم هستند.
پایان تک قطبی بودن در جهان
یکی از اثرات مهم رکود اقتصادی بزرگ، تاثیر آن بر درک قدرت نرم آمریکا بود. از نظر کارشناسان اقتصادی بحران های شدید در آمریکا که ضعف نهادهای مختلف بخشی از این بحران است پایان تک قطبی بودن جهان را به سردمداری آمریکا رقم زد.
متزلزل شدن جایگاه آمریکا خسارت های زیادی را به این کشور وارد کرده است.
از سویی سیستم اقتصادی بینالمللی آمریکایی در نتیجه بحرانی که منشا آن در ایالاتمتحده بودهاست، بیشتر به ضرر از دست دادن قدرت و اعتبار آمریکایی منجر شده است. نظرسنجی ها نیز نشان می دهد ۵۱ درصد آمریکایی ها اعتقاد دارند دولت آنها در سطح جهان بی اعتبار شده است.
از سویی دیگر می توان صراحتا به این اشاره کرد که یکی از بزرگ ترین دلایل رکود اقتصادی آمریکا همین چالش ها و ضعف های بزرگ نهادی در این کشور هستند.
پایان قدرت نرم آمریکا
در پی وقوع بحران های مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی و نهادی، چین انحصار آمریکا بر قدرت نرم را شکسته است. پکن به طور فزایندهای در توسعه برند خود از قدرت نرم بر پایه فرهنگ، دیپلماسی و جذابیت سیستم خود ، به عنوان جایگزینی برای مدل آمریکایی، بسیار ماهر شدهاست. در واقع حتی قبل از آغاز سقوط آمریکا، کورت کمپبل و میشل فوکو – از سیاستمداران آمریکایی - اذعان داشتند که چین با وجود عدم وجود دموکراسی ممکن است در قدرت نرم از آمریکا پیشی بگیرد. قدرت نرم آمریکا با توجه به فقدان نهادهای قدرتمند در این کشور به شدت کاهش یافته است. ضعف های نهادی در این کشور در نهایت چه بر سر آمریکا می آورد؟
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد