در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
چرایی علاقه فیلمنامهنویسان و کارگردانها به تولید آثاری در این فضا به این امر بازمیگردد که مخاطب در عین آشنایی نسبی، به آن احاطه کامل ندارد. از طرف دیگر دست روی یکی از ترسهای انسان (ترس از محصور شدن) گذاشته و بر این اساس داستانهای خود را شکل میدهند.
در تلویزیون ایران نیز به نمونههای مختلفی در این باره برمیخوریم که تازهترین آنها، «محکومین» به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی است و با استقبال خوب مخاطبان شبکه یک سیما روبهرو شده است.
محکومیت جایگزین: یک ایده مرکزی درخشان
بهترین فیلمنامههای سینما و تلویزیون جهان را که بررسی کنید در یک نقطه به اشتراک میرسید که آن هم چیزی جز برخورداری از یک ایده اولیه جذاب نیست. بسیاری از سریالهای تلویزیونی کشورمان اغلب از همین ایده درخشان بهره میبرند، اما برای تبدیل آن به یک فیلمنامه کامل و تماشایی با مشکلاتی مواجه میشوند که در نهایت آنها را از کیفیت اولیه خود دور میکند. در محکومین با یک ایده تازه و نو روبهرو هستیم که تا امروز کسی به آن نپرداخته و همین امر برگ برنده نویسندگان فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی در مواجهه با مخاطبان است. طلا معتضدی، مجید اسماعیلی پارسا، امیرمحمد عبدی و رسول نقویان در مقام نویسندگان فیلمنامه براساس ایده کلی کار که چیزی جز حبس جایگزین برای مجرمان بدون سابقه کیفری نیست، قصههای جذابی را طراحی کردهاند که در هر قسمت یکی از آنها روایت میشود. در قسمت نخست، مخاطب همراه زنی جوان وارد فضای زندان و داخل یکی از بندها میشود که زنی سابقهدار همراه گروهش برای خود دار و دستهای تشکیل دادهاند. در انتهای این قسمت میفهمیم که زن جوان (هستی ستوده) برای کمک به یکی از زندانیان بهعنوان نفوذی وارد بند شده و برای این منظور تا پای مرگ هم پیش میرود. این قسمت افتتاحیه بسیار خوبی برای محکومین به حساب میآید که مخاطب کنجکاو را به سوی خود کشانده و با شخصیتهای قطب مثبت کار همراه و همدل میکند. از طرف دیگر باب آشنایی مخاطب را با شخصیت محوری فیلم (هستی ستوده) باز کرده و شناختی کلی از او میدهد.
روایتهایی جذاب از قصههایی آشنا
یکی از نقاط قوت فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی، بهرهگیری از قصههایی است که برای مخاطب کاملا آشنا به نظر میرسد، اما در عین حال کهنه و کلیشهشده به چشم نمیآید. شخصیتهای اصلی هر اپیزود که هریک به واسطه اتفاقی مجرم شناخته شده و باید برای متنبه شدن سه ماهی را به کار اجباری تعیین شده توسط قاضی پرونده مشغول باشند، برای مخاطب ملموس بوده تا جایی که میتوانند یک لحظه خود را به جای آنها بگذارند. تمهای اصلی و فرعی نیز در این باره نقشی کلیدی به عهده دارند که قصههای مختلف را شکل داده و در وجود شخصیت اصلی آن اپیزود متبلور میشوند. برای نمونه میتوان به غرور اشاره کرد که دو اپیزود از محکومین براساس آن شکل گرفته است. اولی درباره استاد دانشگاه مغرور و عصبانی است که به خاطر مسالهای ساده در یک رستوران دعوا راه انداخته و موجب شکستگی دست راست سرآشپز میشود. حضور اجباری سه ماهه او در آشپزخانه رستوران به عنوان شاگرد، غرور نامطلوب مرد را از بین برده و او را با آدمهایی آشنا میکند که پیش از این کیلومترها از آنان فاصله داشته است. همینطور مرد جوانی که تحمل بچه خردسال خود را نداشته و در یکی از رفت و آمدهایش به مهدکودک باعث آسیبدیدن مرد میانسال داخل عروسک مهدکودک میشود. اتفاق تلخی که مرد را از برج عاج به پایین کشیده و در نهایت باعث شیرینی زندگی و فرزند خردسالش شده و رابطه میانشان را کاملا ترمیم میکند.
از جوان عاصی و آرامش مسجد تا مرد مستاصل دوافروش و مددکار جوان
از میان دیگر اپیزودهای پخششده که بیش از بقیه هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفته میتوان به دو داستان اشاره کرد؛ اولی داستان پسر جوان دانشجوی انصرافی رشته ادبیات از خانوادهای فقیر اما آبرودار است که به بهانههای مختلف با اهل محل درگیر میشود. او در یکی از این درگیریها، خادم مسجد را به باد کتک گرفته و مجبور به کار در مسجد به مدت سه ماه به عنوان حبس جایگزین میشود. یک ایده درخشان که بهراحتی میتوانست به دام کلیشهها افتاده و در نهایت به متنبه شدن کلیشهای پسر جوان ختم شود، اما در این قسمت این اتفاق رخ نداده و سیر تحول تدریجی وی با ظرافتهای بسیار همراه است که به دل مخاطب نشسته و باورش میکند. برای نمونه میتوان به رفتن او همراه خادم مسجد به یک قبرستان و بردن لباس برای بچههایی که همراه خانوادههایشان در آن حول و حوش ساکن هستند، اشاره کرد که برای وی تلنگری است. همین طور دختربچهای که روبهروی در مسجد ایستاده و میخواهد خدا را ببیند و هربار با پرسشهایش انگار تلنگری به روح پسر میزند. در اپیزود بعدی با مردی روبهروییم که پسرش به دلیل سقوط از اسب دچار مشکل نخاعی شده و برای خرید داروهای گرانقیمتش به ناچار با مردی میانسال که هفت فرزند دارد آشنا میشود. در اینجا، نویسندگان فیلمنامه اغراق بیش از اندازهای را به داستان و شخصیتهای اصلیاش تزریق کرده و آن را از نفس انداخته است. برای مثال هم میتوان به پدر پسربچهای اشاره کرد که رفتارش با مرد فروشنده دارو بیش از اندازه خشمگینانه و از یکجا به بعد فرصتطلبانه به نظر میرسد. در کنار اینها باید به شخصیت هستی ستوده به عنوان شخصیت محوری اشاره کرد که در بخش مهمی از قسمتهای پخش شده در حاشیه قرار گرفته و آنچنان که باید کنشمند بهنظر نمیرسد. در عین حال مخاطب هم اطلاع چندانی از زندگی شخصی وی نداشته و سوالهای بیپاسخ زیادی در این باب دارد.
انتخاب صحیح بازیگر؛ مکملی مناسب برای قصههای جذاب
در این شکل از مجموعههای تلویزیونی که ساختاری اپیزودیک دارند، بازیگران نقشی کلیدی در پیشبرد داستان و نیز جذب حداکثری مخاطب ایفا میکنند که محکومین نیز از این قاعده مستثنا نبوده است.
لیلا زارع که مخاطبان، خاطره خوبی از بازی درخشانش در سریال «ارمغان تاریکی» ساخته جلیل سامان دارند، در نقش مددکاری به نام هستی ستوده بازی روان و باورپذیری ارائه کرده که به ما به ازاهای واقعیاش پهلو میزند. در اپیزودهای مختلف هم بازیگرانی به کار گرفته شدهاند که بیش از هر چیز به همخوانی آنها با نقشها توجه نشان داده شده است. برای نمونه میتوان به حسین مهری و مسعود کرامتی در کنار مهرداد ضیایی اشاره کرد که یکتنه بخش مهمی از بار دراماتیک داستان را به دوش کشیدهاند. بخصوص کرامتی که در نقش پیرمرد مبتلا به آلزایمر روی یک مرز حرکت کرده و کاملا واقعی و باورپذیر جلوه میکند. البته در نقطه مقابل با بازیگرانی در قسمت نخست و فصل زندان مواجهیم که اغراق و غلوشدگی آزاردهندهای در بازی آنها به چشم میخورد و سرشار از کلیشههای کهنه هستند.
کسری همایونی افشار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد