در شرایط فعلی اقتصادی سراغ بازیگران «اجاره‌نشین‌ها»، «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» و « یتیم‌خانه ایران» رفتیم و درباره مسائل اقتصادی و احتکار کالا حرف زدیم

موج سواران را پایین بکشیم!

لوازم بهداشتی و شوینده، برنج، قند، شکر، لوازم خانگی و... را کیلو کیلو می‌خرند و در جایی پنهان می‌کنند برای روز مبادا ! روز مبادایی که می‌گویند همین نزدیکی است! یاد هشت سال جنگ می‌افتم. آن روزها کودک بودم، جنگ بود، بی‌پولی بود، اما ناامیدی و خستگی تا این حد نبود که هرکسی جز خودش و جیب‌اش به هیچ چیز دیگر فکر نکند.
کد خبر: ۱۱۶۷۴۷۹

مردم و بعضی از کاسبان این روزها میترسند. میترسند که شاید مایحتاج اولیه زندگیشان گرانتر از قیمت فعلی شود و بنابراین تند و تند میخرند و احتکار میکنند. احتکاری که اتفاقا گرانی را بیشتر و اقتصاد ضعیف مان را ناسورتر میکند.

پدیده احتکار رفتاری است غیراخلاقی و غیرانسانی که از مصادیق بارز تجاوز به حقوق اجتماعی شهروندان به شمار میرود و در شرایط امروز ایران ایجاب میکند با محتکران کلان اقتصادی برخورد قاطع شود. کسانیکه که خواسته یا ناخواسته وضعیت را بد و بدتر میکنند.

با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی کشور و احتکاری که بعضا هیچ مبنایی جز حرص و طمع ندارد با رضا رویگری و حسین محب اهری به گفتوگو پرداختهایم. دو بازیگری که در دو اثری ایفای نقش کردهاند که بیارتباط به وضعیت این روزهای اقتصادی کشور نیست. حسین محب اهری در فیلم «جیببرها به بهشت نمیروند» نقش جیببری را بازی میکرد که به دلیل وضعیت نامناسب درآمدی و معیشتی به دزدی روی آورده بود. یک فیلم کمدی که در دهه 70 با استقبال زیادی هم روبرو شد. رضا رویگری هم از بازیگرانی است که در مجموعه به یادماندنی «اجارهنشینها» ایفای نقش کرده است. مجموعهای که در زمان خود توانست تاحدی وضعیت قشر متوسط جامعه را بازنمایی کند.

دارو را احتکار نکنید

حسین محب اهری از دهه 60 تاکنون بازیگر است و تجربیات جالبی در این زمینه دارد. او با اشاره به وضعیت کنونی جامعه به جامجم میگوید: به نظرم در حال حاضر بیشتر از مشکلات اقتصادی، جو روانی ناشی از آن است که روی مردم تاثیر بدی گذاشته. این جو روانی هم ناشی از اخبار غلط و بشدت بزرگنمایی شدهای است که به مردم ما تزریق میشود. ما جنگ را پشت سر گذاشتیم و اگر خوب به تاریخ نگاه کنیم برهههای سخت کم نداشتیم، اما همه را پشت سر گذاشتیم. این روزها گذراست و ترس پیش از آن قطعا عذابآورتر از اصل ماجراست.

باید با متخلفان برخورد شود!

او میافزاید: بعضیها متاسفانه در این کشور همیشه موج سوارند و نبض بازار دستشان است. اینها در هر شرایطی جز جیبشان به هیچ چیز فکر نمیکنند که البته سودهای کلان هم میبرند. این وسط اما، طبقه متوسط جامعه که اطلاع جامعی از اقتصاد و سود و زیان ندارند با اخبار سطحی که به گوششان میرسد دست به کارهایی میزنند که بدتر باعث شکستشان میشود. در چنین شرایطی مسؤولان موظف هستند متخلفان بزرگ اقتصادی را شناسایی و از آنها مالیاتهای سنگین بدون بخشودگی بگیرند تا آنها متوجه شوند که هر کار خلافی مجازاتی دارد.

محب اهری در ادامه با اشاره به وظایف تکتک افراد جامعه میگوید: ما باید در مقابل مشکلات اینچنینی ایستادگی داشته باشیم، کمااینکه تا به حال داشتیم و خودمان باعث بدتر شدن اوضاع نشویم. اطمینان دارم که تا چند وقت دیگر این شرایط تمام میشود و قطعا حفظ آرامش و بیتفاوتی نسبت به این وضعیت بسیار تاثیرگذارتر خواهد بود تا تشویش و اضطراب.

اهری که خودش این روزها با بیماری دست و پنجه نرم میکند در ادامه به وضعیت نامساعد دارو و احتکارکنندگان این کالای اساسی اشاره کرده و میگوید: در چنین شرایطی میتوان کمتر خورد یا کمتر خرید کرد، ولی بیماری چیزی نیست که بتوان با آن کنار آمد. یعنی یک بیمار نمیتواند داروی حیاتیاش را کمتر استفاده کند. وزارت بهداشت باید تمام سعیاش را بکند که شرایط فعلی تاثیری بر دارو نگذارد. چون متاسفانه در این حوزه هم اشخاصی هستند که دارو احتکار میکنند.

او در پایان خاطرنشان میکند: فیلم جیببرها به بهشت نمیروند را حدودا 27 سال پیش بازی کردم و تنها چیزی که از آن فیلم در ذهنام باقی مانده همراهی تمام اعضای گروه با هم هست. آن فیلم در نهایت آرامش ساخته شد و هیچکدام از ما اجازه نمیدادیم مسائل پیش پاافتاده بیجهت بزرگ شود.

خودمان به خودمان رحم کنیم

رضا رویگری، بازیگر خوش صدا و خوش سیمایی است که انواع و اقسام نقشها را بازی کرده و البته این روزها به دلیل بیماریاش کمتر در این عرصه حضور دارد. او راجع به فعالیتهای اخیرش به جامجم میگوید: در حال حاضر برای بازی در فیلمی قرارداد بستم و فیلم «زهرمار» به کارگردانی جواد رضویان را به پایان رساندم. متاسفانه برای سن و سال ما که عمرمان را در این راه گذاشتیم کار کم است. اگر هم نقشهایی برای میانسالها نوشته شود به جای اینکه از خود بازیگران میانسال در این نقشها استفاده کنند، جوانها را گریم میکنند و به جای آنها مینشانند.

خواننده سرود معروف «ایران ایران» با توضیح شرایط خودش میگوید: من 57 سال است که در حوزه هنر مشغول فعالیت هستم و هیچ چیز ندارم. نه خانه، نه ماشین و نه حتی اجاره خانه. چرا مسؤولانی که وضعیت من و امثال من را که البته بسیار زیاد هم هستند، میبینند به وضعیت ما رسیدگی نمیکنند! چرا نظارتی بر تقسیم نقشها نیست؟ از این نظر میگویم تقسیم نقش که مثلا یک بازیگر در سال هفت هشت کار انجام میدهد و یک بازیگر هیچ. خب این وضعیت عادلانه است؟ 40 سال است که صدایم در خدمت این مردم است و کارهای فاخری انجام دادم که در خاطره تمام ایرانیها ثبت شده، اما این حال امروز من است! بعد از بیماری ام صدایم مشکل پیدا کرد و حتی قلموی نقاشی را هم دیگر نمیتوانم دست بگیرم. در حالیکه قبلا شاگرد نقاشی داشتم. تنها کاری که الان در توانم هست بازیگری است که آنهم میبینید وضعیت بازیگری در کشور ما به چه صورت است.

رویگری با اشاره به وضعیت این روزهای اقتصادی کشور و بعضی رفتارهای نابهنجار به جامجم میافزاید: ما از طرف جامعه بینالملل در تحریم و فشار هستیم و به جای اینکه در چنین شرایطی خودمان به خودمان رحم کنیم، بدتر میکنیم و با کارهایی مانند احتکار تیشه به ریشه خودمان میزنیم. قطعا اگر من به فکر شما نباشم و شما به فکر دیگری نباشی، از هم متلاشی میشویم و دود این از هم گسیختگی اول از همه به چشم خودمان میرود.

یادآوری تلخی از احتکار و خیانت

چند سال پیش فیلم «یتیمخانه ایران» به مقطعی از تاریخ کشورمان پرداخت که روایتگر یک رنج عظیم ناشی از احتکارها و خیانتهایی بود که به این مملکت وارد شد. زمانی که ابوالقاسم طالبی پیشنهاد این کار را به من داد و با فیلمنامه آشنا شدم، همزمان دو کتاب با این موضوع را هم مطالعه کردم و بعد از آن به شدت از چنین اتفاقی که برای مردم کشورمان افتاده بود، شگفت زده شدم. در ادامه در تمام طول تولید نیز همه عوامل حال و روز عجیبی داشتند و خوب نبودند. بارها و بارها اعضا گروه با همان اوضاع میگفتند که باید این کار را بسازیم تا کسانی که در جریان نیستند هم بدانند که زمانی چه بر سر مردم آمده است، از سوی دیگر تولید چنین اثری به مثابه یک ادای دین به گذشتگانمان بود.

بهت و ناباوری از جمله واکنشهایی بود که ما در هر قسمت از تولید کار که حدود هشت ماه زمان برد، در برابر روبهرو شدن با داستان بدترین اتفاقاتی که میتوانست برای یک ملت بیفتد، با آن مواجه بودیم، در این میان حتی مسائل و رویدادهایی وجود داشت که به احترام ایران و ایرانی بودنمان دلمان نمیآمد که آنها را به تصویر بکشیم و کارگردان هم از این موضوع پرهیز میکرد، در واقع به جز مواردی که در این اثر نمایش داده شد، اتفاقات دردناک و زشتتری وجود داشت که تیم تولید هم از انعکاس آن اکراه داشتند. به طور کلی آن روزها به سختی گذشت، در حالی که کار کردن در چنین پروژهای با لوکیشن عظیمی که داشت، غالبا لذتبخش است و هر کسی از حضور در آن باید خرسند میشد، اما هیچکدام از ما به خاطر خود قصه و نوع کار حال مساعدی نداشتیم. با این حال من فکر میکنم که تمام این سختیها نتیجه داد و توانست حال و هوای آن روزها و حسی که وجود داشت را به مردم و بیننده منتقل کند.

من با تمام وجود امیدوارم و دعا میکنم که چنین تلخی هیچ وقت برای هیچ ملتی تکرار نشود، در روایتهای مختلف میبینیم که بین 4 تا 12 میلیون نفر جانشان را به خاطر سیاست کثیف دولت بریتانیا در این مملکت از دست دادند و انشاءا... که برای هیچ دولتی این مساله اتفاق نیفتد. متأسفانه ما مردمی هستیم یا شدیم که از تاریخ عبرت نمیگیریم، تنها در لحظه زندگی میکنیم و نوک بینیمان را میبینیم، یعنی فقط به فکر منافع شخصی خودمان هستیم. این برای جامعهای که ادعای فرهنگ چندهزار ساله دارد، خیلی اتفاق دردناکی است و آرزوی من این است که هیچ وقت دوباره به آن تاریخ دردناکی که از آن عبور کردیم، نرسیم و گرفتار چنین اتفاقی به واسطه احتکارها و مسائلی که وجود دارد، نشویم. من امیدوارم مردمی که لیاقتشان از نظر وضعیت معیشتی، اقتصادی و دیگر موارد حتی در حوزه جایگاه جهانی بیشتر از این است، روزهای خوب را بزودی تجربه کنند.

پخش و نمایش آثاری مثل «یتیمخانه ایران» در این شرایط میتواند مثل یک تلنگر باشد، اتفاقا مدتی پیش که این اثر پخش تلویزیونی داشت، من کامنتها و بازخوردهای خوب و زیادی را گرفتم که مبنی بر یک هشدار و یادآوری اتفاقی که یک بار رخ داده است، بودند. امیدوارم که این کار بیشتر از این دیده شود و مردم عمیقتر آن را نگاه کنند تا نسبت به دولتهایی که به ظاهر خودشان را دوست این ملت میدانند، اما در باطن و اصلشان هیچ اتفاقی جز ظلم و خیانت را رقم نزدند، آگاهتر شوند، مسالهای که همیشه و در هر مقطعی وجود داشته و باید به آن توجه ویژه داشت.

اجارهنشینها

علی رستگار

سینما

اول توجهتان را جلب میکنیم به این یکی دو خط: «خانهای پر از مستاجر نیازمند تعمیرات اساسی است، اما بیتوجهی مباشر خانه که قصد تصاحب آنجا را دارد، باعث میشود باوجود تلاشهای ساکنان، کار از کار بگذرد و خانه بر سر ساکنانش فرو بریزد.» فکر و خیال بد نکنید و بر تاویل و تفسیرهای سیاه و بدبینانهای که هنگام مرور این سطور ابتدایی هم کمی تا قسمتی خط بطلان بکشید.

این خلاصه قصه فیلم «اجارهنشینها» ساخته داریوش مهرجویی است؛ اگرچه قصه فیلم در همان سالهای میانه دهه 60 روایت میشود و سنخیتی تمام و کمال با بخشی از گرفتاریهای طبقه متوسط شهری و آپارتمان نشینهای آن زمان داشت، اما مهرجویی فیلمسازی نیست و نبود که فیلمی تاریخ مصرف دار بسازد و نگاهی به قبل و بعد و بویژه آینده نداشته باشد. این یکی از خاصیتهای هر فیلمساز بزرگی است که فیلمهای خوبشان در هر زمان و مکانی قابلیت تماشا و ارجاع و تاویل و تفسیر دارد.

سوءاستفاده از مسؤولیت و موقعیت به طمع زر و مقام مربوط به دیروز و امروز نیست و معضلی ازلی و ابدی است و با عرض تاسف در همین ایران خودمان تا سر بچرخانید، چند عباس آقاسوپرگوشت (همان مباشر اجارهنشینها) حی و حاضر را میبینید که میخواهند دار و ندار مردم را به هر قیمتی بالا بکشند و آسایش را از آنها بگیرند. همین مفسدان اقتصادی و اخلالگران کشور در عرصههای مختلف، جانشینان خلف (درواقع ناخلف) امثال مباشر اجاره نشینها هستند. با این حال برای آن چیزی که میتواند راه نجات رسیدن به نقطه امن باشد، مردمی کردن مردم است، همان کاری که به نوعی مستاجرها و ساکنان خانه اجاره نشینها میکنند؛ چه آن زمان که برای حل مشکل چاره جویی میکنند و چه آن وقت که با همکاری هم برنامه شام مفصلی را میچینند و چه آن موقع که خودشان برای تعمیر خانه آستین بالا میزنند.

مهرجویی با اجارهنشینها، هنرمندانه آینهای را پیش روی بخشی از جامعه ایرانی میگذارد. کاری که متاسفانه سینمای ایران در این سالها چندان به آن بهایی نمیدهد. درحالی که یکی از وظایف و رسالتهای سینما میتواند تشویق به ایجاد همدلی برای عبور از بحران و سختیها باشد.

مهمان مامان

17 سال بعد از اجارهنشینها باز هم این داریوش مهرجویی است که جلوه دیگری از همدلی و همراهی جامعه ایرانی را در مهمان مامان به تصویر میکشد. او با همراهی وحیده محمدی فر و هوشنگ مرادی کرمانی، اقتباس هنرمندانهای از کتاب مهمان مامان نوشته مرادی کرمانی انجام میدهد و وفاق ملی را در روایتی جذاب و تاثیرگذار به تصویر میکشد. نکته مهم این که فیلم این مفهوم و مضمون را به شکلی رو و گل درشت به مخاطب عرضه نمیکند و بیش از هر چیز قصد تعریف کردن قصهای ساده و انسانی را دارد؛ بدون هر عنصر آزاردهنده و اضافهای که میان اثر و مخاطب فاصله بیندازد و دافعه ایجاد کند.

برای عفت خانم (با بازی درخشان و همدلی برانگیز گلاب آدینه)، بهطور ناگهانی و سرزده مهمانان عزیزی میرسند، اما فقر و نداری مادر خانه را بشدت نگران میکند. اینجاست که همسایهها یاری میکنند تا عفت خانم مهمان داری کند. همسایهها با وجود شرایط زندگی تاسفبار و فقیرانه، از همکاری دریغ نمیکنند و سرانجام سفره شام مادر کامل میشود.

همین قصه خوب و ساده، به دلیل اجرای ظریف و بیتکلف، راه به تاویلهای دیگری هم میدهد که الان هم کاربرد دارد؛ از این قبیل که عفت خانم و مادر خانواده را به نوعی مام وطن درنظر میگیرند و همدلی همسایهها برای کمک به مادر هم مابه ازای وحدتی ملی است، باوجود همه گرفتاریها و مشکلات معیشتی و اقتصادی. مهمان مامان از آن نسخههای شفابخش و تسکیندهندهای است که سینمای امروز ایران به آن نیاز دارد و اهل سینما باید برای همراهی با جامعه و ایجاد امید و انگیزه در آنها قصههایی از این قبیل را بیش از پیش در دستور کار خود قرار دهند.

باران حیدری

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها