سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
شش سال بعد در سال ۱۳۱۴ شمسی مجلس قانون دیگری را به تصویب رسانید که کلاه شاپو را جایگزین کلاه پهلوی و کفش چرمی اروپایی را جایگزین انواع کفشهای ایرانی کرد. تنها کسانی که از این قوانین معافیت داشتند «روحانیت» بودند. قوانین متحدالشکل کردن لباس با برکناری رضا شاه در سال ۱۳۲۰ شمسی لغو شد، اما این قانون مقدمهای بود برای کشف حجاب و برخی اتفاقات نامیمون در جامعه ایرانی. امروز دوم تیرماه است. سالروز اعلام قانون اجباری شدن کلاه پهلوی در دوره پهلوی اول. رضا خان شاه دیکتاتور ایران پس از سفر به استانبول و دیدار با آتاتورک تصمیم به تغییراتی در ایران میگیرد که اجبار کلاه پهلوی و کشف حجاب زنان بخشی از آنهاست. برای تحلیل آنچه در روزگار پهلوی اول میگذرد، با ضیاءالدین دری کارگردان مجموعه تلویزیونی «کلاه پهلوی» گفتوگویی انجام دادیم. او که البته در ساخت دیگر آثار تلویزیونی با موضوع روایات تاریخی هم موفق بوده و سریالهای موفقی چون «کیف انگلیسی» را هم در کارنامه خود دارد، طبق پژوهشهایی که درباره اجبار کلاه پهلوی و تبعات آن در جامعه داشته به سوالاتمان پاسخ میدهد. البته او تاکید میکند که سعی دارد ماجراها را منطقی تحلیل کند و همه جوانب ماجرا را ببیند. چون معتقد است جمهوری اسلامی بر خلاف تصور برخی به حرفها و رفتارهای بی منطق برای معرفی و تحلیل دورههای گذشته را ندارد و میتوان با تحلیلهای درست و واقعی هم آنچه بر کشورمان رفته است را بیان کرد.
شما نویسندگی و کارگردانی مجموعه تلویزیونی «کلاه پهلوی» را انجام داده اید. تا کنون درباره سریال صحبتهای زیادی شده و قصدم پرداخت به آن نیست. در سالروز اجباریشدن کلاه پهلوی در ایران میخواستم یک بار روند تاریخی ماجرا را مرور کرده و درباره اش گفتوگو کنیم. واکنشهای یک ملت نسبت به اجبار یک کلاه از سوی پهلوی اول چگونه این همه بالا میگیرد و ابعاد مختلف پیدا میکند؟
مساله چندان به خود کلاه پهلوی برنمیگردد و ابعاد دیگری دارد. اجبار این کلاه پیش درآمد صدور قانون کشف حجاب است که ابتدا مردان جامعه را هدف گرفته و بعد سراغ زنان میرود. مردها تا پیش از این اجبار همیشه پوششی روی سر خود داشتند؛ کلاه نمدی، عمامه، دستار و... خلاصه یک چیزی روی سرشان بوده، چون در فرهنگ ایرانی باز بودن سر مرد امر نکوهیدهای محسوب میشده است.
اصولا هم این سرپوشها کهنه و مندرس بوده و علاوه بر اینکه نمای نامطلوبی در جامعه ایجاد میکردند، نشانه فقر هم بودهاند. البته کسانی که اوضاع مالی بهتری داشتهاند، سربندشان هم تمیز و مرتب بوده اما با این همه جامعه ظاهر خوبی نداشته و در واقع میتوان گفت بیریخت هم میشده است. تا اینکه سال 1306 هیات دولت تصویب میکند کلاه پهلوی بشود کلاه اصلی جامعه ایران. ظاهر جریان هم فرم پوپولیستی خوبی داشته است؛ شاه میگوید مردم همان کلاهی را بر سر بگذارند که من میگذارم.
کلاهِ کلاه شاپو در زبان فرانسه یعنی کلاه. وقتی هیات دولت کلاه غربی را بهعنوان کلاه رسمی مردان ایرانی اعلام میکند، از آن بهعنوان کلاه شاپو یاد میشود. دری تاکید میکند این هم خودش طنزی است که مردم بدون آنکه بدانند میگفتهاند کلاهِ کلاه! در ادامه میتوانید به آگهی کلاهها در رسانههای آن زمان هم نگاهی بیندازید و ببینید کلاهِ کلاه چگونه روزگاری یکه تاز بوده است! |
در این میان نیمی از مردم موافق بودند و نیمی مخالف. برخی مردم میگفتهاند این کلاه لبه دارد و نمیشود با آن سجده رفت. در حالی که با دستار و کلاههای معمولشان میتوانستند سجده بروند. این مشکل حادی نبوده، زود به این نتیجه میرسند که کلاهشان را برگردانند و نمازشان را بخوانند. خلاصه جامعه هم با این موضوع کنار میآید و مساله حل میشود تا اینکه بهار 1314 هیات دولت کلاهی را که در ایران به شاپو معروف است را رسمی میکند، این بار اما این مساله پیش میآید که با کلاه لبه دار نمیشود نماز خواند.
در همین هنگام علما میبینند جریانی از سال1312 در روزنامهها آغاز شده که در آن زنان مطالب روشنفکرانه مینویسند و حجاب را مانع فعالیت اجتماعی زنها میدانند. در واقع علما متوجه میشوند این حرفها و کارها مقدمهای است برای بیحجابی زن ها. البته از بی حجاب شدن زنها در ترکیه هم مطلع هستند و به این نتیجه میرسند که رضا خان و کابینه اش آماده اعلام بی حجابی زنها هستند.
اتفاقات تلخ قیام گوهرشاد هم پس از این مساله پیش میآید؟
بله. در مسجد گوهرشاد شیخ بهلول روی منبر میرود و این موضوع را مطرح میکند که دولت کلاهها را عوض کرده تا برسد به مقدمات بی حجابی زن ها. همین اتفاقات قیام گوهرشاد را رقم میزند. کار بالا گرفته و شیخ بهلول به شکل حیرتآوری میگریزد و فرماندار مشهد که فامیل نخستوزیر فروغی هم بوده توسط رضاخان عزل میشود. رضاخان بدترین و تندترین برخورد را با حاضران در این قیام انجام میدهد. البته این کار تعمدی و درست در زمانی که مشهد زائران فراوانی دارد، انجام میشود. رضاشاه میخواهد مردم برای اهالی شهرهایشان خبر ببرند و اهالی دیگر نقاط ایران حساب کار دستشان بیاید و با خود بگویند با مشهد که چنین کردند، با ما چه میکنند! خلاصه هم که همه حساب کار دستشان آمده و سکوت کردند.
البته در این بین اتفاق مهمی میافتد که شرایط را این همه بغرنج میکند. فروغی هنگامی که خبر عزل فرماندار مشهد را که میشنود، میگوید: در بر شیر نر خونخوارهای/ غیرتسلیم و رضا کو چارهای؟ رضاخان این را که میشنود، فروغی را هم عزل کرده و فریدون جم را که نظامی بوده جایگزین او میکند. جم هم با همان خوی نظامیگریاش بدترین رفتارها را برای موضوع کشف حجاب انجام میدهد و روزهای بدی را رقم میزند که ننگ کارنامه رضاخان است.
کشف حجاب تفکر روشنفکران بود یا خود رضا شاه؟
وقتی محمدعلی فروغی نخستوزیر وقت و علیاصغر حکمت وزیر فرهنگ رضا خان او را به ترکیه بردند و با فضا و تغییرات آن کشور روبهرویش کردند، مقدمات این اتفاق کلید زده شد. نتیجه مواجهه پهلوی اول با ترکیه علاوه بر برخی موضوعات دیگر، خود را در تغییرات مربوط به لباس ایرانیها و کشف حجاب نشان داد و به نظر من همین اتفاق اشتباه مهم و اساسی رضاشاه بود و او در این مرحله مرتکب یک اشتباه بزرگ و مهم شد. خودش سه تا زن داشت و کسی آنها را ندیده بود و در اصل هم راضی به کشف حجاب نبود. اما منورالفکرها که او را به ترکیه بردند بیخ گوشش خواندند که چارهای نیست، باید این اتفاق بیفتد و خودت هم پیشگام شوی. طبع دیکتاتوری او فریبش داد و از این پیشگام شدن خوشش آمد! در نتیجه همسرش را با یک پالتوی بلند به مراسم دانشسرای دختران برد و آزادی زنان را اعلام کرد. در واقع رضا شاه قربانی این ماجرا شد و همین اشتباه استراتژیک بود که او را خوار کرد. ما هم در «کلاه پهلوی» سعی کردیم این روند را نه با شعار بلکه در عمل نشان دهیم و قضاوت درستی نسبت به این برهه از تاریخ داشته باشیم.
زینب مرتضاییفرد
فرهنگ و هنر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد