جام‌جم 9 نیاز اساسی سیل‌زدگان را که باید در کنار کمک‌های فوری مورد توجه قرار گیرند بررسی کرده است

نیازهای نامرئی سیل‌زدگان

این روزها همه از نیازهای اولیه مناطق سیل‌زده می‌گویند و شماره کارت می‌دهند تا برای غذا و مواد خوراکی هزینه‌ها تأمین شود؛ اما آیا تأمین غذا، تنها نیاز شهروندانی است که در مناطق سیل‌زده زندگی می‌کنند؟ پای حرف آنها که بنشینیم، حرفشان چیز دیگری است. نیازهای آنها فهرست بلندبالایی دارد. نیازهایی که شاید کمتر کسی به آن توجه کند. برای خانواده‌ای که تا همین یک ماه پیش، مانند بسیاری از مردم، در آرامش زندگی می‌کرده و حالا سیل‌زده شده، دغدغه‌های دیگری وجود دارد. وضعیت بهداشت در مناطق سیل‌زده به شدت نامناسب است. کمبود سرویس بهداشتی و حمام بزرگ‌ترین معضل این مناطق است. در روستاهای پلدختر حتی سرویس بهداشتی وجود ندارد. در کمپ‌های اسکان، مردم از سرویس بهداشتی عمومی، مغازه‌ها و خانه‌های اطراف استفاده می‌کنند. مریم، طوبی و زینب از نبود حمام در کمپ اسکان در استانشان ناراضی هستند. هرچند که زیبا در چادرش با آبی که از قبل گرم کرده است، دوش می‌گیرد، اما می‌گوید: «تا کی می‌توانم این کار را انجام دهم؟ باید فکری به حال این وضع کرد.» در گلستان فاضلاب به سیل نفوذ کرده و مردم در مدت زمان طولانی، با همین آب در ارتباط بودند. بیماری پوستی و بیماری‌های گوارشی، بیماری‌های سیل، معضل مردم است. آب شهری قطع است و مگس، عقرب، مار و پشه به مشکلات مردم سیل‌زده اضافه شده‌اند، پشه‌بند و پمادهای ضد گزش حشرات برای مناطق سیل‌زده از نان شب هم واجب‌تر است. اهالی پلدختر و کسانی که در ساختمان‌های سربسته اسکان دارند، به ماسک نیاز دارند. گل‌ها در حال خشک‌شدن است و گردوغبار با هوا به درون ریه‌ها راه پیدا می‌کنند. مسواک، خمیردندان، حوله، کیسه‌زباله، دستمال و مواد شست‌وشو، از نیازهای مهم بهداشتی اهالی مناطق سیل‌زده است. سیستم جمع‌آوری زباله و پسماند در مناطق به شدت ضعیف است. در تمام خیابان‌های مناطق سیل‌زده در آق‌قلا، گمیشان، پلدختر، سوسنگرد، اهواز و حمیدیه، بعد از دیدن گل و آب، این زباله‌ها هستند که خودشان را نشان می‌دهد.
کد خبر: ۱۲۰۱۴۴۵

1. درمانی
سالک، وبا و اسهال از بیماری‌های سیل هستند. بیماری‌هایی که بیشترشان به خاطر آلودگی آب به وجود می‌آیند. در سیل استان گلستان، این بیماری‌ها بیش از هر بیماری دیگر وجود دارد. درباره سیل استان‌های لرستان و خوزستان اما شرایط طور دیگری است. با وجود بیمارستان‌های دایر وضعیت بهداشتی شهر چندان تعریفی ندارد. در پلدختر، به‌جز تنها بیمارستان شهر، ارتش دو بیمارستان صحرایی و نیروی انتظامی و بسیج دانشجویی بروجرد، هم یک بیمارستان صحرایی دایر کرده‌اند. بیمارستان‌هایی که مجهز به اتاق عمل، داروخانه، اورژانس و آزمایشگاه هستند. تروما بیشترین علت مراجعه بیماران بیمارستان‌های لرستان و خوزستان است. روی نیمکت‌های بیمارستان‌های دایر شده، جهادگران با پاهای لنگان و دستان باندپیچی شده، می‌نشینند. یکی از آنها حسین است. در زمان کار، زیر پایش خالی می‌شود و تا زانو درون گل فرو می‌رود. زانوهایش کوفته و زخم شده است. زانویش را پانسمان کرده‌اند. دست دوستش را می‌گیرد، آرام با پایی که مجروح شده است، قدم برمی‌دارد به سمت قرارگاهش. شاید نبود نیروی کار متخصص که تا همین دیروز کار سنگین نکرده و حالا دست به بیل شده، مهم‌ترین معضل در لرستان و خوزستان باشد. کمبود دارو در بیمارستان‌های صحرایی هم وجود دارد. در بعضی از بیمارستان‌ها داروها سریع به اتمام می‌رسد. وجود داروهای ویتامین در این مناطق احساس می‌شود. به جز همه اینها در استان خوزستان، نیروی پزشکی خانم و آقا به‌شدت احساس می‌شود. مناطق از هم دورند و برای رساندن مجروحان و بیماران، آمبولانس و اتاق عمل اورژانسی وجود ندارد.

2. معیشتی
«خرج زندگی‎ام را از کجا بیاورم؟» سوال تمام مردان سرپرست خانواری است که سیل به سراغشان رفته است. حالا که همه نیروهای امدادی در مناطق سیل‏زده هستند و غذا هم به وفور در مناطق وجود دارد، آنها اما به آینده‏ نزدیک فکر می‎کنند، آینده‏ای که خیلی زود می‏رسد.
عباس کشاورز، معاون وزیر جهاد کشاورزی در برنامه تلویزیونی یکی، دو روز پیش از خسارات سیل به یک میلیون هکتار زمین کشاورزی گفته بود. به گفته او، حدود ۱۵۰ هزار هکتار باغ بر اثر سیلاب‌های اخیر از بین رفته است.
بیش از 6000 واحد مرغداری و حدود صد واحد پرورش ماهی هم دچار خسارت شده‎اند. زمین‎های کشاورزی که به زیر آب رفته و محصولی که باید چند روز بعد برداشت می‏شد، دامی که بی‌آخور شده است و هیچ علوفه‏ای برای خوردن ندارند، مرغداری، کارخانه و مغازه‏ای که در آب مدفون شده است، تصویر مشترک تمامی مناطق سیل‏زده است.
بسیاری از کارمندان مناطق سیل‏زده بیکار هستند. این موضوع در پلدختر که تمام ادارات و سازمان‏‎هایش در بخش غربی و سیل‏زده بود، بیشتر هم دیده می‎شود. خارج از تعطیل شدن ادارات، مدارس و دانشگاه‏ها، زیرساخت‎های اداری در مناطق سیل‏زده آسیب دیده است.
بخش عظیمی از اطلاعات شهری در مناطق سیل‏زده با تخریب زیرساخت‏ها از بین رفته است.

3. امنیتی
شهر گمیشان و آق‏قلا در زمان سیل، آرایش امنیتی داشت. حتی تا مدت‏ها خودرو‎های معمولی هم با اجازه پلیس تردد می‏کردند. بسیاری از خانه‏ها رها شده و مدارک شناسایی و وسایل مردم هم در خانه‎هاست. در لرستان، در خانه‎ها باز است و جهادگران خانه‏ها را از گل پاک می‎کنند. مراقبت از خانه‎ها بیشتر از هر چیز دیگری لازم است. در خوزستان نگهبانی از سیل‏بندها مهم است. به خاطر همین است که جوان‏ها هر شب نگهبانی می‏دهند.
درست است که همه کسانی که در محل‏های اسکان زندگی می‎کنند، شناسنامه دارند؛ اما با شلوغی شهر و اختلال در مدیریت شهری، دستبرد به خانه‏های سیل‏زده و حتی‎ به چادری که تنها دارایی‎اش پتو و خوراکی اندکش است، گزارش شده. در مناطق سیل‏زده، خودرو‏ها در خلاف جهت می‏رانند و رفت‏وآمد شهری با هرج‏ومرج روبه‏روست.
هر کسی ساز خود را می‎زند. دادستان شهرهای سیل‎زده با اخلالگران برخورد می‏کنند و امنیت کم‌وبیش در مناطق احساس می‏شود.

4. خوراکی
همه فکر می‌کنند که اولین نیاز همه برای زنده ماندن، غذاست. البته که این طور است. مواد غذایی در مناطق سیل‌زده به‌وفور وجود دارد. وفور مواد غذایی در لرستان اما از همه‌جا بیشتر است. شاید مردم سیل‌زده، سه، چهار وعده غذایی دریافت کنند. حالا حتی مردمی که دچار سیل نشده‌اند، به برکت سیل، سیر می‌شوند. کیفیت غذاها اما چنگی به دل نمی‌زند. غذاهای نیمه خورده و رها شده، جزو صحنه‌های همیشگی سیل شده است.
راضیه، در کمپی در مدرسه دبیرستانی در اهواز زندگی می‌کند. غذایی که در ساعت 4 عصر به آنها رسیده است را نشان می‌دهد و می‌گوید:‌ «این غذا خوردن دارد؟» برنج غذایش به اندازه یک بند انگشت است و دو سه لوبیا روی غذا خود را به رخ می‌کشد. هیچ گوشتی در خورش قورمه‌سبزی وجود ندارد حتی رنگش به سبزی نمی‌زند. شرایط برای بچه‌های شیرخواره بدتر است.
به خاطر شرایط به وجود آمده و ضربه روحی، شیر مادران کم شده و حالا مادران شیرخواران خود را با شیر خشک زنده نگه می‌دارند. شیر خشک اما تقریبا پیدا نمی‌شود. روستاهای گلستان، لرستان و خوزستان با مشکلات تأمین خوراک دام دست‌وپنجه نرم می‌کنند. تنها چند رأس دام برای دامداران باقی مانده و زندگی در جنگل‌ها و کوه‌ها برای تأمین خوراک دام‌ها تنها راه‌حل است.

5. رفاهی
برای شروع یک زندگی ساده هم کمترین‎ها لازم است. حال این که در مناطق سیل‌زده، تقریبا یک بشقاب هم قابل استفاده نیست. گلستانی‎ها تا توانسته‏اند وسایل خود را به طبقه بالای خانه منتقل کرده‏اند و آنها هم که نتوانسته‎اند، خود را نجات داده‎اند. آب وسایل برقی آنها را خراب کرده است. گل وسایل خانه ‌های لرستان را کاملا نابود کرده است. حتی جهیزیه دختر رقیه را که باید یک ماه بعد به خانه‎اش می‎رفت. هیچ وسیله خانه‎ای در لرستان قابل استفاده نیست.
هرچند مردم گل را از وسایلشان پاک می‌کنند و زنان روستایی امیدوارانه گل‌ها را از بشقاب‏هایشان می‎شویند و امید به استفاده دارند؛ اما شرایط در خوزستان و لرستان طور دیگری است. با گرم شدن هوا، نیاز به وسایل سرمایشی بیشتر از هر وسیله دیگری احساس می‎شود. به جز وسایل اولیه یک زندگی معمولی، لباس نیاز اولیه همه شهرهای سیل‎زده است. مردمی که سیل به سراغشان رفته‏ است، تنها فرصت کرده‏اند خود را نجات دهند و حالا روزهاست با همان لباس روزگار می‎گذرانند. لباس نو و تمیز، کفش، لباس زیر برای بچه‏ها، خانم‏ها و مردان، دمپایی و تشک مناسب جزو نیازهای اولیه است. بسیاری از بیماران و افراد دچار معلولیت هم در سیل، تجهیزات حرکتی خود را از دست داده‏اند.

6. بهداشت روان
قرص آرامبخش مثل نقل و نبات در مناطق سیل‌زده مصرف می‌شود. از جوان 18ساله تا زن 50ساله، همه به قرص آرامبخش پناه برده‌اند. دست‌های عرق‌کرده و نگاه نگران دختران و پسران جوان از آینده، در شهرهای سیل‌زده صورت‌هایی است که همه جا دیده می‌شود. روان‌شناس و روانپزشک، جزو نیازهای اولیه این مناطق است. تغییرات هورمونی در زمان سیل برای دختران و زنان امری عادی است. در این میان اما به نظر می‌رسد نیاز کودکان از همه بیشتر باشد. کودکان گلستانی درست در زمانی که آب خانه‌هایشان را احاطه کرده بود، خوشحال بودند و آب‌بازی می‌کردند. این روزها اما زیاد خوشحال نیستند. پدرانشان شغل خود را از دست داده‌اند و مادران ناراحت از دست دادن جهیزیه‌شان هستند. کودکان استان لرستان همه در لاک خودشان هستند و با غم، با گل برای خود بازی می‌کنند. حالا تمام اسباب‌بازی آنها زیر گل رفته و گل تنها وسیله بازی‌شان شده است. کودکان استان خوزستان، غمشان را نشان نمی‌دهند. به ظاهر لبخند می‌زنند. پسرها توی آب می‌پرند و شنا می‌کنند و دخترها هم سر به زیر می‌اندازند و چیزی نمی‌گویند. چشمان همه‌شان اما غمگین است.

7. آموزشی
تعطیلی دانش‎آموزان و دانشجویان مناطق سیل‏زده از روز 29 اسفند 97 هنوز تمام نشده است. این تعطیلی برای آنها هنوز که آب و گل از خانه و مدرسه‏شان بیرون نرفته است، ادامه دارد. شاید این موضوع برای دانش‏آموزان فراری از مدرسه مهم نباشد، اما برای محمد دانش‏آموز پلدختری که کلاس ششم و معدلش هم «عالی» است و دوست دارد پزشک شود، مهم است. او با افسوس به مدرسه‏اش که حالا زیر گل است، نگاه می‎کند و می‎گوید: «من از درسم عقب افتادم. می‎‏دانی این‏ چه قدر بد است؟» برای دختران دبیرستان روستای هوفل سوسنگرد که سال بعد باید به دبیرستان تازه تأسیس‌شان می‏رفتند هم این مهم است. اما همه چیز را آب با خود شسته و برده است. هرچند این روزها دانش‏آموزان استان گلستان کم‏کم خود را آماده می‏کنند تا هفته بعد در کانکس پشت نیمکت بنشینند و کلاس‎های درس ‌هفته آینده برگزار خواهد شد و حتی بعضی از مدارس در آق‏قلا هم دایر شده است، اما دانش‏آموزان لرستانی و خوزستانی باید منتظر باشند تا کانکس‏ها و نیمکت‌ها را به استان‏هایشان منتقل کنند. کمبود کتاب و دفتری که همراه سیل رفته است، یکی از معضلات دانش‏آموزان است. به خاطر سیل، دانش‏آموزان و دانشجویان باید بیشتر از دانش‏آموزان دیگر به مدارس بروند، آنها حتی باید در تیرماه هم به مدرسه بروند. نکته مهم اما درباره داوطلبان کنکور امسال است. کسانی که به خاطر شرایط به وجود آمده، برای آمادگی در کنکور نگران هستند، هرچند سهمیه کنکور برای مناطق خاص درنظر گرفته شده است، اما روحیه داوطلب کنکور در اولویت قرار دارد.

8. ارتباطی
آب می‏تواند سنگ را هم بشکافد و با خود ببرد. درباره سیل هم همین طور است. بسیاری از راه‏ها به زیر آب رفته است. جاده بستان به طرف هویزه، به طرف چذابه، کاملا به زیر آب رفته است. علائم و تابلوهای راهنمایی و حتی چراغ‎های برق به زیر آب رفته و حالا قایق جای ماشین را گرفته و عبور تنها با قایق ممکن است. بسیاری از راه‎ها به خاطر سیل آسیب دیده‎اند و حتی زیرساخت‎های راه، به خاطر سیل از بین رفته است. برخی از روستاهای استان خوزستان، درست در مناطقی که اسکان مردم در آنجا انجام گرفته بود، امروز در محاصره آب است و امدادرسانی فقط با بالگرد امکان دارد؛ درست شبیه اتفاقاتی که در سیل گلستان و گمیشان افتاد. امروز زهرا زن بارداری که به خاطر زایمان به روستای خسرج منتقل شده بود، به خاطر بالا آمدن آب، در محاصره است. یکی از راه‏های ارتباطی معمولان به پلدختر به کلی از بین رفته و رساندن امداد به روستاییان را سخت‏تر کرده است. در آق‎قلا و گمیشان با وجود این که آب فروکش کرده است، خطر نشست زمین و از بین رفتن راه‏ها این مناطق را تهدید می‏کند. ارتباط تلفنی در بخش غربی پلدختر که بخش سیل‎زده است، تقریبا وجود ندارد. تلفن‎های همراه آنتن نمی‏دهند و برای رساندن حرفی باید از آن منطقه خارج شد.

9. امدادگر زن
مانند هر بلای طبیعی و هر اتفاق غیرمنتظره‏ای احتمال آسیب دیدن زنان و کودکان از همه بیشتر است. موضوع اما زمانی حاد می‏شود که بسیاری از زنان به خاطر حجب و حیا نمی‏توانند نیازهای اولیه خود را با امدادگران مرد درمیان بگذارند. این شرایط در استان گلستان و خوزستان به خاطر سبک زندگی و آداب و رسوم بیشتر هم احساس می‎شود. در استان گلستان زنان ترکمن روی خود را از مردان می‏پوشانند و در سیل هم اغلب در طبقه دوم خانه به بیرون نگاه می‏کنند.
برای زنان خوزستانی هم صحبت با مردان سخت است. آن‎ها حتی نیاز اولیه خود را با محارم هم درمیان نمی‏گذارند. صحبت از مشکلات بهداشتی که زنان را بیشتر در سیل تهدید می‎کند، تنها خواسته آن‏هاست. هر زنی خارج از کمپ اسکان، مخاطب آن‏هاست و آن‏ها بلافاصله از شرایط بدی که گذرانده‏اند می‏گویند. دختر نوجوان سیل‏زده اما بیشتر از هر کس دیگری نیاز به حمایت دارد. بلوغ زودرس آنها را تهدید می‎کند. مادر سیل‏زده خود دچار بحران شده و دختر نوجوان خانواده، حمایت عاطفی مادر را کم‏وبیش از دست داده است. حضور امدادگر زن، در مناطق سیل‏زده به خصوص خوزستان و گلستان بیش از هر چیز دیگری نیاز است.

لیلا شوقی
جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها