جام‌جم آنلاین از صفر تا صد بحران فرانسه گزارش می‌دهد؛

جلیقه زردها و دومینوی نظام سرمایه‌داری

ماجرا از یک کمپین اینترنتی آغاز شد که طی آن یک راننده زن فرانسوی در فیس‌بوک پویشی اعلام کرد تا مردم نامه اعتراضی نسبت به افزایش مالیات قیمت سوخت را امضاء کنند.
کد خبر: ۱۱۷۹۶۵۰
جلیقه زردها و دومینوی نظام سرمایه‌داری

جام جم آنلاین: بر اساس قانون جدیدی که تا چند ماه دیگر اجرای می‌شد قرار بود بر اساس تعهد دولت فرانسوی در پیمان پاریس برای کاهش گازهای گلخانه‌ای مالیات بر مصرف بنزین و گازوئیل به نسبت استفاده افراد از 10 سنت تا 2 الی 3 یورو در هر لیتر افزایش پیدا کند.

آغاز تجمعات جلیقه زردها

این کمپین که در ابتدا فقط توانسته‌ بود نظر حدود هزار نفر را جلب کند بعد از پخش گزارش خبری یکی از شبکه‌های محلی فرانسه که این پویش فیس‌بوکی را معرفی کرده بود آرام‌آرام موردتوجه قرار گرفت و تبدیل به کمپینی میلیونی شد و بعدازآن بود که شرکت‌کنندگان در این پویش تصمیم گرفتند اعتراضات خود را از فضای مجازی خارج کنند و دست به تجمع بزنند.

در ابتدا این تجمعات در پمپ‌بنزین‌های محلی انجام می‌شد و شرکت‌کنندگان در آن در خصوص نگرانی از فشاری که با افزایش قیمت سوخت بر زندگی فرانسوی‌ها مخصوصاً در بخش‌های خارج از شهر وارد می‌شود گفت‌وگو می‌کردند؛ در ادامه اما این تجمعات به خیابان‌های اصلی پاریس هم کشیده شد و تجمع‌کنندگان جلیقه زرد را به‌عنوان نماد اعتراضی خود انتخاب کردند.

بر اساس قوانین رانندگی در فرانسه همه شهروندان این کشور موظف هستند جلیقه زردی در ماشین خود داشته باشند تا در صورت خراب شدن اتومبیل با پوشیدن این جلیقه از حوادثی که ممکن است به دلیل توقف آن‌ها در حاشیه جاده‌ها ایجاد شود پیشگیری کنند، حال جلیقه زردها می‌خواهند اعلام کنند که با افزایش مالیات‌ها دیگر نمی‌توانیم بنزین و گازوئیل بزنیم و اتومبیل‌های ما کنار جاده مانده است.

ورود سیاسیون فرانسوی به جنبش جلیقه زردها

در شرایطی که بر اساس نظرسنجی‌ها حدود 70 درصد از فرانسوی‌ها از جنبش جلیقه زردها حمایت می‌کردند، سیاسیون مخالف مکرون ازجمله مارین لو پن ملی‌گرا و ژان لوک ملانشن سوسیالیست سعی کردند براین اعتراضات سوار شوند و با طرفداران خود به این تجمع پیوستند، در این شرایط اگر افزایش قیمت سوخت دلیل آغاز اعتراضات بود دو هفته بعد دیگر مکرون و سیاست‌ها دولت او تبدیل به موضوع اصلی اعتراضات شده بود و محبوبیت مکرون هم به یک‌سوم محبوبیت معترضین کاهش پیدا کرد؛ هرچند برخی از موافقان مکرون هم در میان جلیقه زردها حضور دارند و اکنون فقط منتقد سیاست‌‌های سوختی یا ریاضتی او هستند اما بخش زیادی از جلیقه‌زردها هم باسیاست‌های اتحادیه اروپاگرایانه او مخالف‌ند و به همین دلیل است که شعار فرگزیت (خروج فرانسه از اتحادیه اروپا) مانند برگزیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) سر‌دادند.

احتمالات درباره کاهش اعتراضات جلیقه زردها

هرچند کارشناسان با توجه به وعده‌های دوشنبه‌شب مکرون در خصوص افزایش حداقل دستمزد و کاهش مالیات‌ها، پیش‌بینی می‌کنند در روزهای آینده شاهد اعتراضات کمتری خواهیم بود اما به نظر نمی‌رسد این کمتر شدن اعتراضات بتواند برای مدت‌زمان زیادی ادامه پیدا کند. اکنون مکرون به دنبال این است که با دادن‌ وعده‌های جذاب در کشور آرامش ایجاد کند و وقتی فضا آرام‌تر شد به سیاست‌های ریاضتی خود باز‌گردد. مکرون به سیاست‌های اتحادیه اروپا و توافق پاریس متعهد است و براین اساس یا باید به تعهدهای ریاضتی خود عمل کند و یا مانند ترامپ از آن‌ها خارج شود که مسیر دوم با ذات مکرون مخالف است، در این شرایط می‌توانیم در ماه‌های آینده منتظر بازگشت سیاست‌های ریاضتی و به همراه آن اعتراضات جدید فرانسوی‌ها باشیم.

فضاسازی دولت فرانسه برای سرکوب جلیقه زردها

با ظهور اولین اعتراضات وزیران مکرون سعی کردند با مرتبط کردن معترضین به نئوفاشیست‌ها آن‌ها را بی‌اعتبار کنند و در همین روزها وزیر کشور فرانسه ضمن برابر دانستن جنبش جلیقه زردها با گروه‌های راست افراطی مدعی شده بود که اعضای این جنبش با فراخوان مارین لوپن به خیابان آمده‌اند تا دست به تخریب و حمله به مؤسسات خصوصی و دولتی بزند، او این جنبش را با حوادث شش فوریه سال 1936 و اوج‌گیری فاشیسم در آلمان و اروپا و مانور فاشیست‌ها در خیابان‌ها مقایسه کرد؛ با این حال اکنون‌که فضا به سمت آرام شدن پیش‌ می‌رود حتی رهبر سوسیالیست‌های فرانسه پیام می‌دهد که مردم باید با پلیس همکاری کنند تا بتوانند افرادی که دست به خرابکاری می‌زنند را دستگیر کنند، در همین فضا و بعد از سخنرانی مکرون هم یکی از خبرنگارهای فرانس 24 توئیت می‌زند حالا که مکرون همه اشتباهات خود را پذیرفته و عذرخواهی هم کرده اگر جلیقه زردها بخواهند به تظاهرات خود ادامه دهند نشان می‌دهند ضد مردم هستند.

همه این فضاسازی‌ها نشان می‌دهد که دولت فرانسه اکنون به دنبال تفرقه انداختن بین تظاهرکنندگان است و می‌خواهد اتفاقات آینده را سیاسی و دست‌پرورده دشمنان مکرون مانند ماری لو پن یا ملانشن بداند.

از بحران فرانسوی‌ تا تراژدی اروپایی

مکرون که توسط برخی از کارشناسان به عنوان اوبامای فرانسه معرفی شده بود بعد از ناامیدی مردم این کشور از سارکوزی راست‌گرا و وضعیت اقتصادی فاجعه‌بار اولاند چپ‌گرا آخرین امیدی آنها بود که وعده داد ساختار قدیمی را بر هم می‌ریزد و تغییر و تحول بنیادی ایجاد می‌کند بااین‌حال مکرون هم وضعیت قبلی را تکرار کرد و با وضع مالیات‌هایی جدید در حال کاهش شدید قدرت خرید فرانسویان است.

در این میان بحران فرانسوی در حال نمایان کردن بحرانی بزرگ‌تر برای اروپا و همچنین نظام سرمایه‌داری هم هست؛ اکنون موضوع مهم این است که ماری لو پن به‌عنوان نماد ملی‌گرایی، ضدیت با اتحادیه اروپا و در بعضی از جاها حتی ضدیت با آمریکا است بحران اخیر را وضعیت مناسبی برای نشستن بر صندلی ریاست جمهوری فرانسه می‌بیند؛ لوپن که در انتخابات اخیر نزدیک 35 درصد رای کسب کرده بود اگر در انتخابات بعدی تنها بتواند 10 درصد از آرا مکرون را که الآن بشدت کاهش پیداکرده بدست بیاورد، می‌تواند با وارد شدن به مرحله دوم انتخابات با سوسیالیست‌هایی که بعد از اولاند در موضوع ضعف قرار دارند ائتلاف کند و به‌عنوان اولین زن بر صندلی ریاست‌جمهور فرانسه تکیه بزند البته الآن هم ملانشن رهبر سوسیالیست‌های فرانسه با طرفداران خود در جنبش جلیقه زردها در کنار ملی‌گراها و لو پن ایستاده‌اند و ادامه پیدا کردن این ائتلاف تا 3 سال دیگر می‌تواند، لوپن را رئیس‌جمهور بعدی فرانسه کند؛ با انتخاب لوپن به‌عنوان رئیس‌جمهور فرانسه باید منتظر بود تا او یکی از مهم‌ترین شعارهای انتخاباتی خود یعنی فرگزیت را به رای بگذارد.

بازگشت ملی‌گرایی به اروپا

این روزها اوضاع اروپا هر بیشتر در حل وخیم شدن است و مهاجران و افزایش مالیات‌ها روزبه‌روز وضعیت اقتصادی مردم اروپا را بیشتر در تنگنا قرار می‌دهند؛ باوجوداینکه ملی‌گرایی در اروپا بسیار قوی است اما بعد از جنگ جهانی دوم آن‌قدر از جریان ملی‌گرایی آلمان هراس ایجادشده بود که چسب وحدت توانست کشورهای اتحادیه را کنار هم جمع کند با این حال شرایط جدید موجب شده تا دوباره اختلافات قدیمی بازگردند مثلاً اکنون فرانسه و آلمان با یکدیگر برسر استراسبورگ مشکل مرزی دارند و آلمانی‌ها این منطقه را اشتراشبورگ و بخشی از خاک خود می‌دانند یا مثلاً فرانسوی‌ها در ‌جوک‌های خود بلژیکی‌ها را که مظهر و پایتخت اتحادیه اروپا هستند مورد تمسخر قرار می‌دهند.

بعد از جنگ جهانی دوم اروپایی بدنبال این بودند که به‌جای مفهوم شهروند آلمان، فرانسه، انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی مفهومی به نام شهروند اروپایی ایجاد کنند و حتی حدود یک دهه پیش برای تشکیل ایالات‌متحده اروپا رأی‌گیری هم انجام شد که اولین ضربه به آن را از مردم فرانسه خوردند و مردم این کشور به نظرسنجی رأی منفی دادند؛ حال نه تنها ایالات‌متحده ایجاد نمی‌شود بلکه در کشورهای اروپایی این ایده مطرح شده تا اختیاراتی که به اتحادیه داده‌اند را پس بگیرند و در حال تبدیل آن به یک اتحادیه نمادین هستند.

شکست سه‌پایه اروپا

اتحادیه اروپا کلا سه‌پایه داشت، پایه سیاسی آن انگلستان بود که با برگزیت خارجی شد، پایه فرهنگی آن فرانسه است که در وضعیت بحرانی قرارگرفته‌ و پایه اقتصادی آن هم آلمان است که در دوران گذار از مرکل به کارن باوئر است؛ در مورد انگلستان ترزا می نخست‌وزیر این کشور بعد از توافق نسبی با اتحادیه اروپا برای خروج از آنجایی که احتمال می‌داد توافق انجام‌شده در مجلس این کشور رأی نیاورد طرح خود را برای رایزنی بیشتر با نمایندگان پس گرفت بااین‌حال کارها انجام‌شده و با توافق یا بدون توافق انگلستان فروردین ماه از اتحادیه اروپا خارج خواهد شد، از طرف دیگر در آلمان مرکل که نماد استواری سیاست در اروپا بود به دلیل مخالفان زیادی که پس از شکست اخیر حزب دموکرات مسیحی در انتخابات ایالتی پیدا کرده مجبور شد بعد از 13 سال از دبیر کلی حزب کناره‌گیری کند و حالا قرار است کارن بائر جانشین او شود، جانشینی که هرچند اعضای حزب سعی می‌کنند او را نماینده مرکل نشان دهند ولی تفاوت زیادی با بانوی آهنین آلمانی‌ها دارد و قدرت آلمان در حال انتقال به فرد ضعیف‌تری است که نه می‌تواند این کشور را مانند مرکل مدیریت کند و نه به نظر می‌رسد مانند او برای اتحادیه اروپا ارزش قائل است البته باید توجه داشت که اختیار آلمانی‌ها برای فاصله گرفتن از اروپا بسیار کمتر از بقیه کشورهاست؛ آلمانی‌های محاصره شده بعد از جنگ جهانی دوم اکنون به‌عنوان گاو شیرده اروپا شناخته می‌شوند، زمانی که یونان کسری بودجه دارد این آلمان است که باید آن را جبران می‌کند و وقتی اروپا می‌خواهد مهاجر بپذیرد این آلمان است که باید بیشتر از همه آن‌ها را بپذیرد؛ در مجموع وضعیت کنونی اروپا مانند دومینو سقوطی است که از انگلیس آغازشده و به‌نوبت فرانسه و آلمان را هم فرو خواهد ریخت و حتی می‌تواند تمام نظام سرمایه‌داری را هم متأثر کند.

رسیدن دومینوی سقوط به بیخ گوش نظام سرمایه‌داری

باید به این نکته توجه داشت که هرچند نظام سرمایه‌داری با کشورهای سرمایه‌دار متفاوت است اما قابل انتظار است که با ضعیف شدن کشورهای سرمایه‌دار این نظام هم فروبپاشد؛ هرچند شعار ترامپ مبنی براینکه دوباره آمریکا را بزرگ کنیم ازاین‌جهت درست به نظر می‌رسد که بقیه روسای جمهور این کشور، ایالات‌متحده را به نفع نظام سرمایه‌دار تضعیف می‌کردند ولی روشی که ترامپ برگزیده هم به معنای تضعیف نظام سرمایه‌داری و نقض قوانین تجارت جهانی است؛ روشی که در زمان ریاست جمهوری دوگل در فرانسه با تقویت ملی‌گرایی و سرپیچی از فرامین آمریکا برای تضعیف فرانسه به نفع اتحادیه اروپا انجام شد و آمریکایی‌ها با ایجاد جنبش دانشجویی سال 1968 علیه رئیس‌جمهور فرانسه او را سرنگون کردند تا فرانسه هم یکی از محورهای سرمایه‌داری باقی بماند.

ترامپ که اکنون به دنبال امتیاز گرفتن از کشورهای اروپایی است تضعیف جایگاه فرانسه را به نفع خود می‌داند و به همین از اعتراض فرانسوی‌ها به افزایش مالیات بر سوخت‌های فسیلی که قرار بود بر اساس توافق پاریس اجرایی شود حمایت می‌کند، او که خود از توافق پاریس خارج‌شده است سعی می‌کند از آب گل‌آلود اعتراض مردم فرانسه برسر مالیات‌های توافق‌نامه پاریس ماهی خود را صید کند و به دنبال همراه کردن فرانسوی‌ها باسیاست‌های ایالات‌متحده است.

نظریه فروپاشی نظام سرمایه‌داری تا 2050

باوجوداینکه برخی از تحلیل‌ها سعی دارد نشان دهد با ضعیف شدن لیبرال‌ها در فرانسه، سوسیالیست‌ها در این کشور قوت خواهند گرفت ولی واقعیات صحنه نشان می‌دهد که مردم این کشور در حال حرکت به سمت راست ملی‌گرا هستند و در میان هرچند ممکن است سیاست‌های لیبرالی آن‌ها حفظ شود ولی این لیبرالیسم دیگر نظام سرمایه‌داری نیست بلکه سیاست‌هایی برای تقویت داخلی فرانسه خواهد بود و در این شرایط دیگر امکان توافق بر اساس بازار با اروپا وجود نخواهد داشت و حتی ممکن است در آینده نزدیک شاهد احیای فرانک یعنی واحد پولی فرانسه باشیم که این می‌تواند آغاز تحقق نظریه‌ فروپاشی نظام سرمایه‌داری تا سال 2050 باشد که از طرفی برخی نظریه‌پردازان ازجمله نائومی کلاین مطرح شده است، موضوعی که اکنون نظام سرمایه‌داری در سوی دیگر اقیانوس اطلس هم با آن درگیر است و رئیس‌جمهور ایالات‌متحده در حال تقویت سرمایه‌داری داخل محور است.

هرچند مخالفت با نظام سرمایه‌داری گلوبالیستی که در میان جمهوری‌خواهان ایالات‌متحده طرفدار بیشتری دارد اوضاع آمریکایی‌ها را بهبود می‌بخشد ولی اوضاع نظام سرمایه‌داری را بدتر از قبل خواهد کرد و در بلندمدت تأثیر خود را بر کشورهای سرمایه‌دار ازجمله ایالات‌متحده خواهد گذاشت؛ این سیاست را می‌توان ادامه دکترین برژینسکی دانست که معتقد بود آمریکا به‌جای اینکه رئیس جهان باشد باید رهبر جهان شود، یعنی به‌جای اینکه آمریکا خودش همه هزینه‌های نگهداری نظام سرمایه‌داری را بدهد باید مثلاً 60 درصد هزینه‌ها را خودش و 40 درصد بقیه را در میان دیگر کشورها توزیع کند و بر همین اساس است وقتی در سال 2008 شرایط بحران مالی ایجاد می‌شود با مدیریت آمریکا بقیه کشور و در رأس آن‌ها چین به‌اصطلاح کمونیست برای اینکه منافع خود از نظام سرمایه‌داری را از دست ندهند مجبور می‌شوند هزینه نجات دولت‌های سرمایه‌دار از بحران را پرداخت‌ کنند.

انتخابات پارلمان اولین نمود فروپاشی نظام سرمایه‌داری

هرچند ترامپ و گروه او در کاخ سفید این نظریه که سیاست‌های او در بلندمدت موجب تضعیف نظام سرمایه‌داری جهانی است را قبول ندارند ولی اکنون شاهد نتایج این سیاست‌ها در فرانسه و آغاز اعتراضات جلیقه زردها در بلژیک هستیم که به شکل دومینووار در حال حرکت برای فروپاشی نظام سرمایه‌داری گلوبالیستی یا تعریف فریدمنی اقتصاد هستند و احتمالاً اولین نتایج آن را در انتخابات پارلمان اروپا که اردیبهشت‌ماه سال آینده برگزار خواهد شد می‌توان دید.

حال تخمین زده می‌شود از میان 751 کرسی نمایندگی پارلمان اروپا بین 200 تا 250 کرسی آن به افراد ملی‌گرا برسد که این به معنای تشکیل اقلیت قدرتمند ضد اتحادیه اروپا داخل بخش قانون‌گذاری اتحادیه اروپاست و این اقلیت می‌تواند موجب به‌هم‌ریختگی در سیاست‌های اتحادیه اروپا شود.

ایران و سراب کانال مالی اتحادیه اروپا

کارشناسان معتقدند در شرایطی که اوضاع اتحادیه اروپا هرروز بی‌ثبات‌تر از روزهای قبل می‌نماید، ایران باید سعی کند به‌وسیله‌ کانال‌های مالی مستقل با هریک از کشورهای اروپایی یا غیراروپایی مسیر مستحکمی مجزا از نظام اتحادیه اروپا برای خود ایجاد کند که البته به دلیل ترس از تحریم‌های آمریکا احتمالاً برخی از کشورها هم موافق آن نخواهند بود بااین‌حال کشورهایی که نیازمند کالایی از ایران هستند طبیعتاً مجبور خواهند بود شرایط را برای فضای بدون کانال مالی اروپا نیز آماده کنند، مثلاً اگر فرانسه نفت ایران را می‌خواهد یا اگر اسپانیا نیاز به زعفران ما دارد باید کانال مالی دوطرفه‌ای را برای دور زدن تحریم‌های آمریکا ایجاد کند البته باید توجه داشت که در فضای اروپا کشورهای شرقی این قاره مانند کرواسی و آلبانی آماده سرمایه‌گذاری و همچنین کمک گرفتن و کمک دادن برای همکاری هستند و وقتی در تجارت دوجانبه منافع آن‌ها تأمین ‌شود حاضر خواهند بود ریسک مبادلات دوجانبه با ایران در برابر آمریکا را هم بپذیرند کما اینکه اکنون چین هم به دلیل منافع زیادی که از مبادله با ایران دارد امکان تجارت بزرگ‌ترین شرکت مخابراتی خود یعنی هوآوی با ایران را فراهم کرده و زمانی هم که کانادایی‌ها به درخواست آمریکا معاون این شرکت را به اتهام همکاری با ایران دستگیر می‌کنند بجای قطع روابط با ایران، کانادایی‌ها را برای آزادی تبعه خود تحت‌فشار قرار می‌دهد.

هرچند همه کشورها مانند چین نیستند ولی می‌توان با ایجاد کانال‌های اختصاصی با بسیاری از کشورها روابطی را در سطوح مختلفی ایجاد کرد، همکاری‌هایی که پیش‌ازاین هم وجود داشته است مثلاً ایران در بلاروس کارخانه خودروسازی داشت که درفروش سمند موفق عمل می‌کرد و یا تراکتورسازی تبریز در ونزوئلا مشغول بود ولی همه این‌ها به‌موجب بی‌تدبیری‌هایی متوقف‌شده و نیاز به تدبیر جدیدی دارد.
نکته پایانی اینکه به نظر می‌رسد هرچند آقای ظریف در آخرین کتاب خود با عنوان دوران گذار روابط بین‌الملل در جهان پساغربی اثبات می‌کنند که دیگر دوران تک‌محوری بودن آمریکا تمام‌شده و باید به سمت کشورهای جهان سوم و آفریقایی رفت اما در دوران مسئولیت خود در عمل برعکس این موضوع عمل کرده‌اند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها