میزگرد جام‌جم با حضور عوامل برنامه موفق «سرسفره خدا» که در سحرهای ماه رمضان پخش می‌شد

سر سفره خدا باید خوشحال بود

قصه و اصل این ماجرا که باعث شد تا به چنین فضایی برسید از کجا شروع شد؟ و چطور هر کدام به این پروژه پیوستید؟
کد خبر: ۱۲۱۰۷۶۸

مهدی: این برنامه ابتدا شاید اصلا قرار نبود که به این شکل روی آنتن برود و مثل همه برنامه‌های سحر قرار بود تا با یک مجری و در همان قالب همیشگی برنامه‌های سحرگاهی اجرا شود. در ادامه بعد از آن که با مدرس صحبت کردند، از آنجایی که با هم دوستی 18ساله داریم من را پیشنهاد دادند که در کنار هم این فضا را شکل‌دهیم.
مدرس: بله، وقتی به من برای این برنامه پیشنهاد دادند اگر بخواهیم تواضع را کنار بگذاریم و حقیقت را بگویم، طبق تجربه چند ساله؛ من هر چه فکر کردم دیدم زمان و شرایط پخش این برنامه خیلی حساس است و مخاطبان آن هم بچه‌ها هستند، گروهی که داستان را بازهم حساس تر می‌کنند پس قاعدتا نمی‌شود که تنها یک مجری را برای برنامه درنظر گرفت آن وقت این برنامه هم می‌شود مثل بقیه، همان‌طور که شبکه یک مثلا آقای سلطانی صحبت می‌کند و بقیه شبکه‌ها نیز به همین ترتیب. در این شرایط بود که من بازهم یاد احسان مهدی افتادم و گفتم لازم است تا یک مکمل در کنار مجری باشد تا فضا را تلطیف کند.
سهیلی: من هم در سال اول به عنوان مهمان دعوت شدم، حقیقت ماجرا این است که پشت صحنه این کار خیلی حال خوبی داشت.
در تمام این سال‌هایی که کار کرده ام هم، اولین چیزی که برایم اهیمت دارد گروه و کسانی است که با آنها قرار است همراه شوم، عاملی که باعث دلگرمی‌ام برای حضور در این برنامه شد، اما نکته‌ای که وجود دارد و دوستان هم به آن اشاره کردند، زمان پخش برنامه است، به طور کلی بخشی از زندگی ما مسلمانان در سحر گذشته همان‌طور که در خاطرات خیلی از ما این روزها حک شده است، به همین دلیل فضای این کار برایم اهمیت زیادی داشت و با جان و دل با گروه همراه شدم.
عطارد: بعد از درخواست شبکه پویا برای ساخت برنامه سحرگاهی مخصوص بچه‌ها ما تلاش کردیم تا فضای متفاوتی را شکل دهیم که مختص آنها باشد. در ادامه هم می‌خواستیم تا به پدر و مادرها کمک کنیم تا بتوانند سحر با بچه‌هایشان همراه شوند و آنها بتوانند کودکانشان را بیدار کنند، چون خواب آلودگی یکی از مسأله‌های اصلی این روزهاست که برای بچه‌ها بیشتر وجود دارد. و همان‌طور که قبل تر هم گفتم، می‌خواستیم این برنامه وسیله‌ای باشد تا بچه‌ها به دلیل فضیلتی که سحرهای ماه رمضان دارد، چه روزه بگیرند و چه نگیرند، بیدار شوند.

فضای نمایشی که وجود دارد، چطور؟
مهدی: می‌توان گفت 5/99درصد این فضا باعث شد تا متفاوت و بهتر به بچه‌ها نزدیک شویم.
مدرس: من می‌گویم 120 درصد...
مهدی: بله واقعا چیزی که باعث شده تا نمایش‌ها هم شیرین باشند، همین آشنایی و شناختی است که بین ما وجود دارد.
ما گاهی حتی با نگاه با هم بازی می‌کنیم و اتفاقاتی را رقم می‌زنیم که بعضی وقت‌ها بداهه شکل می‌گیرد.

مدرس: تله‌پاتی دو شخصیتی که مقابل هم قرار می‌گیرند در کنار هماهنگی که لازم است، اهمیت زیادی دارد. ما هم از استقبال و پیام‌هایی که از طرف مردم به ما می‌رسید، متوجه شدیم که شکر خدااین فضا مخاطبان و موافقانش را دارد. حال در برنامه زنده این که بتوانی با طرف مقابلت هماهنگ شوی کار ساده‌ای نیست و این اتفاق در کنار آشنایی که داشتیم، در طول این سال‌ها به‌تدریج اتفاق افتاد، با این حال باز هم تأکید می‌کنم که همه اینها به آن معنی نیست که ما داریم بهترین کار را انجام می‌دهیم و این درصدی که مطمئن هستیم هم به دلیل میزان توجه مردم و استقبال آنهاست. در حال حاضر درصد زیادی از بینندگان برنامه ما از قشر مذهبی هستند و همه جا هم با لطفی که دارند، می‌گویند ما نمی‌دانستیم که چطور بچه‌مان که روزه‌اولی است را بیدار کنیم و شما باعث شدید که گاهی حتی آنها ما را بلند کنند.
سهیلی: وقتی که مخاطب شما کودک است قاعدتا خانواده‌ها هم در کنار آنها هستند و این موضوعی است که در کارهای دیگرم مثل عموپور‌نگ هم وجود داشت و باید آن را مدنظر قرار دهیم. من به عنوان کسی که سال‌هاست در این حوزه هستم وقتی احسان را دیدم، می‌توانم بگویم حتی به عنوان یک بزرگسال هم برایم لوس نبود. نکته‌ای که وجود دارد هم این که قرار نیست ما هرچه بیننده می‌خواهد را برایش بسازیم، بلکه من به نوعی سال‌ها در این فضا کار کرده‌ام، درس خوانده‌ام و قرار است چیزی را تعریف کنیم که به درد آنها هم بخورد. به‌طور کلی هم ایجاد فضای طنز در برنامه‌ای که مذهبی و مربوط به زمان‌های خاصی مثل افطار و سحر است، کار دشواری است و مهارت پیچیده و عجیب و غریبی می‌خواهد که همه ما در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستیم. رسانه به‌طور وحشتناکی جذاب و اثرگذار است و متأسفانه همیشه فقیر بوده چون هر کسی سعی می‌کند اثری را بسازد که فلان مسؤول خوشش بیاید و به به و چه چه کند، ولی ما خیلی چیزها را پشت سر گذاشتیم تا به این فضا رسیدیم. همچنین پالایشی هم در این بین ایجاد شده که هم جذاب است و هم به فضای مذهبی که در آن زمان لازم است، نزدیک شده است.
کار کودک به‌طور کلی سخت است و کار کودکی که در فضای مذهبی باشد بسیار دشوارتر. حال همان کار وقتی قرار است سحر روی آنتن برود، سختی‌اش بیشتر می‌شود.

برای هماهنگی در زمان اجرا چقدر وقت می‌گذاشتید و چقدر بداهه پیش می‌رفتید؟
سهیلی: این هماهنگی برای ما خیلی مهم است و اتفاقا برای آن وقت می‌گذاریم، چون کار خیلی جدی‌تر از آن است که فکر می‌کنید و به لحاظ حرفه‌ای به خاطر مواردی که از آنها گفتیم، به اندازه یک روز تصویربرداری سر یک مجموعه از خود من انرژی می‌گیرد.
در مورد فضایی که وجود دارد نیز همان‌طور که گفته شد در حال زندگی بودیم، به همین دلیل همان‌طور که کل روز و شب احیا را بدون لبخند و برخوردهای معمولی نمی‌گذرانیم، در برنامه هم این ایام همان‌طور سپری می‌شدند.
در سال‌های اول شکل‌گیری همین متن و هماهنگی کار سختی بود و نویسندگان زیادی رفتند و آمدند تا به چیزی که امروز می‌بینید، رسیدیم. امسال پیش تولیدمان با ایده‌هایی که وجود داشت و بهانه‌ای برای نوشتن هر قسمت بود، قوی‌تر اتفاق افتاد. در ادامه بعد از هماهنگی‌های اولیه گاهی سر تمرین برای بعضی چیزها کدگذاری ‌می‌کردیم و گاهی در لحظه این اتفاق می‌افتاد.
با همه اینها پخش زنده مدیوم دیگری از بازیگری است، یعنی نه تئاتر است نه سینماو نه سریال تلویزیونی. بازیگری در پخش زنده یعنی خودت باید کارگردانی و موارد دیگری مثل نویسندگی و.. را بلد باشی و دوربین را بشناسی. ما هم چند ساعت زودتر از برنامه می‌آییم، با هم تبادل نظر می‌کنیم، یقه هم را می‌گیریم تا به ساختاری برسیم که آن شیرینی را برای مخاطب داشته باشد.
مدرس: من در چند قسمت پایانی واقعا به این نتیجه رسیدم که در چنین کاری نمی‌شود متن مدونی با چارچوب دیالوگ محور داشته باشیم چون همیشه در برنامه زنده درگیر اتفاقات مختلفی از تغییر کنداکتور گرفته تا رفتن برق و... هستیم و امکان دارد هزار و یک اتفاق بیفتد و همه زمانبندی‌هایمان از بین برود، پس ما با یک سیناپس شروع می‌کنیم و طبق آن پیش می‌رویم.
عطارد: به طور کلی جدا از مشکلاتی که همیشه در حوزه نویسندگی داریم، مسیر این است که سرفصلی را با حضور کارشناسان امور تربیتی شکل می‌دهیم، توسط سردبیر بسط داده می‌شود، موضوعات در اختیار نویسنده قرار داده می‌شود، بچه‌ها آن را می‌خوانند و تصمیم‌گیری کرده و آن را برای خودشان می‌کنند. حال در این بین متن گاهی ضعیف است و گاهی قوی و در نهایت ترکیبی از بداهه و متن روی آنتن می‌رود.

شکل دادن برنامه‌ای با این ویژگی‌ها که برخلاف چیزی که تا الان بوده، در سحر خیلی اوقات بچه‌ها را می‌خنداند و اتفاق نویی محسوب می‌شود، مشکل نبود؟
عطارد: ما دو کار در این پروژه انجام دادیم که منتظر بازخورد و برخوردهای تندی برایش بودیم، یکی آن که برای اولین‌بار در سحر داشتیم می‌خنداندیم و دیگر در مورد محتواهای دینی بود که اغلب می‌گویند نباید دستکاری صورت بگیرد، اما ما این کار را کردیم. برای این کار عربی ادعیه‌ای که در این ماه بیشتر خوانده می‌شود را کنار گذاشتیم و ترجمه را هم در گروه نویسندگان معادل‌سازی کردیم و ما‌به‌ازایش را به‌گونه‌ای نوشتیم که بچه‌ها آن را اجرا کنند. همه اینها در حالی اتفاق افتاد که ما بازخوردهای جالبی را از فضاهای مختلفی که چندان انتظار نداشتیم، گرفتیم. این خرق عادت هم خیلی جواب داد و باعث شد تا مردم در کنار خنده، با همان دعاها واقعا همراه شوند نه این که تنها یک متن عربی را بخوانند. در ادامه وقتی شخصیت فری اضافه شد، بزرگ‌ترها هم بیشتر به برنامه جذب شدند چون این شخصیت به نوعی نماینده گروه بزرگسالان است.
مدرس: واقعا جای شکر دارد که آنقدر اطمینان مردم به برنامه و اعضایش در این سال‌ها زیاد بود که حتی در شب‌های مناسبتی خاص و فضایی که اغلب نباید طنزی در آن اتفاق بیفتد، ما اگر در متن و روابطمان مایه طنز داشتیم، آن را اجرا می‌کردیم و مخاطب هم می‌پذیرفت. چون واقعا داشتیم زندگی می‌کردیم.

فضاسازی و شکل گیری داستان در یک محله چطور رقم خورد؟
عطارد: ما خیلی به دنبال آن بودیم تا دین را با توجه به آنچه تصویر شده ارائه ندهیم و ماهیتش را منعکس کنیم. همچنین می‌خواستیم آنچه در برنامه تکرار می‌کنیم و شاید در جامعه آن طور وجود ندارد تبدیل به یک فرهنگ شود، مثل مسجد که در محله‌های قدیمی محل اجتماع بود و الان صرفا جایی برای مراسم‌های مناسبتی است که دم اذان باز و بعد هم بسته می‌شود، اما در برنامه همه ماجراها طوری رقم می‌خورد که مسجد در آن حتی به صورت غیرمستقیم دخیل است و تلاش می‌شود این فرهنگ جا بیفتد.
مدرس: این واقعا درد است که در کشور اسلامی مان هر وقت می‌خواهیم درباره دین و مذهبمان برای اقشار مختلف از کودک گرفته تا بزرگسال صحبت کنیم، می‌مانیم که چطور آن را مطرح کنیم. مثلا در همین برنامه آنقدر باید فکر کنیم تا همین موضوعات را به گونه‌ای ارائه دهیم که مخاطب پس نزند، اما چرا باید این‌طور باشد؟ اگر معتقدیم نباید با شنیدین این مسائل بگوییم کلیشه‌ای شده‌اند. ما هم در برنامه با فراهم کردن بستر آن، زیرپوستی بحث مسجد را منعکس کرده‌ایم. این درد است که نمی‌توانیم مستقیما درباره چنین مسائلی صحبت کنیم.
سهیلی: در کنار اینها و فضاسازی که اتفاق افتاد باید به این نکته توجه داشت که جذابیت بصری برای مخاطب کودک جزو اتفاقات مهمی است که باید آن را درنظر گرفت، با این حال
ابتدا به ساکن ماجرای بین آدم‌هایی که جلو دوربین هستند، اهمیت دارد و موارد دیگر مثل صحنه و لباس جزو بزک‌هاست که در کنار اجرای اصولی می‌تواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. الان ما در مسجدی که در حال روایت آن هستیم فوتبال بازی می‌کنیم، مسابقه داریم و... داستانی که تصورات خوبی را برای بچه‌ها ایجاد می‌کند.

همیشه کمبودهای موجود در حوزه کودک به‌خصوص در رسانه، باعث ناامیدی خیلی از فعالان این عرصه شده، شما با چه انگیزه‌ای سال‌ها در این دنیای مهجور فعالیت کرده‌اید؟
مهدی: چون از خیلی وقت پیش این داستان را شروع کردیم می‌خواهیم بالاخره نتیجه آن را هم بگیریم.
امیدوارم این دلگرمی ادامه داشته باشد و ناامید نشویم.

مدرس: من فقط و فقط برای بچه‌ها در این فضا مانده‌ام چون در این سال‌ها در حوزه‌های دیگر هم کار کرده‌ام، اما لبخندی را که در مواجهه با بچه‌ها می‌بینیم واقعا به اندازه یک دنیا ارزش دارد، اتفاقی که نمی‌شود آن را با هیچ چیزی عوض کرد. حتی بازخوردی که از این گروه می‌گیریم با بقیه خیلی متفاوت و ارزشمند است.
سهیلی: بله واقعا همین‌طور است، این لطف خداست که در این فضا حضور دارم.گاهی در بدترین شرایط بوده که من در خیابان راه می‌رفتم، اما با دیدن کودکی که به سمتم می‌آید و می‌خندد همه چیز یادم می‌رود. اینجاست که فهمیدم من دیگر برای خودم نیستم و این مرز سختی است که تعهدی برایت می‌آورد که نمی‌توانی رهایش کنی. بچه‌های ما به‌خصوص در این روزگار واقعا مظلوم هستند چون در زمینه هویتی بلاتکلیف هستند؛ اتفاقی که به واسطه دنیای مجازی و دلخوشی‌های مجازی ترش افتاده است و باید فکری به حال آن شود. این زنگ خطر را خیلی‌ها به صدا درآوردند و ما بازهم می‌گوییم تا بلکه شنیده شود. الان مدت‌هاست صاحبان این دنیاهای مجازی مغز و تربیت بچه‌های ما را دزیده‌اند و هنوز ما کاری نکرده‌ایم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها