
با خود فکر کرد که با این وجود نخواهد توانست هیچ کفشی بدزدد. در نتیجه کنار یکی از عابدان نشست و گفت: «عابدجان، سلام. آیا میدانی من دوست دارم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم، تا اینکه در معبد باشم و به کفشهایم فکر کنم؟» عابد گفت خیر! و مشغول ادامه کارش شد.
عبادتش که تمام شد بار دیگر رو به او کرد و گفت: «عابدجان، آیا میدانی با کفش عبادت قبول نمیشود.»
عابدجان گفت: «بهجایش کفش با عبادت قبول میشود.»
شخص گفت: «چی؟»
عابدجان گفت: «پیچپیچی. من خودم یک مفسد اقتصادی کلان هستم و این عبادت هم که میبینی، محض ریا انجام میدهم. تو میخواهی کفش مرا بدزدی؟ بدهم همینجا اعمال قانونت کنند؟»
دزد گفت: «خیر قربان.» و بالکل خاموش شد!
امید مهدینژاد
طنزنویس
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است