بررسی زوال آمریکا ؛ (قسمت چهار)

چالش‎های نهادی در ایالات متحده

بررسی زوال آمریکا ؛ ‌(قسمت پنج)

عیان شدن چهره پژمرده آمریکا در جهان

در عرصه سیاست بین الملل و در عرصه های دیگری همچون اقتصاد سوال های مهمی شکل گرفته است. آمریکا دیگر ابرقدرت جهان نیست؟ دنیا از حالت تک قطبی خارج شده است؟ رویای آمریکا برای تسلط به سراسر جهان متوقف شد؟ قدرت این کشور به شدت فروکش کرده است؟
کد خبر: ۱۲۱۲۹۹۸
عیان شدن چهره پژمرده آمریکا در جهان

به گزارش جام جم آنلاین ، سرنوشت سفارشات بین‌المللی ارتباط نزدیکی با پویایی انتقال قدرت دارد.

در طول تاریخ بین‌المللی معاصر نظم بین‌المللی غالب، توازن قدرت را در زمان خلق آن منعکس کرده ‌است. وقتی این تعادل به اندازه کافی تغییر می‌کند دستور قدیمی با یک جایگزین جدید جایگزین خواهد شد. از این منظر قدرت آمریکا باید مورد بررسی قرار بگیرد. افزایش قدرت چین و افول آمریکا نظم بین‌المللی را در سال‌های پیش رو تحت‌تاثیر قرار خواهد داد.

جان ایکنبری، استفن بروکس و ویلیام ولفورث(سیاستمداران و کارشناسان آمریکایی) حامیان پیشرو در این نظریه هستند. ایکنبری اولین کسی بود که این مفهوم را مطرح کرد. بر اساس نظریه او و دیگر کارشناسان این موضوع که قدرت می‌تواند دست‌نخورده باقی بماند ، جایگاه برجسته خود را در نظام سیاسی بین‌المللی از دست داده ‌است.

یکی از قوانین نانوشته هژمونی این است که وقتی یک نظم بین‌المللی لیبرال با قدرت برتر ایجاد می‌شود، برای گروهی کوچک از قدرت‌های بزرگ امکان پذیر است تا جای قدرت های قبلی را بگیرند و به طور جمعی سیستم بین‌المللی را مدیریت کنند.

نظریه های دیگر حاکی از این است که چهره آمریکای کنونی در جهان هم اکنون پژمرده اما زنده است.

ادعایی وجود دارد مبنی بر اینکه ایالات‌متحده به طور عمدی اجازه می‌دهد تا حکومت هژمونیک خود را خاتمه دهد. اما این فقط یک فریب است، در واقع چنین نیست و اتفاقا آمریکا برعکس انتظار دارد برنامه های کنونی اش در آینده به شرایط بهتری جهت برآورده کردن اهداف قدرت طلبانه این کشور تبدیل شود.

هیچ دلیلی وجود ندارد که آمریکا بخواهد تک قطب بودن خود را در جهان از دست بدهد و حالا که می بینید قدرت رو به زوالی دارد از تمامی ابزارها استفاده می کند تا این هژمونی را حفظ کند هر چند تا امروز نتیجه ای نداشته است. صد البته آمریکا اکنون این هژمونی را دارد اما مسئله مهم کاهش آن و به هم خوردن جنبه های مختلف تعادل برای آن است.

آگاهی از یک واقعیت تلخ

سران ایالات متحده آمریکا به خوبی بر روی این مسئله واقف هستند که قدرت آمریکا در عرصه های مختلف نظامی، اجتماعی و سیاسی به شدت رو به زوال است و متحدان این کشور یکی پس از دیگری راه دیگری برای خود انتخاب می کنند، راهی مبتنی بر گسترش معاملات سیاسی و اقتصادی با دیگر کشورها ، چیزی که منافع ایالات متحده را به شدت به خطر می اندازد و باعث می شود بسیاری از اهداف این دولت از بین برود.

اکنون سیاست خارجی دولت ایالات متحده خواهان اعمال تغییرات بر سیاست های بین المللی است. سران این کشور بر تغییر سیاست ها اصرار می کنند چرا که اعتقاد بر این دارند سیاست های غلط خارجی به طور اجتناب‌ناپذیری علت و معلول کاهش قدرت و نفوذ آمریکا است.

نظمی بین المللی برای دولت ایالات متحده آمریکا خیلی وقت است که تمام شده، در واقع این نظم را خودِ ایالات متحده به وجود آورد، نظمی که فقط به نفع خود آنها بود. اما این نظم اکنون به هم خورده و شرایط متعادلی وجود ندارد. مسئله ژئوپلتیک این کشور نیز به شدت با مخاطره مواجه شده است (دولت های چین و روسیه اصلی ترین دلایل این خطر هستند).

نظم بین المللی برای دولت ایالات متحده آمریکا از سال 1945 به وجود آمد. با به هم خوردن این نظم

وضعیت ژئوپلیتیکی کنونی استیلای آمریکا در حال تغییر است این نظم قفل شده است. چین نیز با افزایش قدرت قفل های بیشتری به آن می زند.

در واقع به نظر می رسد چین ابتدا تلاش کرد قدرت خود را با آمریکا در سطح جهان ادغام کند و سپس به طور مجزا آن را در دست بگیرد. شاید سران چین ، واژگونی کامل قدرت آمریکا را در مد نظر داشتند. در واقع این کشور پرجمعیت و گسترده آسیایی عمده ترین دلیل زوال شدید قدرت دولت ایالات متحده در سراسر جهان است. بر اساس سلسله روندی آمریکا باعث ترقی چین شد.

از سویی دولت چین یک مجموعه کوتاه از سیاست های بین‌الملل را در دست گرفت و از رویارویی با ایالات‌متحده و همسایگان منطقه‌ای آن اجتناب کرد. ادغام در اقتصاد آزاد بین‌المللی باعث رشد چین سریع تر شود.

چین سیاست «ترقی صلح‌آمیز» را دنبال کرد و تا آنجا که توانست از تنش های بین‎المللی به خصوص با آمریکا به شدت دوری کرد. البته فرضیه ای که در اینجا وجود دارد این است که دولت ایالات متحده آمریکا به نظم و پیشرفت اقتصادی چین کمک زیادی کرد، چیزی که بعدا منجر به زوال قدرت آمریکایی ها در سطح جهان شد. هدف پکن در پیوستن به نظام اقتصادی لیبرال این نبود که ثروتمند شود بلکه واضح به نظر می رسد که سران این دولت قصد داشتند این کشور به اندازه کافی قابلیت های نظامی برابر و هم تراز آمریکا را به دست بیاورد. این روند به آرامی و در طولانی مدت انجام شد. چین با این روند استیلای قدرتمندی در سطح آسیا به دست آورد و کم کم نقش آمریکا را از بسیاری پایگاه های نظامی حذف خواهد کرد.

تعادلی به ضرر آمریکا

تعادل نظامی و اقتصادی چین و آمریکا به نفع پکن و به ضرر واشنگتن تمام می‎شود و همانطور که ذکر شد منجر به پژمرده شدن چهره آمریکا در جهان شده است. این تعادل در عرصه های مختلف به شدت در حال به هم خوردن است و به فقط مربوط به چین نمی شود. متحد همیشگی آمریکا یعنی دولت بریتانیا نیز می‌تواند خواسته یا ناخواسته باعث به هم ریختن بیشتر تعادل جهت آمریکا شود، بریتانیایی که از جنگ جهانی دوم به بعد آرزومندانه به این فکر می کرد که جزء سه قدرت برتر جهان باشد. بریتانیا نیز از قدرت های رو به زوال است همانند آمریکا اما همین دولت می تواند سبب زوال بیشتر آمریکا شود. این موضوع در مطالب بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و ابعاد مختلف آن بررسی می شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها