خیلیها هم در حسرت لذتها میمانند و تجربهاش نمیکنند. لذتها گاه مادی است و گاه معنوی که هر یک برای خود دنیایی دارد. با این حال کمتر لذتی را سراغ خواهید داشت که جمع مادیت و معنویت باشد؛ یعنی هم به انسان عشق بدهد و هم او را قادر سازد بذری را کاشته و سپس رویش و رشد نهالی را شاهد باشد که هر روز و هر سال تناورتر و کاملتر میشود. حس مادری کردن و مادر بودن، آن لذت خاص مادی ـ معنوی است که از خود خداوند تا بشر خاکی برایش سروده، نوشته، خوانده، ساخته و بافتهاند و کماکان خواهند بافت. با این حال به قول سعدی علیهالرحمه: در پندار و گفتار نگنجد آن کو سخنی و دفتری و حکایتی دیگرگون است»...
بشر هنوز نتوانسته مترادف حس مادری و مادر بودن واژهای جز عشق بنشاند که آن خود وادی وهمآلود و هزارتو و ناشناخته است. با این حال گروهی مادری کردن را چون لاجرعه نوشیدن شوکران ـ سم شیرین سقراط ـ دانستهاند که میخورند تا همیشه عاشق بمانند که حافظ اینچنین گفته: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافری است رنجیدن. حتی اگر این تعبیر را نیز با دیده تردید بنگریم، در این تردید نخواهیم کرد که بزرگترین عشاق و عرفای این جهان مادرانند.
آغاز عشق
درجه، حکایت از تغییری در ارگانیسم و مکانیسم بدن دارد. هورمونهایی که انگار روح و جسم را با هم برمیانگیزند برای میزبانی تکسلولی که قرار است برای خود کسی شود و سرو خرامانی. زندگی انگار تغییر کرده و جوری تغییر کرده که برگشت به عقب امکانپذیر نخواهد بود برای همیشه. موجودی در بطن وجود زن سیر تکاملش را شروع کرده تا جایی که عشقش بهشت را زیرپای مادر ببرد.
همزمان با تکامل آن تکسلول، تکامل روح زن برای عبور از «زنی به سوی مادری» آغاز میشود. آن خورشیدی که خداوند در دل زن قرار داده تا نور عشق را بتاباند، طلوع میکند و انوارش کل وجود خانه را روشن میسازد و صدالبته خاموش شدنی هم نخواهد بود سپس درد میآید و تولد و سپس تولدی دیگر آغاز میشود که همانا «لذت مادری» در آن نهفته است.
موجودی از بطن مادر متولد شده که از گوشت و خون اوست و از همان لحظه بالندگیاش را آغاز میکند. هر روز یک گونه میگذرد... از کودکی گرفته تا نوجوانی و جوانی و سرانجام وقت استقلال و تعیین سرنوشت که برای مادران سخت لحظهای است... کودک که بزرگ میشود، مسائلش نیز با او بزرگ میشود و صدالبته خداوند صبر و عشق و مقاومتی را در جان مادر قرار داده که تمام این مسائل را با دل و جان پذیرا میشود.
صحیح است که پرداختن به هر یک از آنها نیرو و انرژیاش را میگیرد، اما در جهان هستی نیرویی بزرگتر و قویتر از عشق سراغ میتوان گرفت؟ آن عشقی که با لذت مادری همراه است، آنچنان نیرویی به زن میدهد که هیچکس و هیچچیز جلودارش نیست. صحنههای فراوانی از این عشق و مقاومت و انتظار وجود دارد که بخشهای کوچکی از آن به تصویر کشیده شده است.
به مادرانی میتوان فکر کرد که دهها سال در انتظار رسیدن خبری از فرزند شهید یا مفقودشان بودهاند و اکنون تکه استخوانی از او را در آغوش میگیرند، لالایی میخوانند، میگریند و به همین که مزار جگرگوشه در همین نزدیکیشان قرار خواهد داشت، دلخوشند. زمانی شاعری گفته غم فرزند برای مادر هیچگاه تمام نمیشود، مادران داغدیده سپاهپوشان همواره تاریخند و بهراستی این عبارت چه شایسته است: سلطان غم، مادر... !
قدر بدانید
وجود مادر نعمتی است که آنهایی که ندارند، خوب و عمیق درکش میکنند و چه حسرتی میخورند که میبینند برخی با مادرشان آنگونه که باید و بایسته است، رفتار نمیکنند. البته شکی نیست که در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، جایگاه پدر و مادر و بخصوص مادر، جایگاهی ویژه و احترامش، سفارش شده است و قاطبه ایرانیان نیز با وسواس این احترام را نگاه میدارند، اما باز هم ممکن است کسانی باشند که به هر دلیل خواسته یا نخواسته، کاری کنند که دل مادر به درد آید و صدالبته عرش خدا از این رهگذر به لرزه درآید.
واقعیت این است که شکاف هویتی و بیننسلی که در جامعه وجود دارد در کنار مسائل اقتصادی، رشد پیچیدگیهای زندگی ماشینی، کمبود وقت و مجال و حوصله و دیگر عوامل، بر روابط منتهی به مادران نیز تاثیر گذاشته و با اینکه موسیقی و هنر و شعر و سایر متون ملی ـ مذهبی درباره این حرمت و حفظ آن هشدارها داده، اما باز هم خانه سالمندان، پذیرای مادران زیادی است که چشم به راهند و نگاه به در دوختهاند لذا سادهترین و در عین حال موثرترین توصیه این است که اگر قدر حضور و وجود مادرتان را آنطور که باید نمیدانید،کافی است پای صحبت کسانی بنشینید که متاسفانه مدتی است از داشتن این نعمت محرومند.
آنهایی که پس از هجرت مادرشان، بزرگترین منبع عشق را از کف داده و در حسرت آن انرژی پاکی هستند که تمام سلولهای بدن را به حرکت وامیداشته است. آنان همچنین درک کردهاند که مادر، وزنه تعادل بزرگی در میان افراد خانواده و بخصوص برادران و خواهرانی است که هر یک برای خود زندگی تشکیل دادهاند و اکنون در نقاطی متفاوت با هم قراردارند. روشن است فقط حضور و حرمت مادر، این روابط را سالم و پایدار نگاه میدارد و نبودش ممکن است باعث بروز هر مسالهای شود که کمترینش کاهش سطح روابط در خانواده خواهد بود.
کسی از او پرسید .......
آیا شما زنی شاغل هستید، یا خانهدار؟
او پاسخ داد: من یک مادر خانهدار تمام وقت هستم!
من 24 ساعت در روز کار میکنم ...
من یک «مادر» هستم!
من یک همسر هستم!
من یک دختر هستم!
من یک ساعت زنگدار هستم!
من یک آشپز هستم!
من یک پیشخدمت هستم!
من یک معلم هستم!
من یک گارسون هستم!
من یک پرستار بچه هستم!
من دستیار هستم!
من یک مامور امنیتی هستم!
من آرام بخش هستم!
من تعطیلات ندارم!
مرخصی استعلاجی ندارم!
روز استراحت ندارم!
شبانهروز کار میکنم ....
و 24 ساعته گوش به زنگم... تمام ساعات
و دستمزدم این است:
«مگه چهکار کردی از صبح تا حالا؟»
منبع:فضای مجازی
مادران امروزی
و سرانجام کسانی هستند که میگویند تغییر شرایط زندگی و نوگرایی در حال تکوین، مادران را متفاوت کرده است.
فضای مجازی، تمایل رو به گسترش زنان برای ادامه تحصیل و ارتقای شغلی و...، عوامل دخیل در این موضوع هستند.
به گفته کارشناسان شاید تمام عوامل یاد شده، مادران را متفاوت، پرمشغله و حتی کمحوصله کرده باشد، اما در عشق پایدار آنان به فرزند قطعا هیچ تغییری ایجاد نشده و نخواهد شد.
چرا که لذت و شانس مادری کردن پدیدهای و هدیهای خدایی است که تحولات زندگی چیزی از آن کم نخواهد کرد و استاد سخن سعدی چه زیبا عشق بیپیرایه مادری را و شیدایی آن خورشید جانافزای قرار گرفته در جان زن را توصیف کرده که:
دیوانهتر از خویش کسی میجستم
دستم بگرفتند و به دستم دادند
نسترن اسدزاده - ضمیمه چمدان جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد