گزارش جام‌جم درباره ایفاگران نقش بازنشسته در سینما

شهروندان کاملا معمولی

وقتی در دقیقه سوم فیلم «غریبه»، بهرام پرتوی (مهدی هاشمی) کارمند باسابقه شهرداری، خبر بازنشستگی خود را از زبان همکارش می‌شنود، رنگ از رخسارش می‌پرد و روی صندلی ولو می‌شود. موسیقی ناصر چشم‌آذر هم درست از همین لحظه شروع می‌شود تا غم این خبر ظاهرا تلخ را تشدید کند. در آن سال‌ها کارمندی برای خودش ارج و قرب و پرستیژی داشت و آب باریکه حقوق و یک مستمری ثابت و مشخص با پاداش‌ها و مزایای احتمالی نشانه‌های یک امنیت شغلی بود و به شکل دلپذیری امورات زندگی را می‌چرخاند. عادت به یک فن و فعالیت به شکل مستمر، خوشایند عده زیادی بود و راضی نبودند این روند را با مشاغلی غیرقابل پیش بینی و ماجراجویانه و ریسکی، مثلا در بازار تاخت بزنند. کارمندی حتی حکایت از یک طبقه اجتماعی هم داشت.
کد خبر: ۱۱۶۲۸۶۹

بنابراین وقتی این مسیر 30 ساله به شکلی ناگهانی کات میشد، کارمند سابق حیرانی و سرگردانی و حتی افسردگی را تجربه میکرد، چون اولا آن نظم سهدههای سر کار رفتن و به خانه برگشتن به هم میخورد و هم دیگر خبری از آن در مرکز توجه قرار گرفتن ولو محدود به یک اداره یا یک بخش نبود و یک فرد بازنشسته بهرغم کسب احترامی ظاهری، بخش زیادی از آن حقوق و مزایای دوران کارمندی را از دست میداد.

همانطور که بازنشسته ها، در زندگی اجتماعی هم غالبا عزلتنشین میشوند، در سینما هم چندان در محوریت و مرکزیت یک قصه قرار نمیگیرند و افراد بازنشسته در فیلمها گرفتار همان فراموشی دنیای واقعی هستند. به عبارتی تعداد فیلمهایی که قهرمانهای آنها افراد بازنشسته هستند، زیاد نیست. بیشتر سازندگان آثار سینمایی ترجیح میدهند قهرمانهایشان جوان اولهای خوش برورو و پرزرق و برق باشند نه مردان و زنان موسپیدکرده و بازنشسته؛ انگار میانسالان و کهنسالان قصه جذابی ندارند که روایت شود. با این حال گویی سینمای ایران در دهههای 60 و 70 بیشتر به بازنشستهها بها میداد و قصههایی اجتماعی را با محوریت آنها به تصویر میکشید. شاید مهمترین دلیل آن همان ارزش و اعتبار کارمندی و چالشی به نام دوران بازنشستگی بود که در آن سالها نمود بارز و مابه ازاهایی بیرونی داشت و افراد زیادی با آن درگیر بودند. در سالهای اخیر و با این وضعیت آشفته بازار کار و شیوع بیکاری اما اصلا بحث استخدام رسمی بیشتر به خواب و خیال و آرزوی محالی میماند و دیگر ابدا ثبات و امنیت شغلی گذشته و 30 سال کار کردن در یک اداره وجود ندارد؛ بنابراین انتظار بحثی به نام بازنشستگی هم چندان موضوعیت ندارد و طبیعی است که این سوژه در سینما هم به جز استثنائاتی چندان بازنمایی نمیشود.

به بهانه فردا که در تقویم رسمی کشور، روز خانواده و تکریم بازنشستگان نام دارد، تصمیم گرفتیم از زاویه سینما به این موضوع ورود کنیم و به شکلی فهرستوار و به رسم خاطره بازی، نگاهی داشته باشیم به چند فیلم شاخصی که افراد بازنشسته در آن نقشی مهم، محوری و تعیینکننده دارند.

رکورددار نقش بازنشستگی

با نگاهی به کارنامه مهدی هاشمی درمییابیم او فقط استاد ایفای نقش دکتر و پزشک نیست و در بازی کردن نقش کارمند و بازنشسته هم ید طولایی دارد. هاشمی در بررسی ما، با سه نقش رکورددار بازی در رُل بازنشسته در سینماست. هاشمی با هنر و توانایی اش این سه نقش را که در مساله بازنشستگی وجهی مشترک دارند کاملا متفاوت بازی میکند. او در «قصه ها» ساخته رخشان بنی اعتماد همان محمدجواد حلیمی، کارمند «خارج از محدوده» است که حالا بازنشسته شده و برای حل مشکلات بیمهایاش به یک اداره مراجعه میکند. آراستگی، نزاکت و مبادی آداب بودن او به عنوان یک فرد بازنشسته و به عبارتی کارمندی دیروزی در تقابل با رفتار نامناسب یک کارمند امروزی، واجد نکات قابل تاملی است. بازنشستگی هاشمی در «آقایوسف» هم محور و محرک قصه است و او ناچار است برای تامین مخارج زندگی خود، دخترش رعنا و عروس و نوه اش، پنهان از چشم آنها در خانههای اعیانی، نظافت کند. او در یکی از همین خانههاست که به شکلی ناگهانی و اتفاقی به موردی درباره دخترش پیمیبرد و حوادث بعدی قصه رقم میخورد.

اما اولین فیلمی که هاشمی را در نقش یک کارمند بازنشسته به یاد داریم، «غریبه» ساخته رحمان رضایی است؛ فیلمی که در ترکیبی جالب کتایون ریاحی نقش دختر مهدی هاشمی را بازی میکرد.

بهرام پرتوی (هاشمی) پس از اینکه با حکم بازنشستگی اش مواجه میشود، یارای طرح این موضوع را در خانه ندارد. او وقتی به خانه میآید، همسرش با بازی محبوبه بیات از او میپرسد چرا برای پذیرایی مهمانی امشب میوه و شیرینی نخریده است که پرتوی میگوید: «آخر یکی از همکارامون بازنشست شده. براش مراسم پایان خدمت گرفته بودیم.» وقتی همسرش میپرسد نام همکار پرتوی چیست، شوهرش میگوید: «نمیشناسیش.» زن ادامه میدهد: «اکبر آقا دوماهه بازنشست شده، زنش خون گریه میکنه. میگه صبح تا شب نشسته تنگ دلم یه ریز نق میزنه.» همسر پرتوی در ادامه و پس از یک مشاجره لفظی هم خطاب به شوهرش میگوید: «همینکه میاد تو خونه عوض خنده و شوخی، اخم و تخم میکنه؛ خدا رحم کرده به جای همکارت تو بازنشست نشدی وگرنه هممونو دق مرگ میکردی.» همین میشود که پرتوی رویش نمیشود تا چند روز به زنش چیزی بگوید و برای اینکه وانمود میکند بازنشست نشده، صبحها راهی پارک میشود؛ پارکی که معمولا پاتوق برخی بازنشستهها و جایی برای اختلاط و خاطره بازی و نرمش بطالتشان است.

بازنشسته پرحاشیه

زندهیاد هادیاسلامی از جمله بازیگران سینمای ایران بود که توانایی بازی در نقشهای متنوع را داشت؛ او همانقدر در «سرب» به نقش خبرنگاری به نام نوری خوب بود که در فیلم «شتابزده» به نقش فردی سودجو و ستیزه جو. اسلامی در کمدی «خواستگاری» ساخته مهدی فخیم زاده، نقش بازنشستهای به نام جواد جلالی را بازی میکند که باوجود داشتن چند فرزند و نوه، فیلش یاد هندوستان میکند و تصمیم میگیرد حالا که سه دهه از فوت همسرش گذشته، دوباره ازدواج کند. با مخالفت فرزندان و قوم و خویشها ماجرا وارد فاز تازهای میشود.

بازنشستگی شاعرانه

شمس لنگرودی، شاعر معاصر که در سالهای اخیر به بازیگری روآورده در همین مدت کم، نقش دو فرد بازنشسته را در دو فیلم سینمایی بازی کرده و از این منظر بهطور ناخواسته در تعقیب همشهری هنرمندش مهدی هاشمی است که ایفای نقش سه بازنشسته را در کارنامهاش دارد. شمس لنگرودی در فیلم «پنج تا پنج»، نقش یک قاضی بازنشسته را بازی کرده است، اما تا اینجا بهترین بازی او در سینما مربوط به فیلم «احتمال باران اسیدی» است که لنگرودی در آن نقش منوچهر، یک کارمند بازنشسته اداره دخانیات را بازی میکند. اما او نمیتواند عادت 30ساله اش را کنار بگذارد، برای همین هر روز به اداره میرود!

خداحافظ سوزن بان

یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران درباره بازنشستگی، «طبیعت بی جان» ساخته سهراب شهید ثالث است که در و تخته فرم و محتوا را بخوبی جفتوجور میکند و موضوع بازنشستگی در روایت تنیده شده است. پیرمردی (زادور بنیادی) که سالها در منطقه دورافتادهای سوزنبان قطار بوده و با همسرش زندگی میکند، ناگهان حکم بازنشستگی دریافت میکند. و «باید» جایش را به یک «جوان» بدهد. ترک یکباره یک عادت دیرین، چالش کمی نیست وقتی در چند قدمی مرگ قرار داری.

یک پستچی سابق

مجید برزگر همانطور که توانسته بود تنهایی یک آدم بزرگ و غولآسای کرخت و تنبل در «پرویز» با بازی درخشان و فراموش نشدنی لوون هفتوان را به تصویر بکشد، در فیلم بعدیاش «یک شهروند کاملا معمولی» هم جلوه دیگری از تنهایی انسان معاصر را روایت میکند. آقای صفری (سورن مناساکانیان) پیرمرد 83ساله و کارمند بازنشسته اداره پست است که پس از مرگ همسرش، تنها شده. سفرش به خارج از کشور، چالشی برای اوست و روند زندگی معمولی او را خدشه دار میکند.

بازیگری بازنشستگی ندارد

سینما و بویژه کار بازیگری بالعکس کارمندی، بازنشستگی ندارد و بازیگران تا زمانی که توان بازیگری داشته باشند به هنر خود ادامه میدهند. برای همین نمیتوانیم بگوییم فلان بازیگر از سینما بازنشسته شده است، چون اساسا به شکل منظم استخدام جایی نبوده و حقوق ثابتی دریافت نمیکرده. اما موارد زیادی میتوان سراغ گرفت بازیگرانی که قبلا خیلی پرکار بودند و حالا به دلایل مناسبات سینمای ایران یا دلایل شخصی، در این سالها حضور بسیار کمرنگی در سینما دارند و غایب هستند- از این منظر شاید بتوان گفت مثلا بازیگرانی مثل رضا بابک، سعید پورصمیمی، فخری خوروش، محمدعلی کشاورز، فردوس کاویانی، فریماه فرجامی و... به نوعی دوران بازنشستگی سینمایی را میگذرانند. این غیبت و حضور نداشتن یا به دلیل افزایش سن و بیماری است یا به دلایلی دیگر. گاهی هم بازیگرانی به شکلی خودخواسته از سینما کنارهگیری میکنند که این مورد مختص سینمای جهان است و برخی اوقات اتفاق میافتد؛ گرتا گاربو، شان کانری، جک نیکلسن، دانیل دی لوئیس و اخیرا رابرت ردفورد از بازیگرانی هستند که این تصمیم را گرفت. در ایران تنها کتایون ریاحی این تصمیم را گرفته و تاکنون هم آن را عملی کرده است؛ البته اسم این تصمیم را احتمالا بتوان بازخریدی گذاشت نه بازنشستگی.

و بازنشستگانی دیگر

محمدعلی کشاورز در «روزی که خواستگار آمد» ساخته فریال بهزاد نقش کارمندی به نام آقای دشتبان را بازی میکند که پس از بازنشستگی و خانهنشینی، با همسرش (با بازی حمیده خیرآبادی) دچار اختلافاتی میشود. سعید پورصمیمی در «چهره» ساخته سیروس الوند نقش یک سرهنگ بازنشسته به نام غلامرضا مروت را بازی میکند که حالا بنگاه املاک دارد. محمد متوسلانی هم در «گناهکاران» ساخته فرامرز قریبیان نقش یک سرهنگ بازنشسته به نام فرازمند را بازی میکند که ماجرای قتل دخترش مرجان، گره قصه را ایجاد میکند. پرویز پرستویی به نقش حاج حیدر ذبیحی هم در «بادیگارد» ابراهیم حاتمی کیا زمانی گرفتار ماجرای یک حمله تروریستی میشود که در شرف بازنشستگی است.

علی رستگار

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها