در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در بخش مسابقات سرعت خانمی هست که با شما رقابت کند، آن هم با توجه به سابقهای که شما در این زمینه دارید؟
رانندههای خوب آقا در این گرایش زیادند، اما متاسفانه به دلایل مختلف خانمها در بخش حرفهای مسابقات سرعت هنوز وارد نشدهاند و دو نفری هستند که در بخش آماتور فعالند. آقایان، رانندههای حرفهای و باتجربهای هستند و من فعلا در بخش رقابتی سرعت با آنها مسابقه میدهم. در چند سال اخیر نگاه آقایان به رانندگی و حضور خانمها در مسابقات سرعت خیلی بهتر شده و دیگر از سنگاندازیهای قدیم خبری نیست، اما به هرحال کل کلها وجود دارد که خانمها نمیتوانند قهرمان شوند که طبیعی است !
آقایان در زمینه رقابتهای سرعت موفقترند شاید به دلیل نوع فیزیولوژیشان و این که کمتر میترسند ...
تعدادی از زنان هستند که به اصطلاح سر نترسی دارند و ریسکپذیرند، اما تعداد زیادی از آنها ترسو نیستند، بلکه به دلیل فیزیک بدن و نوع تفکراتشان محتاطترند. اما آن تعدادی که شجاعند و نمیترسند واقعا سر نترسی دارند. در رشتههای دیگر ورزشی هم زنان شجاع وجود دارند؛ مثلا زنانی که در مسابقات پرش با اسب شرکت میکنند، شاید در ظاهر و جثه اصلا قابل قیاس با آقایان نباشند اما در رقابتهای جدی، حرفی برای گفتن دارند و امتیازات بالایی کسب میکنند. رابطه مستقیمی بین شجاعت و جنسیت وجود ندارد فقط بنا به دلایلی زنان محتاطترند.
اینکه میگویند همه چیز از ذهن آدمها شروع میشود و آنها ابتدا در ذهن خود تصمیم میگیرند که آدمی شجاعی باشند و در مسابقات زندگی برنده شوند یا نه، با تجربهای که دارید چقدر این تصمیمگیری شخصی و ذهنی در موفقیتها یا شکستها تاثیرگذار است؟
صرف نظر از جنسیت، سن، امکانات و تحصیلات همه برنامهریزیها برای دستیابی به موفقیت و طی مسیر ابتدا در ذهن اتفاق میافتد. ابتدا ذهن برنامهریزی را شروع و مسیر انتخابی را طی کرده و بعد در واقعیت آن را عملی میکند. اگر فردی در ذهن تصمیم بگیرد با انگیزه و موفق پیش برود در واقعیت نیز دقیقا به همان نتیجه خواهد رسید.
قدرت ذهن از آن مواردی است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد و اگر هم کسانی روی آن کار میکنند خیلی مبتدی و پیش افتاده است. به نظرتان چطور میتوان ذهن را تقویت کرد که طور دیگری فکر کرده و از چارچوبهای رایج و عمومی عبور کند؟
اگر همه آدمها به آرزوها و اهداف خود ایمان و اعتقاد قوی داشته و در ذهنشان آن را برنامهریزی کرده و مرتب تمرین کنند به مرور ذهن قوی شده و یاد میگیرد که قوی و موفق باشد. تکنیکهای علمی زیادی برای تقویت ذهن و برنامه ریزی برای موفقیت ارائه شده که میتوان از آنها استفاده کرد.به نظرم بهترین راه موفقیت این است که ابتدا فرد با خودش قول و قرار گذاشته و به خودش قول دهد که از همه توانش برای رسیدن به هدف استفاده کند.باید هرروز و هر ساعت روی این هدف کار کرده و برای آن برنامهریزی کرد. این برنامهریزی برای هدف کاملا شخصی و تصمیم فردی است و هیچ ارتباطی به امکانات ندارد، همه ما آدمهایی را میشناسیم که متولد و بزرگ شده روستا هستند اما خیلی رشد کرده و موفقیتهای چشمگیری به دست آوردهاند که حتی از تصور شهریهایی که کلی امکانات دارند هم خارج است.موفقیت، تصمیم فردی است و زمانی اتفاق میافتد که فرد در ذهنش تصمیم نهایی را بگیرد و برای آن سرمایهگذاری شخصی کند.آگاهی دادن به افراد درباره قدرت ذهن و تصمیم برای موفقیت میتواند از خانواده و مدارس شروع شود. آدمها باید از همان کودکی یاد بگیرند که مثل یک آدم موفق فکر و زندگی کنند. به نظرم یک مادر از همان زمان بارداری میتواند راه و رسم موفقیت را به بچهاش یاد بدهد و روی تفکر و اراده او کار کند. تکنیکهای آموزشی در کشور ما باید بهروز شود، اتفاقی که کم رخ میدهد. ما نمیتوانیم با آموزشها و تکنیکهای تاریخ مصرف گذشته، آدمهای برنده و موفق تحویل جامعه بدهیم.
همه انسانها به روشهای مختلف دنبال حال خوب هستند. مسابقات ورزشی هیجان زیادی دارد، سطح هیجان و ترشح آدرنالین چقدر میتواند حال آدمها را خوب کند؟
هر نوع فعالیتی که انسانها انجام میدهند باعث ترشح هورمونهایی در بدن میشود. آدرنالین یکی از هورمونهایی است که به شادی و هیجان مربوط است، هر چقدر فعالیتهایمان را بیشتر کنیم- چه فکری و چه جسمی- کیفیت زندگیمان بهتر میشود. مدارس، دانشگاهها و باشگاههای ورزشی و...میتوانند برای این موضوع برنامهریزی داشته و جوانان، میانسالان و حتی سالمندان را به تحرک بیشتر وادار کنند. در کشورهایی که روی این موضوع کار و سرمایهگذاری میشود، افرادی که وارد دوره سالمندی میشوند، سرحال و پرتحرکند و به بهداشت روحی و روانی خود توجه دارند اما در کشورهای دیگر از جمله کشور ما بیشتر افراد به سن 60، 65 که میرسند احساس میکنند عمرشان تمام شده! این به دلیل کمتحرکی است که باعث بیانگیزگی میشود. شاید گاهی شرایط جامعه و خانواده باعث شود که فرد خموده و بیتحرک شود اما این دوره باید کوتاه باشد و فرد بسرعت این دوره را ترک کند.آدمها نباید به خودشان مجوز بدهند که برای مدت طولانی در پیله یاس و ناامیدی بمانند. ماندن در پیله باید کوتاهمدت باشد و بعد مثل پروانه باید پیله را ترک کرد و پرواز کند، زیباییها را ببیند و شادی را درک کند. اگر چنین نباشد ما محکوم به فنا هستیم.
شرایط امروز جامعه ما کمی دشوار شده و هر کدام از ما این سختی را به نوعی تجربه میکنیم، به نظرتان وقتی شرایط سخت میشود ما میتوانیم به خودمان مجوز بیحوصلگی، عصبیت و ... بدهیم؟
واقعیت این است که در تمام دنیا و حتی کشورهای بهظاهر پیشرفته و مرفه، آدمها با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. ما هم به تناسب شرایط در کشورمان مشکلاتی داریم. معتقدم زندگی همواره آدمها را به چالش میکشد و قرار نیست شرایط همیشه باب میل ما و راحت باشد. اگر قرار باشد دست روی دست بگذاریم و با یاس و ناامیدی روزگار بگذرانیم شرایط بهتر که نمیشود، بدتر هم خواهد شد، حداقل این شانس را به خودمان بدهیم که به خود و اطرافیانمان کمک کنیم.ما هنوز شانس این را داریم که به صورت رایگان در دل طبیعت گردش کنیم، هنوز میتوانیم به صورت رایگان شاد باشیم و اعضای خانواده و دوستانمان را شاد کنیم و با آنها رابطه خوبی داشته و از آنها انرژیهای خوبی بگیریم. همه اینها را قدر بدانیم و بیخود و بیجهت نق نزنیم و مدام از شرایط شاکی نباشیم.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد