گفت‌وگو با مسعود فروتن درباره اهمیت قصه‌گویی والدین

پدرها لذت قصه‌گویی را از دست ندهند

68 سالش است، اما هنوز اولین قصه‌ای که در کودکی شنیده را به یاد دارد؛ داستان «کدوی‌قِل‌قِل زن !» خواهرش؛ پریچهر آن را برایشان تعریف کرده و مسعود فروتن چقدر این قصه را دوست دارد.قصه‌ای که روایت‌های مختلفی از آن وجود دارد و چندین نسل از ایرانی‌ها آن را شنید‌ه‌اند و هر کدام برداشتی از آن دارند اما نکته جالب این‌جاست که همه آنهایی که کدوی قل قل زن را شنیده‌اند، جزئیات آن را به یاد دارند و جالب‌تر این که همه آدم‌بزرگ‌ها آن را برای بچه‌های خود بازگو می‌کنند، مثل دینی که باید ادا شود این داستان هرگز به پایان نرسد.
کد خبر: ۱۱۶۷۶۸۹

از مسعود فروتن میپرسم به نظرتان این قصه ریشه ایرانی دارد؟ به نظرم ساختار و شخصیتها و اتفاقاتی که برای پیرزن قصه رخ میدهد زیاد بافت ایرانی ندارد؟ در جوابم میگوید:« نمیدانم تا حالا به این موضوع فکر نکردهام اما ایرانی بودن یا نبودنش مهم نیست، مهم این است که آن را به خاطر دارم و یادم هست خودم برای دخترم آن را تعریف کردم و کتابش را هم برایش خریدم و هنوز آن را دارد.خواهرم؛ پریچهر آن زمانی که هنوز رادیو وارد خانهها نشده بود برای اینکه ما را سرگرم کند، جمعمان میکرد توی یک اتاق و برایمان قصه میگفت.قصههایش ما را به دنیایی میبرد که دوستاش داشتیم و با دنیای واقعی فرق داشت.»

قصهگویی از آن پدیدههایی است که برای همه مردم جذاب است، فرق نمیکند مرد باشی یا زن، بچه باشی یا آدمبزرگ.با سواد باشی یا کم سواد، اسم قصه که میآید، ذهن و قلبت مکثی میکنند تا ببیند ماجرا چیست.مختص ما ایرانیها هم نیست که شهرزاد قصه‌‌گویی داریم که جهانی است ! جشنواره قصهگویی یکی از آن مکثهایی است که باعث شد به مسعود فروتن تلفن کنم و با او درباره قصهگویی همصحبت شوم.این مجری و گوینده رادیو و تلویزیون سابقه زیادی در قصهگویی دارد و این روزها در رادیو صبا برنامه قصهگویی را اجرا میکند.هر چند از این که برگزارکنندگان جشنواره قصهگویی کانون پرورشی، خبری از این جشنواره به او ندادهاند دلخور است اما قصهگویی و رواج این فرهنگ قدیمی ایرانی را یکی از کارهایی میداند که باید به آن توجه شود چون در رشد شخصیتی بچهها تاثیر زیادی دارد.او در این باره میگوید:« قدیمها، قصهگو بچهها و حتی آدمبزرگها را دور هم جمع میکرد و برایشان قصه میگفت. همین کافی بود تا بچهها از همان دوران گروهی زندگی کردن را یاد بگیرند.الان بیشتر خانواده‌‌ها تک فرزند هستند و خانهها خلوت است اما به نظرم باز هم باید مادرها برای بچههایشان قصه بخوانند و تاکیدم بر این است که داستان را از روی کتاب کاغذی بخوانند، چون کتاب رابط آدمی با طبیعت است.وقت داستانخوانی دست کودک خود را بگیرند چون باعث ارتباط محکمتر بین بچه و مادر میشود.مادر پناهگاه و تکیهگاه بچه است و هر چه این تکیهگاه محکمتر باشد، بچه احساس بهتری پیدا میکند.»

از فروتن میپرسم یعنی پدرها لازم نیست این رفتار خوب را تجربه کنندو به فرزندانشان نزدیکتر شوند؟ میگوید:« اتفاقا پدرها با قصهگویی میتوانند رابطه زیباتر و صمیمیتری با فرزند خود برقرار کنند.خودم همیشه برای دخترم قصه میخواندم، آن زمان کتابهایی با نقاشیهای برجسته و سه بعدی برایش میخریدم که خیلی برایش جالب بود و همه آن کتابها را در انبار برایش نگه داشتهام.همان قصهگوییها باعث شد ارتباطم با دخترم خیلی صمیمی و خودمانی شود و زمانی که مادرش از ایران مهاجرت کرد، این صمیمیت خیلی به کارمان آمد. گاهی در کوچه و بازار، پدرانی را میبینم که نوزاد خود را داخل آغوشی گذاشتهاند و با خود حمل میکنند، این وسیله عالی است چون ارتعاش قلب پدر و بچه بههم نزدیک میشود و حال هر دو تای آنها را خوب میکند.ما که بچه بودیم، خواهر یا مادرمان ما را با پارچهای به پشت خود میبستند ! اما آغوشی خیلی بهتر است.»

مسعود فروتن لحن مهربانی دارد و یکی از دلایلی که منصور ضابطیان او را برای قصهخوانی در برنامه رادیو هفت انتخاب کرد، همین لحن مهربان بود.فروتن درباره لحن قصهگو میگوید:« کسی که قصه میخواند یا قصه میگوید یعنی آنقدر صبور و مهربان است که حاضر است وقت بگذارد و برای دیگران داستانی را تعریف کند تا حال آنها را خوب کند.پس این آدم حتما لحن مهربانی هم دارد چون آدمهای صبور معمولا لحن آرامی دارند برای همین به دیگران آرامش میدهند و یکی از اهداف مهم داستانها و قصهها همین القای آرامش است.»

قصه دو طیف را مجذوب میکند؛ بچهها و سالمندان ! بچهها که معمولا از روی کنجکاوی و سرگرمی پای قصهها مینشینند اما سالمندان چرا به این کار علاقه دارند و حاضرند برای آن وقت بگذارند؟ فروتن در پاسخ به این سوال میگوید:« برای اینکه سالمندان مثل بچهها از بندها و قیدها رها شده و به آسودگی رسیدهاند که مختص این دوره از عمر است.شنید‌‌هاید که میگویند آدم که پیر میشود دوباره به دوران کودکی برمیگردد؛ حتما سالمندانی را دیدهاید که مثل بچهها زودرنج اند یا زود قهر میکنند یا به سادگی میخندند به سادگی گریه میکنند و همه کارها را سر صبر و حوصله انجام می‌‌دهند انگار هیچ عجلهای ندارند.همه این ویژگیها باعث میشود که سالمندان هم مثل کودکان از شنیدن قصه لذت ببرند.اگر بچهها با شنیدن قصه، دنیای تازهای را تجربه میکنند، سالمندان چون زمختیهای ذهن و روان خود را سمباده زده و صاف و آرام کردهاند، پای داستان و قصه مینشینند تا آرامش را از این زاویه هم تجربه کنند»

مسعود فروتن در رادیو صبا قصه میگوید، اسم برنامهاش هست: « فامیل دور، فامیل نزدیک». او تاکید میکند که بهتر است قصهها از روی کتاب خوانده شود اما برنامههای رادیویی هم میتوانند نیاز مردم به شنیدن قصه را برآورده کنند.

رادیو سابقه زیادی در قصهگویی دارد، از همان ابتدا که این رسانه وارد ایران شد قصهگوهای خوب و کاربلدی مانند زندهیادان، صبحی مقتدی و حمید عاملی برای ایرانیها قصه تعریف میکردند و داستانهای آنها یکی از دلایل جذابیت رادیو در بین مردم بود.

فروتن با تاکید بر این که کاملا مخالف این است که تلفنهای هوشمند و نرمافزارهایی که روی آنها نصب میشود، جای قصهگویی پدر و مادرها را بگیرد، میگوید:« بچهها برنامههای تلویزیونی را بیشتر دوست دارند اما تلویزیون برای قصهگویی هنوز نتوانسته برنامهریزی خوب و عملی داشته باشد.

اما رادیو چون سابقه زیادی در این زمینه دارد، موفقتر عمل میکند.مثلا برنامه خانم نشیبا ( شب بخیر کوچولو) بین بچهها و آدم بزرگها طرفداران زیادی دارد.اینگونه از برنامهها میتوانند الگوهای خوبی برای برنامهسازی در رادیو و تلویزیون باشند.»

طاهره آشیانی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها