مقطع حساس‌کنونی

مکالمه عجیب مترسک و کلاغ

روزی در مزرعه‌ای که به‌رغم شرایط زنونابین اقتصـــــــادی و برخلاف سیاه‌نمایــــــــی‌هــــــــای رســــــانه‌های بیگانـــه، سرشــــار از محصول و برکت بود، مترسک رو به کلاغ کرد و گفت: «ای کلاغ، مرا می‌بینی؟ من مغز ندارم. سرم پر از پوشال است.»
کد خبر: ۱۱۸۹۴۰۱

کلاغ رو به مترسک کرد و گفت: «ای مترسک، اگر مغز نداری چطور فهمیدی من کلاغم؟ اساسا اگر مغز نداری پس چطور حرف می‌زنی؟»
مترسک گفت: «نمی‌بینی که خیلی از آدم‌ها هستند که بدون این‌که مغز داشته باشند ساعت‌ها حرف می‌زنند و آسمان را به زمین و زمین را به ریسمان و مجددا ریسمان را به آسمان می‌بافند؟ مگر چی من از آنها کمتر است؟»
کلاغ گفت: «می‌بینم. آیا با این حرف می‌خواهی به افراد جامعه نقد وارد کرده و یک متن فکاهی را به یک متن طنز تبدیل کنی؟»
مترسک گفت: «ای کلک، درست فهمیدی.»
وی افزود: «خود تو چی؟ تو که آدم نیستی، پس چطور حرف می‌زنی؟»
کلاغ گفت: «من حرف نمی‌زنم، من قار قار می‌کنم.»
مترسک گفت: «پس این حرف‌ها که تا الان زدی چی بود؟»
کلاغ گفت: «ها. به راستی که اگر تو مغز داشتی می‌فهمیدی اینها که گفتم حرف نبود، بلکه قار قار بود.»
مترسک گفت: «اوه چه زیبا. من این مکالمه را ضبط کرده‌ام. اجازه می‌دهی نسخه‌ای از آن را پس از پیاده‌سازی در کانالم در پیام‌رسان داخلی درج کنم؟»
کلاغ گفت: «قار قار و سپس خاموش شد!»

امید مهدی‌نژاد

طنزنویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها