راپورت‌های مـیــرزا ادریـــس‌

شکار خرس در عمارت همایونی

الیوم بعد از نماز صبح یخ کردیم. این خشایار فلان فلان شده گویا شوفاژ اندرونی را بسته بود. وضو گرفتیم، یخ کردیم، دو لحاف بر سر کشیده گرم نشدیم، شوفاژ را روشن کرده رفتیم دوش گرفتیم، با همان حوله لباسی به زیر لحاف خزیده تخت خوابیدیم.
کد خبر: ۱۱۹۱۹۶۵

پیش از ظهر دیدیم مقادیری از سالن نشیمن صدای تق و توق می‌آید. لباس پوشیده لاجون و خسته در اندرونی همایونی گشوده، دیدیم یا حضرت جرجیس، یک خرس دو متری در اتاقمان در حال حرکت است. قدرتی خدا خوف نکرده به اندرونی مراجعت کرده برنوی اجدادی را برداشته گلنگدن کشیدیم که تیر بیندازیم، دیدیم ای دل غافل تیر نداریم. از تک و تا خودمان را نینداخته چهارقل خوانده لوله تفنگ را به دست گرفته با قنداق از پشت به خرس حمله‌ور شدیم یک ضربه قایم بر فرقش فرود آوردیم. در فتوحات همایونی همین یک فقره شکار خرس دو متری نداشتیم که بحمدا... حاصل شد، آن هم چی؟ با تفنگ خالی . کجاست میرزا علی اکبرخان عکاسباشی که پا بر گرده خرس بگذاریم و فوتوی یادگار بیندازیم. در حال خاراندن سبیل و افتخار کردن به خویش بودیم که دیدیم از زیر لاشه خرس صدا می‌آید. گمان بردیم هنوز خرناسه می‌کشد، آمدیم قنداق دوم را حواله کنیم که خرس تکانی خورد و از زیرش کله پر خون خشایار پدیدار گشت. عارض شد نزنید قربان ماییم.
فرمودیم: تو چه غلطی می‌کنی؟ نکند گرفتار خرس شدی؟ حال کردی نجاتت دادیم. یک عمر مدیون مایی!
لگدی به خرس زده عارض شد: خرس کجا بوده تصدقت گردم. این کادوی ولنتاین است. برای عشقمان ابتیاع کرده‌ایم .
فرمودیم پدرسوخته تو کی عاشق شدی که بخواهی کادو هم بخری؟
عارض شد: فعلا کسی در زندگی‌مان نیست ولی با توجه به اوضاع دلار و هزینه‌ها یک وانتی سر گذر می‌فروخت خریدیم یک روز به کارمان می‌آید. می‌خواستیم قنداق محکم‌تری حواله‌اش کنیم که دیگر دلمان نیامد برنوی بلژیکی خش بیفتد. عجالتا برویم زیر زبانش را بکشیم ببینیم می‌خواهد کدام طفل معصومی را بدبخت کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها