عموی سنگدل برای انتقامگیری از برادرش، با نقشه‌ای حرفه‌ای برادرزاده‌اش را مسموم کرد و او و خودرواش را به آتش کشید. اما تازه داماد در آخرین لحظات به هوش آمد و توانست خود را از مرگ نجات دهد. گرما به‌قدری زیاد بود که بهنام در حالی که داروهای بی‌هوشی او را بی‌حال کرده بود به خود آمد. چشم هایش را که باز کرد خود را میان شعله‌های آتش دید. نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده و چرا آنجاست. تنها چیزی که می‌دانست این بود که باید خود را از میان شعله‌های آتش بیرون بکشد.
کد خبر: ۱۱۵۳۷۶۳

هر چه نیرو داشت در دستانش جمع کرد و در خودرویش را باز کرد. آتش لباسهای او را در برگرفته بود و مرد 25 ساله خود را روی خاکها میکشاند تا شعلهها خاموش شود. فریادهای او برای کمک بیفایده بود و آن موقع شب در آن محل خلوت کسی نبود به او کمک کند. بهنام در کمال ناامیدی به اطراف نگاه کرد و چراغهای خانهای را دید که از دور نمایان بود. او خود را کشان کشان به خانه رساند و بعد از اینکه چندبار زنگ خانه را به صدا درآورد، بیهوش شد.

مرد ناشناس پشت در

چندی پیش مرد میانسالی هراسان با پلیس و اورژانس تماس گرفت و از حادثهای تلخ خبر داد. در پی این تماس امدادگران راهی محل شدند و در آنجا با بدن نیمه جان مردی مواجه شدند که دچار سوختگی شدیدی شده بود. باتوجه به احتمال عمدی بودن ماجرا، موضوع به بازپرس و پلیس استان خراسان رضوی اعلام و تحقیقات در این خصوص آغاز شد. مرد صاحب خانه که موضوع را به پلیس خبر داده بود، گفت: ساعت از 12 شب گذشته بود که صدای زنگ در را شنیدم. زنگهای ممتد مرا به مقابل در کشاند و با بدن نیمه جان مرد جوانی مواجه شدم. فقط چند متر آن طرفتر از خانهام شعلههای آتش را دیدم.

مرد جوان بلافاصله به بیمارستان منتقل شد. از سویی ماموران پلیس با کمک آتشنشانی به اطفای حریق خودرو پرداختند. با اطفای حریق شماره پلاک خودرو استعلام و مشخص شد خودرو متعلق به مرد جوانی به نام بهنام است. بهنام که دچار آتشسوزی شدید شده بود مدتی در کما بود و پس از بهبودی راز آتشسوزی را برملا کرد.

کینه قدیمی

بهنام گفت: تازه ازدواج کردهام و مدتهاست مسافرکشی میکنم. عصر روز حادثه در حال عبور از یکی از خیابانها بودم که عمویم را کنار خیابان دیدم.

مقابل پایش توقف کردم و با این تصور که او قصد رفتن به جایی را دارد، سوارش کردم، اما عمویم گفت که برویم در شهر برگردیم و من به احترام او همراهش شدم. دقایقی در شهر چرخیدیم و درنهایت عمویم شهرام پیشنهاد داد به امامزادهای در آن اطراف برویم. او ادامه داد: در امامزاده نشسته بودیم که عمویم گفت تشنه اش است و با این ترفند برای خرید آبمیوه رفت. من هم به سرویس بهداشتی رفتم و وقتی برگشتم دیدم عمویم دو لیوان پر از آبمیوه گرفته است.

من که تصورش را هم نمیکردم عمویم چه نقشهای در سر دارد، آبمیوه را خوردم اما بعد از آن حالم بد شد. تنها چیزی که به یاد دارم این است که او مرا سوار ماشینم کرد و پشت فرمان نشست. دیگر چیزی به خاطر ندارم تا اینکه با حرارت و گرمای زیاد به هوش آمدم و خودم را در میان شعلههای آتش دیدم.

از ماشین بیرون آمدم. تمام لباسهایم آتش گرفته بود و من با کشاندن خودم روی خاک، موفق شدم آتش را خاموش کنم. اما سوختگیام شدید بود و نمیتوانستم راه بروم، حالم خیلی بد بود. به اطراف نگاه کردم و ناگهان چشمم به چراغهای روشن خانهای که چند متری با من فاصله داشت افتاد. خودم را کشانکشان به آنجا رساندم و در زدم و بعد هم بیهوش شدم.

دستگیری عموی سنگدل

با اظهاراتی که داماد جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، عموی سنگدل بازداشت شد. او ابتدا منکر ماجرا بود اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به ناچار اعتراف کرد و گفت: با برادرم سر ملک اختلاف داشتم، از آنجایی که نتوانستم به خواستهام برسم تصمیم به انتقامگیری از برادرم گرفتم.

از قبل با خودم قرص خواب آور برداشتم و از آنجایی که میدانستم برادرزاده ام مسافرکشی میکند
در مسیر او ایستادم. برادرزادهام که از ماجرا بی خبر بود مرا در کنار خیابان دید و سوارم کرد.

متهم میانسال ادامه داد: به بهانه دور زدن و گشتن در خیابان مدتی را با بهنام بودم و بعد از آن او را به امامزاده کشاندم. بعد هم تشنگی را بهانه کردم و آبمیوه گرفتم و زمانی که برادرزادهام به سرویس بهداشتی رفته بود داخل لیوان آبمیوه اش داروی بی هوشی ریختم.

برادرزادهام پس از خوردن دارو بیهوش شد و او را داخل ماشین گذاشتم و خودم رانندگی کردم. به سمت جاده خارج از شهر رفتم و در نزدیکی پرتگاهی توقف کرده و ماشین را به داخل گودالی پرتاب کردم.

اما ماشین در سراشیبی چپ نکرد و اتفاقی نیفتاد. سراغ برادرزاده ام و ماشینش رفتم و با 4 لیتر بنزینی که در بین راه خریده بودم ماشین را آتش زدم.

خودم هم در گوشهای به کمین نشستم تا ببینم چه اتفاقی میافتد. من برادرزاده ام را دیدم که از ماشین بیرون آمد وسعی کرد خود را خاموش کند.

حبس و پرداخت دیه

با اعتراف متهم میانسال، پس از بازسازی صحنه و تکمیل تحقیقات، پای میز محاکمه رفت.

متهم زمانی که در مقابل قاضی امام وردی در دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی قرار گرفت به دفاع از خود پرداخت. قضات دادگاه پس از شنیدن صحبتهای متهم به ریاست قاضی امام وردی به شور نشسته و متهم میانسال را به حبس و پرداخت دیه که باتوجه به شدت سوختگی مرد جوان به بیش از دیه انسان بالغ میرسید، محکوم کردند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها