داستان حسین‌ابن‌علی علیه‌السلام، داستان انسان است. در روایت آمده است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ». اگر کسی بخواهد خود را بشناسد باید به عاشورا نگاه کند. عاشورا به انسان می‌گوید: بدان کیستی و قدر خودت را بدان و راهت را مستقیم کن.
کد خبر: ۱۱۶۴۷۶۸
مصاف عقل و جهل در عاشورا

هرچه انبیا گفته‌اند، در عاشورا ظاهر شد. عاشورا سِرّ این آیه است: (و [یاد کن] آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین قرار بدهم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گذاری که در آن فساد می‌کند و خون‌ها می‌ریزد، درحالی‌که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؟ فرمود: من چیزی می‏دانم که شما نمی‌دانید).
این آیه چنین می‌فهماند که‌ای انسان، هنوز آفریده نشده بودی که خبر پیدایش تو را به فرشتگان دادم که در این زمین این موجود جدید می‌آید. ملائکه مسئلۀ فساد و خون‌ریزی انسان را مطرح کردند. ملائکه اهل خون‌ریزی و فساد نیستند، بلکه اهل تسبیح و ثنای الهی هستند. خداوند در پاسخ چه فرمود؟! فرمود: می‌دانم اهل خون‌ریزی هستند و می‌دانم شما هم من را تسبیح می‌کنید و اهل خون‌ریزی نیستید، اما من چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.
ملائکه شعور دارند، ولی شرارت ندارند؛ اما خداوند در انسان جهلی قرار داده و به او سفارش کرده است که با این جهل جهاد کند. به او فرموده است: مختار و آزاد هستی و مجبور نیستی و به تو عقلی دادم که با جهلت بجنگی.
چه چیزی بود که ملائکه نمی‌دانستند؟! ملائکه شرارت ندارند؛ درنتیجه جهاد هم ندارند و همه پاک هستند، ولی در انسان جهل وجود دارد و اگر انسان با جهل خودش مقابله و جهاد کند، ترقی می‌کند. همچنین اگر خودش با جهلش مخالفت نکرد و دنباله‌رُوی جهلش شد و مانع راه دیگران شد، دیگران با او مخالفت می‌کنند و ترقی می‌کنند. آن‌ها زمینۀ صعود و عروج دیگران می‌شوند.
انسان را مجبور به شرارت نکرده‌اند، بلکه به انسان توصیه می‌کنند که با شرارت مقابله کند: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» (ما به او راه را نشان داده‌ایم، خواه سپاس‌گزار باشد یا ناسپاس). جهل در انسان بسیار اهمیت دارد؛ چراکه می‌تواند از این مانع و تهدید، فرصت بسازد. هرکس با جهل خود یا جهل دیگران بیشتر مقابله کند، بیشتر ترقی می‌کند.
شما وقتی امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر می‌کنید، با جهل دیگران مقابله می‌کنید و خودتان ترقّی می‌کنید. درواقع می‌روید که دیگری را نجات دهید، ولی خودتان هم نجات پیدا می‌کنید. اگر طرف مقابل با شما ستیزه کند، چیزی از دست نمی‌دهید، بلکه اگر مقاومت کنید، ترقّی می‌کنید. هواپیما وقتی می‌خواهد پرواز کند، توربینش کار می‌کند و گاز را با فشار به پشت منتقل می‌کند. این گاز روی هوای پشت فشار می‌آورد و هواپیما روبه‌جلو حرکت می‌کند. فشار هوا مانع حرکت است. برای مقابله با این فشار، بال هواپیما را کج و مُوَرّب ساخته‌اند که به هوای جلو فشار بیاورد و درنتیجه هواپیما از این مانع برای پرواز استفاده ‌کند.
ملائکه مانعی برای حرکتشان ندارند؛ لذا عروجی هم ندارند. اگر ملکی در آسمان اول باشد، در آسمان اول باقی می‌ماند و اگر در آسمان دوم باشد، در آسمان دوم باقی می‌ماند، اما انسان از راه مبارزه با جهلش، از اسفل‌السافلین به اعلی‌علیین پرواز می‌کند. آن‌هایی که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنند، ‌چیزی گیرشان می‌آید که بالاتر از آن چیزی است که می‌خواهند به‌طرف مقابل بدهند.
صدّامیان، راه خدا را بر شهدا بستند. آن‌ها هم مقاومت کردند و از دنیا کنده شدند؛ همان‌طور که هواپیما از جا کنده می‌شود و صعود می‌کند. اگر جنایات صدّامیان نبود، مقامات عالیۀ این شهدا هم نبود. شیطان می‌خواهد باخدا جنگ کند، ولی به وسیله‌ای برای ترقّی اولیاء تبدیل می‌شود. اوج گرفتن امام به خاطر مخالفت‌های شاه و ساواک بود.
بسیاری فکر می‌کنند که باید با آمریکا مدارا کنیم. این تفکر مانند این است که بگوییم هوای جلوی هواپیما را رقیق کنیم. با این کار هواپیما از باندش بلند نمی‌شود. اگر سَنان‌بن‌اَنَس، عبیدالله‌بن‌زیاد و یزیدبن‌معاویه نبودند، عالَم مانند عالم ملائکه می‌شد؛ همه پاک بودند، اما در این پاکیِ مشترک راکد بودند و رشد نمی‌کردند. با بودن جهل و اختیار، یکی با جهل جنگید و الهی شد و یکی دیگر هم از جهلش متابعت کرد و یزیدبن‌معاویه شد. یزید شدن از سوی خود یزید است؛ چراکه خدا به یزید هم نور عقل را داده بود. آنچه به انبیا داده بودند، به یزید هم دادند. یزید خودش از آن استفاده نکرد؛ پس کسی جز خودش مقصر نیست.


کتاب آئینه تمام نما، آیت ا... حائری شیرازی، فصل 2، درس‌های عاشورا، صفحه 113

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها